۱۳۹۳ آبان ۲۳, جمعه

ورود به دنیای دائمی توافقهای موقت هسته ای

ضرب المثل چینی هست که می گوید: بگذارید کسی که زنگوله را بر گردن ببر انداخته است آنرا در آورد. اما در ایران، آنکه زنگوله را به گردن ببر انداخته رفته است. زنگوله بر گردن ببر، یا سوزن در چاه، هر چه که می خواهید نامش را بگذارید، پرونده هسته ای و تحریمها حالت دائمی پیدا کرده اند. چرا به این حالت رسیده ایم؟ مگر نه این است که هدف انسان عقلایی از مذاکره به نتیجه رسیدن است. دلیل این است که هم در امریکا و هم در ایران گروههای قدرتمندی وجود دارند که نمی خواهند مذاکرات به نتیجه برسد، تنها به این دلیل که به نتیجه رسیدن مذاکره بردی برای رقیب داخلی است. مذاکره به نتیجه برسد روحانی و اوباما می توانند ادعای برندگی کنند، و این را راست گرایان، چه در ایران و چه در امریکا، نمی خواهند. و این راستگرایان، در هر دو طرف، قدرت دارند و همانگونه که می دانید قدرت اینها در امریکا، افزایش هم یافته است. یکی دو اتفاق ساده دیگر می تواند واقعا حالت تحریمها را داتمی کند. مثلا کافیست که توافق با ایران از لیست اولویت های اوباما خارج شود، که احتمال آن به دو دلیل در حال افزایش است: اول اینکه اوباما دیگر وقت چندانی ندارد و دوم اینکه هزینه توافق، به دلیل تسخیر اکثریت سنا توسط جمهوری خواهان، افزایش یافته است. سنای جمهوری خواه حاضر نیست هیچ پیروزی دیپلماتیکی را در دامن اوباما بیاندازد.

نکته دیگر اینکه: تحریمها، حتی در صورت توافق موقت، ممکن است افزایش یابند. دلیلش این است که وقتی سنا در کنترل دمکراتها بود، رئیس دمکرات سنا، هری رید، حتی اجازه طرح مسئله تحریمهای اضافی در سنا را نمی داد. اما جمهوری خواهان، حتی ممکن است فقط به این دلیل که اوباما را از مذاکره ناامید کنند، طرح تحریمهای جدید بر روی ایران را به سنا بیاورند. اوباما درصورتی خواهد توانست این تحریمها را وتو کند که تحریمها (تا آنجایی که من می فهمم) کمتر از 67 رای داشته باشند. اما مقاومت در برابر رای بر علیه ایران برای خیلی از دمکراتها سخت است. در مقام مقایسه، مقاومت در برابر مصوبه ای بر علیه ایران در کنگره امریکا مانند مخالفت کردن با مصوبه ای بر علیه انگلیس و اسرائیل در مجلس ایران است. روی آن خیلی نمی توان شرط بست. به همین دلیل، گمان من این است که حالت دائمی توافقهای موقت به معنی باقی ماندن حالت فعلی تحریمها نخواهد بود. 

۱۳۹۳ آبان ۱۲, دوشنبه

پیروزی فردای جمهوری خواهان توافق هسته ای را مشکل تر می کند.

فردا انتخابات میان دوره ای مجلسین امریکا برگزار می شود و انتظار می رود که جمهوری خواهان، علاوه بر کنترل مجلس نمایندگان که هم اکنون هم در اختیار آنهاست، کنترل سنا را هم به دست بگیرند. پیروزی جمهوری خواهان هم خبر بدی برای اوباما و هم خبر بدی برای روحانی است، که هر دو خواهان توافقند اما می دانند که جمهوری خواهان چندان هم از توافق هسته ای خوش شان نمی آید. نتیجه اینکه، اقتصاد ایران، به دلیل کمتر شدن احتمال آنکه کنگره بخواهد تحریم های ایران را بردارد، در شرایط به نسبت نا مطمئن تری قرار خواهد داشت. و همین کار پیش بینی اقتصادی ایران را بیش از اینکه هست سیاسی می کند و خارج از رادار اقتصاد دانها. 

 

۱۳۹۳ مهر ۱۶, چهارشنبه

سیاست جدید نفتی عربستان سعودی؟

قیمت نفت در روزهای اخیر کاهش یافته است و بسیاری از کارشناسان نفت و انرژی پیش بینی می کنند که قیمت باز هم کاهش خواهد یافت. دلیل اصلی کاهش قیمت، افزایش عمده تولید نفت در امریکاست. میزان افزایش تولید نفت در امریکا در سالیان اخیر از کل تولید نفت ایران بیشتر شده است. دلیلش هم تکنولوژی جدید فراکینگ است که برداشت نفت از منابع موسوم به رسوبی (شیل) را ممکن کرده است. در گذشته و در هنگام کاهش قیمت نفت، عربستان سعودی ، به همراه دیگر اعضای اوپک، مبادرت به کاهش تولید می کرده اند و این عربستان بوده است که معمولا بیشترین سهم کاهش تولید را داشته است. اما احتمالا سیاست کاهش تولید به منظور تثبیت قیمت نفت، از دستور کار عربستان خارج شده است. عربستان اولا حاضر نیست که سهم خود را در بازار از دست بدهد و ثانیا، با توجه به هزینه نهایی تولید نفت رسوبی در امریکا، که حدود هشتاد دلار است، شاید عربستان بخواهد که با کاهش قیمت نفت، انگیزه تولید بیشتر را از تولید کنندگان نفتی امریکا بگیرد. اگر چنین بشود، قیمت نفت احتمالا به حدود هشتاد دلار خواهد رسید. در این میان، ایران، و به دلیل تحریمها، اصلا اهرمی برای تغییر بازار انرژی در دست ندارد. 

۱۳۹۳ مهر ۱۴, دوشنبه

مانعی سیاسی برای رسیدن به توافق هسته ای

مذاکرات هسته ای ایران و پنج + یک بسیار پیچیده شده است. از پیچیدگی این مذاکرات، حتی هنگامی که مذاکرات از پنج + یک به یک (امریکا) + پنج تبدیل شده، کاسته نشده است. یک مانع سیاسی بر سر مذاکرات (تا آنجایی که من می فهمم و البته فهم علوم سیاسی من محدود است) این است که در امریکا کسانی هستند (به خصوص کسانی که از موضع اسرائیل و نتانیاهو حمایت می کنند) که به هیچ وجه نمی خواهند مذاکرات به نتیجه برسد، حتی اگر ایران تمام تاسیسات هسته ای اش را نابود کند و دسترسی به تمام ایران را برای بازرسی محقق سازد. برداشت من این است که این افراد با هر گونه عملی که باعث کم شدن احتمال حمله نظامی به ایران باشد مخالفند. یا اینکه نمی خواهند موفقیتی در کارنامه سیاست خارجی اوباما ثبت شود. در ایران هم کسانی هستند، که واضحا طیف بسیار افراطی جناح اصول گرا را شامل می شوند، که با هر گونه توافق مخالفند حتی اگر پنج + یک موافق چرخیدن همه سانتریفوژها باشد، و همه فعالیت های هسته ای ایران را، فارغ از هدف غایی آن، به رسمیت بشناسد. در تصور من دو دلیل برای این مخالفت هست: یکی اینکه توافق ممکن است به موضع ضد امریکایی آقایان صدمه بزند، و دیگری اینکه توافق توسط رقیب سیاسی داخلی حاصل می شود که این از نظر سیاسی برایشان قابل قبول نیست.

پ.ن. مطلب خوب علی دادپی را هم در این زمینه بخوانید.

۱۳۹۳ مهر ۳, پنجشنبه

رتبه دانشگاهها بر اساس تعداد فارغ التحصیلان میلیاردر

رتبه دانشگاهها بر اساس تعداد فارغ التحصیلان میلیاردر (مدرک لیسانس از دانشگاه ذکر شده اخذ شده است) منبع: پاول کرون از پپردین.




Rank
School
No. of Billionaires
1
Penn
25
2
Harvard
22
3
Yale
20
4
USC
16
5
Cornell
14
5
Princeton
14
5
Stanford
14
8
UC-Berkeley
12
8
Mumbai
12
10
London School of Econ.
11
10
Moscow State U.
11
12
Dartmouth
10
12
Michigan
10
12
Texas
10
15
Duke
9
15
NYU
9
17
Brown
8
17
Columbia
8
19
MIT
7
20
ETH Zurich
6

۱۳۹۳ مهر ۱, سه‌شنبه

نکته ای برای فایننس کار ها: یا علی بابا گران است یا یاهو ارزان

اگر کمی با بازار بورس در امریکا آشنا باشید باید تا به حال داستان کمپانی علی بابا را شنیده باشید. علی بابا شرکت چینی است که موسس آن جک ما است که هم اکنون یکی از ثروتمندترین افراد جهان است. هفته گذشته، علی بابا تصمیم گرفت که سهامش را برای اولین بار به صورت عموم و در بورس نیویورک عرضه کند. سهامش ابتدا تا 99 دلار هم رسید و بعد به 89 دلار کاهش یافت. من از قبل می دانستم که یاهو سهام دار عمده علی بابا است و از همان اولین روز عرضه علی بابا این سوال برایم مطرح بود که چه بلایی بر سر سهم یاهو می آید. دلیلش هم این بود که ارزش سهام علی بابا حدود 80 دلار تخمین زده شده بود اما بیش از 90 دلار خرید و فروش می شد، اما سهام یاهو همان بود که بود (حدود 42 دلار). البته الان (20 دقیقه قبل از باز شدن سهام در روز سه شنبه 23 سپتامبر) سهام علی بابا 89.89 است و سهام یاهو 38.65.  این شک ماند تا امروز مطلبی در بلومبرگ خواندم که مدعی است که علی بابا می تواند یاهو را بدون هیچ هزینه ای بخرد، به این دلیل که، یاهو 384 میلیون سهم علی بابا را دارد که به عبارتی می شود حدود 34 میلیارد و 482 میلیون دلار. و همچنین یاهو 7میلیارد دلار پول نقد دارد. که در مجموع  حدود 41.7 میلیارد دلار می شود. از ارزش سهام یاهو ژاپن و بقیه یاهو هم می گذریم که خود احتمالا چند میلیارد دلار است. مشکل این است که ارزش بازار کل یاهو (مارکت کپ) برابر با 38.4 میلیارد دلار است. نویسنده بلومبرگ نتیجه گیری کرده است که علی بابا باید سهام یاهو را بخرد. اما برای فرد سوم، شاید بهترین کار این باشد که همزمان سهام یاهو را بخرد و سهام علی بابا را شورت کند. مشکل این است که نمی دانم چگونه به صورت تکنیکی می توان سهام علی بابا را شورت کرد و قیمت شورت چه باید باشد. کسی ایده ای دارد؟

 پ.ن. درستی این نوشته حساس به زمان است و بیشتر باید به دید تمرین ذهنی به آن نگاه کرد تا توصیه سرمایه گذاری. 

۱۳۹۳ شهریور ۳۱, دوشنبه

میلیاردرهای جهان کجایند؟

تعداد میلیاردرهای جهان برابر با 2325 نفر است.
تعداد میلیاردرهای جهان در سال قبل 2170 نفر بوده است (هفت درصد رشد
از این تعداد میلیاردر، 775 نفرشان در اروپا زندگی می کنند. در این میان بریتانیا با 130،  آلمان با 123، و روسیه با 114 نفر بیشترین میلیاردرها را دارند.
و 609 نفرشان در امریکای شمالی هستند که از این تعداد 571 نفر در ایالات متحده زندگی می کنند.
امریکا منزل 4 میلیون میلیونر هم هست که در مجموع 14 هزار میلیارد دلار ثروت دارند
آسیا، بدون خاور میانه، 560 میلیاردر دارد که 190 نفر اینها در چین زندگی می کنند. چین همچنین با بیشترین سرعت میلیاردر تولید می کند ( 21 درصد رشد در سال گذشته
خاورمیانه 154 میلیاردر دارد و مجموع ثروت میلیاردرها جهان 7 میلیارد دلار است.
 
نکته قابل توجه این است که سرعت افزایش میلیاردرها بسیار بیشتر از سرعت افزایش تولید ناخالص داخلی کشورها بوده است. که البته این مسئله مرا به یاد پیکتی می اندازد. 

نقل از وال استریت، آن هم به نقل از سرشماری ثروت توسط ولث اکس اند یوبی اس
 




۱۳۹۳ شهریور ۲۹, شنبه

۱۳۹۳ شهریور ۲۶, چهارشنبه

شادترین کشورهای جهان در یک نقشه

نکته: توصیه من این است که به هر آماری که کشورهای جهان را از نظر شادی رده بندی می کند با دیده شک نگاه کنید. که این شامل آمار زیر هم می شود. دلیل این است که آمار و علم مربوط به شادی در دوران طفولیت خود است. 
پ.ن. نقشه زیر از وبسایت وکس و نوشته زیر از همشهری است.

ظرسنجی بین‌المللی جدیدی که توسط موسسه گالوپ انجام گرفته، ۱۳۵ کشور جهان را از نظر میزان خوشی و خوبی شهروندانشان رتبه‌بندی کرده و شادترین کشورهای جهان را انتخاب کرده‌است.

بر اساس گزارش لايو‌ساينس، شاخص جهاني رفاه موسسه گالوپ براساس چگونگي ميزان رونق پنج فاكتور كه با رفاه و خوشي مردم در ارتباط است اين رتبه‌بندي را انجام داده‌است. اين فاكتورها شامل داشتن هدف، سلامتي بدني، امنيت مالي، داشتن روابط اجتماعي مطمئن و رضايت از اجتماع هستند. براساس نتايج به دست آمده از اين تحقيق، از هر ۶ نفر تنها يك نفر، يا ۱۷ درصد از مردم جهان از سه گزينه از پنج فاكتور مورد نظر برخوردار بودند، و مابقي مردم جهان در اين زمينه‌ها دچار كمبود و دشواري بودند.

ساكنان منطقه آمريكا،‌كه شامل آمريكاي شمالي،‌لاتين و كانادا مي‌شوند، از بيشترين شانس دستيابي روزافزون به پنج فاكتور مورد نظر برخوردارند،‌ به شكلي كه ۳۳ درصد از ساكنان اين مناطق به سه فاكتور يا بيشتر دست‌يافته‌اند، درحالي كه در مناطق آفريقايي تنها ۹ درصد از اين شرايط بهره برده‌اند. اين وضعيت در مناطق جنگ‌زده سوريه و افعانستان وخيم‌تر مي‌شود، به شكلي كه تنها يك درصد از بزرگسالان افغان يا سوريه به سه فاكتور يا بيشتر دست يافته‌اند.

براساس نتايج نهايي ۱۰ كشور شاد جهان كشورهاي پاناما، كاستاريكا، دانمارك، اتريش، برزيل، ال‌سالوادور، اوروگوئه، سوئد،‌ كانادا و گواتمالا اعلام شده‌اند و كشورهايي كه با دريافت كمترين درصد دستيابي به ۵ گزينه مورد نظر گالوپ به عنوان غمگين‌ترين كشورها انتخاب شده‌اند كشورهاي سوريه،‌افغانستان، هائيتي، جمهوري دموكراتيك كنگو، چاد، ماداگاسكار، اوگاندا، بنين، كرواسي و گرجستان هستند.

شهروندان آمريكاي لاتين نسبت به ديگر ساكنان جهان از بيشترين ميزان شادي و خوشي برخوردار هستند كه به گفته گالوپ، اين روند از رويكرد مثبت‌نگري در زندگي مردمان اين مناطق ناشي مي‌شود. پاناما با آماري ۶۱ درصدي بيشترين ميزان دسترسي به فاكتورهاي خوشي، هدف، روابط اجتماعي، سلامتي، امنيت مالي، رضايت از اجتماع، را داشته‌است.

هر ۱۰ كشور شاد جهان به مناطق اروپا و آمريكا تعلق دارند،‌اما پنج كشور خارج از اين مناطق نيز در مطالعه گالوپ پيشرفت‌هاي قابل توجهي از خود نشان داده‌اند و هريك در زمينه دسترسي به يكي از فاكتورها از امتياز بالايي برخوردار بوده‌اند: بحرين در امنيت مالي، عربستان در رضايت از اجتماع و سلامت، مالت در روابط اجتماعي و سريلانكا و امارات در رضايت اجتماعي.

گالوپ همچنين دريافته‌است كه ميزان دستيابي به رضايت از اجتماع در سطح جهاني رو به افزايش است و در مقابل ميزان دستيابي به داشتن هدف رو به كاهش گذاشته‌است، به شكلي كه تنها ۱۳ درصد از بزرگسالان در آسيا، خاورميانه و شمال آفريقا در اين زمينه درحال پيشرفت هستند.

به گفته گالوپ، ۱۴ درصد از مردم ايران نيز در زمينه دستيابي به پنج فاكتور مورد نظر اين موسسه درحال پيشرفت هستند و اين امتياز ايران را پس از كشورهايي مانند قبرس، استوني، اتيوپي، هندوستان، اندونزي، عراق، ژاپن، قزاقستان و ميانمار در رتبه هفتاد و چهارم قرار داده‌است.

۱۳۹۳ شهریور ۲۴, دوشنبه

فصل سرد وبلاگ های اقتصادی

اگر وبلاگ های اقتصادی را دنبال می کنید توجه کرده اید که این وبلاگ ها کمتر به روز می شوند. و قاعده ای که متوجه این وبلاگ هم هست این است که مطالب ناب هم کمتر شده اند. البته ممکن است وبلاگ های جدید فارسی باشند که من از آنها مطلع نیستم اما وبلاگ هایی که مثلا 5 سال پیش مدام مطلب داشتند و هر مطلبشان خواندنی بود الان کند شده اند. دلیلش را فقط می توانم حدس بزنم: مسئله اصلی اقتصاد ایران دیگر اقتصادی نیست، تحریم است و تحریم مسئله ای سیاسی است. مسائل سیاسی هم کمتر آبجکتیو و بیشتر سابجکتیوند و در سالهای اخیر ماهیتی اراتیک (نامنظم و دم دمی مزاج) پیدا کرده اند. همین سابجکتیویتی و اراتیک بودن متوجه مسئله تحریم هم هست و به همین دلیل تحلیل مسئله مشکل (گر چه از منظر اقتصادی، بسیار ضروری) است. اما از عهده من (و هر کس دیگری؟) خارج است. تصور کنید که همه اقتصاد ایران به مذاکراتی بستگی داشته باشند که نتایجی غیرقابل پیش بینی دارند. فکر می کنم که بازیگران اصلی هم قادر به پیش بینی آخر مذاکرات نیستند. تنها چیزی که به نظرم می رسد این است که در شرایطی که، اولا دو طرف هیچ اعتمادی به هم ندارند، و ثانیا ایران توافقی نیم بند می خواهد که فقط شر تحریم ها را کم کند و امریکا این را نمی خواهد، و اوباما توافقی می خواهد که پیروزی در سیاست خارجی به همراه آورد و ایران این یکی را اصلا نمی خواهد، در این شرایط، امید به رفع تحریم ها کم است. اما به این تحلیل های سیاسی خیلی امیدی نمی توان بست که با یک چرخش یک طرف و یا با ایجاد شرایط جانبی، همه این تحلیل ها هیچ می شود. حال تصور کنید که در این شرایط بخواهیم تحلیل اقتصادی بنویسیم. مثلا سیاست ارزی دولت را در نظر بگیرید: تاثیر سیاست ثبات یا تثبیت یا رها سازی نرخ ارز بر نرخ ارز (در مقابل تاثیر تحریم های بیشتر یا کمتر) مسئله درجه دوم است. می توانید ساعت ها بنشینید و درباره تاثیر تصمیمات اقتصادی بر ارز بنویسید. تاثیر تمام آن تصمیمات اقتصادی در مقابل یک چرخش کوچک در مسئله تحریم هیچ می شود. این است که انگیزه نوشتن مطالب اقتصادی کم می شود.

۱۳۹۳ مرداد ۲۸, سه‌شنبه

هزینه بزرگ کردن یک بچه در امریکا: 245,340 دلار

دولت امریکا تخمین زده است که هزینه بزرگ کردن یک بچه متولد سال 2013 از نوزادی تا سن 18 سالگی در امریکا 245,340 دلار خرج دارد(به قیمت های سال 2013). این هزینه در سال 2009 برابر با 222360 دلار و در سال  2007 برابر 204060 و در سال 1960 در حدود 25299 دلار بوده که البته اگر تورم را در نظر بگیرید حدودا معادل 198 هزار دلار سال 2013 می شود. این هزینه ها شامل خرج دانشگاه که بعد از 18 سالگی است و به راحتی رقمی بین 50000 تا 100000 دلار در سال است نمی شود. 

البته این هزینه برای خانواده هایی که بالای 106 هزار دلار در سال درآمد دارند حدود 408 هزار دلار است. و خانواده های شهری بیشتر از خانواده های دیگر خرج می کنند.

به حسابی، یک جفت بچه به راحتی می شود یک میلیون دلار. خیرش را ببینید.

 


۱۳۹۳ مرداد ۲۲, چهارشنبه

در باب اهمیت کار مریم میرزاخانی و جایزه فیلد مدالش

اختراعات، ابتکارات و کشفیات بشری، معمولا دو وجه دارند. یک وجه اختراعات به پیشرفت تکنولوژیکی مربوط می شود و وجه دیگر آنها به تاثیرات اجتماعی، فرهنگی، گاهی فلسفی و در نتیجه تاریخی. مثلا داستان اتومبیل را در نظر بگیرید. اختراع اتومبیل تکنولوژی حمل و نقل را توسعه ای سهمگین داد. اما تاثیرات اجتماعی و فرهنگی آن عظیم تر از تغییر تکنولوژیکی بود. از رهایی از بوی پهن اسب در شهرهایی مثل نیویورک گرفته، تا ایجاد حومه های ثروتمند نشین در کنار شهرهای بزرگ. از امکان دیدار خانواده در آخر هفته، تا امکان رفتن به مکانی برای گردشگری در روزی تعطیل... .

مثال دیگر اختراع قرص ضد بارداری است. اختراع این قرض تحولی تکنولوژیکی بود، اما، تحول فرهنگی و اجتماعی که در پی آورد از آن عظیم تر بود. به ادعای بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی،  بعد از اختراع این قرص بود که (به دلیل اینکه زنان توانسته بودند بر حاملگی خود کنترل پیدا کنند،) فعالیت اقتصادی زنان در اجتماع گسترش بسیار یافت، حضور زنان در دانشگاهها بیشتر شد، و به دلیل کنترل حاملگی، بسیاری از زنان روابط جنسی خود را از نهاد زناشویی جدا کردند. (توجه کنید که من از دید آبجکتیو به قضیه نگاه می کنم. اگر عینک سابجکتیو را به چشم بگذاریم می توانیم بسیاری از این تحولات را منفی ببینیم.) 

و مثال آخر مربوط به کارهای نیوتن است. گر چه اکتشافات و اختراعات و کارهای ریاضی او تحولی بسیار عظیم در علوم فیزیک و ریاضی ایجاد کرد، اما تحول فلسفی ایجاد شده در پی کارهایش از خود کارهای او کم اهمیت تر نیستند، چه که نیوتون توانسته بود توضیحی زمینی برای حرکات اجرام آسمانی بیابد و به بشریت ثابت کند که، برای توضیح رفتار اجرام و اجسام و پدیده های مادی، می توان جادو و جمبل و خرافات ( ی مانند اینکه زمین مرکز عالم است، تا اینکه آسمان هفت لایه دارد و ماه در لایه اول است الخ ) را کنار گذاشت و به عقل توسل جست.   

که این مقدمه ما را به بحث درباره تاثیر کارهای مریم میرزاخانی می رساند. اینکه کارهای او از دو دید اهمیت دارند، یک وجه همان است که من آن را تغییر تکنولوژی (تکنیکی) می نامم. قسمتی از کارهای او ظاهرا بر روی دینامیک هندسه رویه ها یا سطح های ریمانی است که احتمالا درک آن، حتی برای متخصصان ریاضی که کاملا در فیلد او نیستند، مشکل است چنانکه استاد او هم گفته است که کارهای او درک عمیق در رشته هایی از ریاضی را می طلبد که معمولا کسی تخصص آنها را باهم نمی گیرد. عمق این وجه اهمیت کارش را احتمالا فقط عده ای از دانشمندان ریاضی و فیزیک محض می فهمند. 

وجه دیگر اهمیت کار او، تاثیر اجتماعی و فرهنگی زنی است که می تواند از آن دست کارهایی را انجام دهد که فقط از دست زیباترین ذهن ها برمی آید. گر چه مریم میرزاخانی احتمالا مشهورترین (مهمترین یا باهوش ترین؟!) زن ریاضی دان قرن بیست و یکم است، اما اولین زن ریاضیدان با کارهای مهم ریاضی نیست. زنان ریاضی دان بزرگ دیگری هم در تاریخ بوده اند: از هیپاتیا در قرن چهارم و پنجم میلادی گرفته (این ریاضی دان به وسیله شورشیان مسیحی کشته شد.) تا امی نوتر که به دانشگاه راهش نمی دادند تا ریاضی بخواند و به او کار نمی دادند که زنان استاد نمی شوند (تا اینکه هیلبرت، نابغه معروف، او را به رغم اعتراض همکاران ریاضی وفیزیک دانش! به دانشگاه گوتینگن دعوت کرد که از همان دانشگاه هم بعدا به این دلیل که یهودی بود اخراج شد. یکی از کارهای او اثبات این قضیه است که نسبیت عمومی در تناقض با بقای انرژی نیست. هیلبرت شک داشت که نسبیت می تواند در تناقض با بقای انرژی باشد.). اما همیشه تاریخ، داستان زنان ریاضی دان، داستان شنا کردن بر خلاف مسیر آب بوده است. هم باید ریاضی یا فیزیک می خوانده اند و هم باید با تفکر جنس پرستانه مردان و زنانی مقابله می کرده اند که آنها را قادر به تفکر و تعقل ناب نمی دانسته اند. به همین دلیل است که دستاوردهای ریاضی مریم میرزاخانی، علاوه بر اهمیت فوق العاده ی تکنیکی آنها، اهمیتی بزرگتر (از نظر فرهنگی و اجتماعی) دارند. به همین دلیل، این که او کیست که چنین کرده اهمیت بیشتری دارد تا اینکه چه کرده است. دستاوردهای او احتمالا یکی از آخرین میخ ها بر تابوت جنس پرستی در علوم و ریاضی است. 

پ.ن. یکی از دوستان در فیس بوک مسئله ای را مطرح کرده که به نظر من بسیار مهم می رسد و آن را اینجا باز نقل می کنم. "نمی خواهم شیرینی این موفقیت را به کاممان تلخ کنم، چون هیچ چیز نمیتواند این شیرینی را از ما بگیرد. فقط می خواهم از مطرح بودن مریم میرزاخانی در اخبار حسن استفاده بکنم در بالا بردن سطح آگاهی عمومی در مورد مشکلات زنان ایرانی که با مردان غیر ایرانی ازدواج کرده اند. برخلاف مردان ایرانی، زنان نمی توانند برای همسرانشان و حتی فرزندانشان حق تابعیت ایران بگیرند. این یعنی هر بار مریم میخواهد دختر سه ساله اش، آناهیتا، را با خودش به ایران ببرد، باید برای او ویزای توریستی بگیرد. (لطفا دست به دست بدید برسد به دست آقای ظریف.) "

۱۳۹۳ مرداد ۱, چهارشنبه

کشورهای با بیشترین و کمترین رشد جمعیت در دهه اول 2000

کشورهای با بیشترین رشد جمعیت در سالهای 2000 تا 2010 عبارتند از:

 قطر با 198% رشد
امارات متحده عربی با 148% رشد
بحرین با 98% رشد
اریتره با 48% رشد
نیجر با 42%  سیرالئون با 42% و کویت با 41% رشد

کشورهای با کمترین رشد جمعیت در سالهای 2000 تا 2010 عبارتند از:

مولداوی با منهای 13% رشد
گرجستان با منهای 8% رشد
اوکراین با منهای 7%، بلغارستان و لاتویا با منهای 6% و لتونی و بلاروس با منهای 5 درصد رشد.

فکر می کنم که رشد منفی و مثبت خیلی زیاد این کشورها متاثر از مهاجرت بوده است تا هر چیز دیگری. رشد نیجر می تواند از زاد و ولد زیاد باشد. ولی مطمئن نیستم.


۱۳۹۳ خرداد ۲۲, پنجشنبه

lمسابقه بر سر چه چیزی به جای فوتبال، جام جهانی را به ایران می برد؟

فرض کنید که کشورهای حاضر در جام جهانی، بر سر چیز دیگری غیر از فوتبال رقابت می کردند. سوال این است که مسابقه بر سر چه چیزی جام جهانی را به ایران می برد؟ توجه کنید که مسابقه بین همین کشورهای برگزار کننده فوتبال برقرار است.

ایران جام جهانی را در رشته های زیر به خانه می برد:

یک: تورم. با تورم  35.2 درصد جام را به خانه می برد. غنا با ایران به فینال راه خواهند یافت.

 دو: نرخ مرگ و میر در تصادفات جاده ای با نرخ 34.1 مرگ به ازای هر 100.000 نفر جمعیت. نیجریه با ایران در فینال خواهد بود. انگلستان جام کمترین میزان مرگ در اثر تصادف با نرخ 3.7 را با خود به خانه می برد. در این جام سوئیس به فینال می رود.

سه: درصد مسلمانان با 99 درصد جمعیت مسلمان. پرتغال با 92 درصد جمعیت کاتولیک جام کاتولیک و غنا با 60 درصد جمعیت پروتستان، جام درصد پروتستان را به خانه می برند.

چهار: ایران با بالاترین نرخ زن ازدواج کرده در سن 45 تا 49 سال، جام ازدواج را به خانه می برد. این نرخ برای ایران 87.4 درصد است. انگلستان جام کمترین نرخ را با خود به خانه می برد. این نرخ برای انگلستان 44.6 است.

پنج: در خوردن میوه ایران به فینال می رود ولی جام را به غنا می بازد. (با توجه به این همه تبلیغ برای خوردن میوه در غرب، این یکی برای من تعجب دارد که کشورهای توسعه یافته کمتر میوه می خورند.) در خوردن سبزی، ایران به یک هشتم نهایی می رسد. 

شش: در خوردن آجیل (از نوع مغزه) ایران جام را به خانه می برد. سرانه مصرف مغزه ایرانیها 92 کالری در روز است. سوئیس با ایران به فینال می رود.

کشورهای دیگر جامهای زیر را به خانه خواهند برد:

امریکا: جمعیت، بیشترین سرانه استارباکس، بیشترین سرانه فرودگاه، بیشترین سرانه مک دونالد،  بالاترین سرانه تولید ناخالص داخلی با 53000 دلار، بیشترین سرانه اتومبیل با 786 اتومبیل به ازای هر هزار نفر، چاقترین با شاخص بی ام آی که مساوی 27.8 است، بیشترین جمعیت چاق با 33 درصد اوبیس، بیشترین سرانه انتشار گاز دی اکسید کربن با 18 تن در سال، و سرانه مصرف شکر

برزیل: بیشترین جام جهانی

ژآپن: درصد کشور که جنگل است، پائینترین نرخ قتل با 0.3 نفر به ازای هر 100.000 نفر، لاغرترین با شاخص بی ام آی که مساوی 21.9 است، امید به زندگی با 84.5 سال، سرانه مصرف ماهی

هلند: بیشترین درصد سطح آب در داخل کشور، بالاترین سرانه استفاده از اینترنت، سرانه مصرف شیر

کستاریکا: بیشترین میزان بارندگی بر حسب میلی متر در سال (2900)، بالاترین نرخ مشارکت زنان در دولت

نیجریه: بیشترین درصد سطح زمین کشاورزی با 84 درصد، بیشترین رشد جمعیت با 2.8 درصد

بلژیک: بیشترین درصد جمعیت شهری با 98 درصد

کره جنوبی: بیشترین تراکم جمعیت با 487 نفر بر کیلومتر مربع، سرانه مصرف سبزی

استرالیا: کمترین تراکم جمعیت با 2.9 نفر بر کیلومتر مربع

ایتالیا: کمترین رشد جمعیت با منهای 2 درصد

هندوراس: بالاترین نرخ قتل با 90 قتل به ازای هر 100.000 نفر جمعیت

بوسنی و هرزه گوین: بالاترین نرخ بیکاری 44 درصد

سوئیس: پائینترین نرخ بیکاری با 2.9 درصد، بالاترین سرانه دریافت جایزه نوبل، سرانه مدال المپیک با 40 مدال به ازای هر میلیون نفر جمعیت،

ساحل عاج: کمترین سرانه تولید داخلی با 1800 دلار در سال

غنا: بالاترین درصد هزینه برای آموزش عمومی با 8 درصد تولید داخلی، گرمترین کشور با دمای متوسط 27 درجه

الجزایر: بالاترین درصد تولید ناخالص داخلی که خرج نظامی می شود 

روسیه: بیشترین موبایل با 1.84 موبایل به ازای هر نفر، نوشیدن الکل، سردترین کشور با دمای متوسط منهای یک درجه

فرانسه: بیشترین توریست بین المللی با 83 میلیون نفر، بیشترین نامزد جایزه بخش خارجی اسکار

یونان: میزان سیگار کشیدن

آرژانتین: سرانه مصرف گوشت

کامرون: سرانه مصرف حبوبات

منبع: وال استریت
 

۱۳۹۳ خرداد ۱۹, دوشنبه

آیا ایران (پس از عراق) ناشادترین کشور دنیاست؟ احتمالا خیر.

احتمالا این خبر را شنیده اید که بر اساس یک نظرسنجی که توسط گالوپ انجام شده است، عراق و ایران به ترتیب ناشادترین کشورهای دنیا هستند. اما من به این نتیجه گیری گالوپ به شدت مشکوکم. نه اینکه فکر کنم ایران یکی از شادترین هاست و این تبلیغات استکباری است، مسئله این است که ناشادتر بودن ایران به نسبت کشوری مثل سوریه که در جنگ خانمانسوزی است که ابتدائیات زندگی را هم تعطیل کرده است جای سوال هم دارد و به نظر من، این مطالعه احتمالا بایاس است.

اما منشاء بایاس بودن مطالعه کجاست؟ در اقتصاد و روانشناسی شادی (یا آنچه که به روانشناسی مثبت از آن یاد می شود،) نکته شناخته شده در ادبیات این است که در هنگام پرسش درباره شادی در زبانهای مختلف به این موضوع باید توجه شود که کلماتی که مربوط به احساسات مردمند، مانند شادی، دارای تعابیر مختلفی در زبانهای مختلف هستند. حتی در خود زبان انگلیسی، اینکه
happiness 
 دارای چه بار معنوی است مورد بحث فلاسفه است.  از این که بگذریم، خود ترجمه جملات موجود در سوالهای گالوپ، به احتمال زیاد معانی متفاوتی را به سوال شونده منتقل می کرده است. احتمالا به همین دلیل است که شادترین کشورهای جهان در این مطالعه، همه از میان کشورهای امریکای لاتین برآمده اند. پاراگوئه، به همراه پاناما، نیکاراگوئه، گواتمالا، اکوادور، کستاریکا، و کلمبیا شادترین کشورهای جهان ذکر شده اند. همه این کشورها، کشورهایی با درآمد متوسط پائین هستند و بخش بزرگی از جمعیت تقریبا تمام کشورهای یاد شده با فقر دست و پنجه نرم می کنند. علاوه بر آن بسیاری از مردم این کشورها رنج بسیاری را تحمل می کنند که به صورت غیر قانونی مثلا به امریکا یا کانادا برسند. من به اینکه این کشورها شادترین در جهان باشند مشکوکم.

نکته دیگر اینکه، رد نتایج یک تحقیق در مطالعات مربوط به شادی و به وسیله مطالعه دیگر، مسئله ای بسیار عادی است، مخصوصا به این دلیل که علاقه به مطالعات عمده مربوط به شادی در چند سال گذشته انجام شده اند و ادبیات مربوطه بسیار جدید است و باید منتظر مطالعات بهتر ماند.

۱۳۹۳ خرداد ۱۶, جمعه

تغییر روش در پروپاگاندا در چین

حزب کمونیست کشور دوست و برادر چین تغییرات زیادی را در سه چهار دهه اخیر تجربه کرده است. یکی از این تغییرات، که بیشتر مورد توجه اهل مطالعه چین بوده است، نحوه تغییر در پروپاگندای حزب کمونیست است. ساختمان مرکزی پروپاگندای حزب کمونیست، بنا به گفته اوان اسنوز، خبرنگار نیویورکر، در کنار ساختمانی قرار دارد که می توان آن را معادل کاخ سفید چین دانست. اما این ساختمان اسم ندارد و وقتی از محافظ ساختمان درباره آن ساختمان بپرسید به شما خواهد گفت که نمی تواند چیزی درباره ساختمان به شما بگوید. حزب کمونیست چین، مانند هر کسی که کمی از بازاریابی اطلاع داشته باشد، می داند که پروپاگندا می تواند موثر و یا غیر موثر باشد. پس از واقعه میدان تیایانمن، حزب دریافت که، به اصطلاح، حنای پروپاگندایش دیگر رنگی ندارد. (اینکه مثلا تظاهرات دولتی راه بیندازند و عکس سرباز و کارگر با داس و چکش نشان دهند.) به همین دلیل، حزب تصمیم به تغییر روش گرفت. الگوهای چین برای تغییر روش، بنا به گفته اسنوز، کوکاکولا و دولت بوش بوده اند. ایده این است که اگر کوکاکولا می تواند آب شکر به مردم بفروشد، ما می توانیم هر چه خواستیم به خورد مردم دهیم. یا اینکه بوش چگونه توانسته است رسانه ها را با خود با جنگی همراه کند که توجیه چندانی نداشت، از نظر پروپاگندا شناسی (این واژه من درآوردی من است.) قابل مطالعه است.

نتیجه این شده است که مفهومی را اخیرا به مردم معرفی کرده است تحت عنوان رویای چینی. و مثلا اینطور به مردم القا می شود که دولت چین می خواهد به مردم کمک کند که به رویاهایشان برسند. رویای چینی، مفهومی کلی است که احتمالا هر چینی با آن ارتباط برقرار می کند و به تفسیر باز است. معادل این عبارت، رویای امریکایی، عبارتی است که سالهاست که در امریکا مورد استفاده است.

پ.ن  اوان اسنوز کتابی درباره چین با عنوان زیر نوشته است. مطالب فوق برداشت من از مصاحبه او با ان پی است.

"Age Of Ambition: Chasing Fortune, Truth, And Faith In The New China." Evan Osnos,

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۴, یکشنبه

راه ابریشم احیا شده، اما مسیر از ایران نمی گذرد.

راه (اینبار ریلی) ابریشم احیاء شده است و برای اولین بار در ماه گذشته، کالا  از چین به اروپا از این مسیر صادر شده است.  راه ریلی جدید ابریشم، همانطور که از نقشه پیداست، البته از ایران نمی گذرد که این به معنی از دست رفتن فرصتی عظیم برای ایران است. مدت حمل کالا از مسیر جدید، همانطور که از نقشه پیداست، 16 روز است. مدت حمل کالا از چین به اروپا و از مسیر چین به اروپا 36 روز طول می کشد. با توجه به حجم عظیم کالای حمل شده از چین به اروپا، اگر جاده ایران هم باز شود، تقاضا برای حمل کالا از آن مسیر هم بسیار خواهد بود.




۱۳۹۳ فروردین ۲۴, یکشنبه

ایران دارای یکی از طولانی ترین دوره های خدمت سربازی در جهان

احمدی معین کارشناس گروه امنیتی – دفاعی مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی:
مطالعات نشان می دهند که در ۲۴ کشور جهان سربازی اجباری وجود دارد و در مقابل ۱۰۳ کشور جهان سربازی اجباری ندارند. همچنین فقط در ۷ کشور از این ۲۴ کشوری که سربازی اجباری دارند ، طول خدمت بیش از یک سال است (یعنی خدمت دوره ضرورت). نکته دیگری که در اکثر قریب به اتفاق این کشورها وجود دارد این است که با افزایش میزان تحصیلات، مدت خدمت سربازی کاهش زیادی پیدا می‌کند یعنی کسی که مثلا لیسانس یا فوق لیسانس گرفته مدت خدمت سربازی اش فرضا نصف کسی است که تحصیلات دانشگاهی ندارد.

این هم راهی است برای هدر دادن وقت و پول و انرژی کشور. من هر وقت که در کلاسهایم درس مربوط به کالاهای عمومی را مرور می کرده ام به این نکته اشاره می کرده ام که امنیت لزوما معادل هزینه نظامی نیست. مثلا اسپانیا فقط 0.9 درصد تولید ناخالص خود را صرف بودجه نظامی می کند و امنیت آن هم برقرار است.

۱۳۹۲ اسفند ۱۳, سه‌شنبه

معیار درآمدی برای یارانه محکوم به شکست است.

دکتر داود سوری که از دوستان ایام دانشجویی دکترا است سرمقاله ای در دنیای اقتصاد نوشته که اگر من می خواستم درباره چرایی شکست معیارهای درآمدی بنویسم به این خوبی نمی شد. سرمقاله را عینا اینجا کپی می کنم. مطالب حسین را هم درباره یارانه ها بخوانید. مثل من حرف روی هوا نمی زند. (که البته جمله اخیر ایهام دارد:). مقاله داود سوری:

معاون اول محترم رئیس‌جمهور اخیرا از مردم خواسته‌اند که نظر خود را درخصوص سطح درآمدی که می‌تواند مبنای پرداخت یارانه باشد، اعلام کنند. با خواندن این درخواست این‌گونه استنباط می‌شود که دولت توانسته است بر تمامی مشکلات مترتب بر اندازه‌گیری و اظهار درآمد فائق آيد و تنها نمی‌داند که چه مرزی را برای تفکیک جامعه به یارانه‌بگیر و یارانه‌نگیر تعیین کند. اما اظهارنظر دیگر مسوولان بیانگر شروع مرحله دوم طرح هدفمندی یارانه‌ها به سیاق دولت گذشته است. به‌خاطر می‌آوریم که دولت پیشین نیز در ابتدا با طرح خوشه‌بندی خانوارها و تاکید بر خوداظهاری درآمد، برخلاف نظریه‌های علمی و تجربیات دیگران و با صرف هزینه‌ای گزاف، مردم را به مراکزی برای اظهار درآمد و ثروت خود فراخواند و نتیجه این فراخوان بانک اطلاعاتی شد که به ادعای رئیس دولت پیشین، 9/99 درصد از اطلاعات آن صحیح بود. گمان نمی‌کنم عدم استفاده از آن بانک اطلاعاتی به دلیل آن یک دهم درصد خطا بوده است و همچنین گمان نمی‌کنم که این دولت توانسته باشد با افزودن یک تهدید توخالی مبنی‌بر جریمه سه برابری متقاضیان غیر واجد شرایط، مشکل آن 9/99 درصد را حل کرده باشد.
مردمی که در آن زمان درآمد و ثروت خود را به گونه‌ای اظهار کردند که نتوانست مبنای تخصیص یارانه قرار بگیرد، اکنون تجربه اجرای مرحله اول طرح هدفمندی را دارند و درآمد حقیقی آنها به طور متوسط بر اثر تورم و رشد اقتصادی منفی، قریب به نصف شده است. اگر اطلاعات اظهارشده آنها در مرحله اول به کار نیامد، اینک در شروع مرحله دوم نیز اطلاعاتی می‌دهند که باز هم به کار نمی‌آید، آزموده را آزمودن خطاست. اما اجازه دهید خوش‌بین باشیم و فرض کنیم دولت، مردم را قانع می‌کند و مردم نیز می‌پذیرند که درآمد خود را به درستی اظهار کنند؛ بنابراین دولت باید در فراخوانی عمومی از مردم بخواهد که درآمدهای خود را اعلام کنند، اما قبل از آن باید ابتدا به مردم بگوید که منظورش از «درآمد» چیست و مطمئن شود که مردم به سوالی که مورد نظر دولت است به درستی پاسخ می‌گویند. به عبارت دیگر، مردم و دولت باید درک یکسانی از مفهوم «درآمد» داشته باشند. از این رو قبل از اینکه به سوال آقای جهانگیری پاسخ داده شود از ایشان تقاضا می‌کنم به طور واضح بگویند مقصود دولت از درآمد چیست؟ برای توضیح هر چه بیشتر این سوال چند مثال می‌زنم:
• دو سرپرست خانوار را در نظر بگیرید که دستمزد و عایدی مشابه دارند؛ اما سرپرست اول، چهار نفر را تحت تکفل خود دارد و سرپرست دوم، تنها متکفل سه نفر است. آیا این دو خانوار از نظر درآمد یکسان هستند؟ آیا ملاک تنها درآمد سرپرست خانوار است یا درآمد به ازای هر عضو خانواده؟
• دو سرپرست خانوار را در نظر بگیرید که دستمزد و عایدی یکسانی دارند؛ اما همسر سرپرست اول نیز صاحب کار و درآمد است در صورتی‌که همسر سرپرست دوم تنها به امور خانه می‌پردازد. آیا منظور از درآمد تنها درآمد سرپرست خانوار است یا درآمد کل اعضای خانوار؟
• دو سرپرست خانوار را در نظر بگیرید که از درآمد و عایدی یکسانی بهره می‌برند؛ اما سرپرست اول مالک محل سکونت خود است و سرپرست دوم در ملکی استیجاری زندگی می‌کند. آیا درآمد این دو خانوار یکسان است؟ آیا نباید ارزش اجاری محل سکونت خانوار اول به درآمد او اضافه شود؟
• دو سرپرست خانوار را در نظر بگیرید که هر دو مستاجر هستند و درآمدهای یکسانی نیز دارند؛ اما خانوار اول در ملکی با «رهن کامل» زندگی می‌کند و خانوار دوم در ملکی استیجاری. آیا درآمد این دو خانوار یکسان است؟ آیا نباید ارزش اجاری محل سکونت خانوار اول به درآمد او اضافه شود؟
• می‌دانیم که در مشاغل غیرمزد و حقوق‌بگیری عایدی فرد از تفاضل فروش کالا یا خدمات و هزینه‌های انجام شده به‌دست می‌آید. حال دو کشاورز را در نظر بگیرید که در یک سال فروش یکسانی داشته‌اند؛ اما کشاورز اول اقدام به خرید یک تراکتور کرده است؛ به‌طوری‌که عایدی او بسیار کمتر از کشاورز دوم شده است. آیا او مستحق دریافت یارانه است و کشاورز دوم نه؟
می‌توان فهرست بلندبالایی از این نوع سوالات فراهم کرد که به دلیل فضای محدود این مجال از آن صرف‌نظر می‌شود، اما هدف از ارائه این نمونه‌ها جلب توجه به این نکته بود که مفهوم درآمد بسیار پیچیده است و هر کس برداشتی متفاوت از درآمد دارد. اگر دولت می‌خواهد درآمد را ملاک تصمیم‌گیری قرار دهد باید تعریفی مشخص از درآمد داشته باشد و این تعریف را برای مردم توجیه کند و با ذکر موارد و مثال به آنها آموزش بدهد که چه مواردی را به عنوان درآمد گزارش کنند. تنها در این صورت است که می‌تواند به تهدید خود در جریمه سه برابری خاطیان جامه عمل بپوشاند.
متاسفانه مسوولان ما نشان داده‌اند که هنگام طراحی برنامه‌های اقتصادی از سوالات اساسی و سخت به راحتی گذر کرده و بیشتر بر موارد فرعی مانور می‌دهند. در حالی‌که هنگام اجرای برنامه، این سوالات بی‌پاسخ گذاشته شده‌اند که همچون آوار بر سر مجریان می‌ریزند و سرنوشت برنامه را به‌سویی می‌برند که پس از چند سال همه متفق‌القول از شکست آن یاد می‌کنند. زمان زیادی از اجرای مرحله اول طرح هدفمندی یارانه‌ها نمی‌گذرد و هنوز تجربیات آن تازه است، امیدواریم که از این تجربیات در طراحی مرحله دوم استفاده شود و طرحی نو درانداخته شود که اصرار بر تکرار تجربیات شکست خورده جز شکست چیزی برای این دولت نیز در بر نخواهد داشت.

۱۳۹۲ بهمن ۱۴, دوشنبه

آیا مردم ایران گرسنه اند؟

در بعضی نقاط امریکا، در ساعت 12:01 نیمه شب اولین روز ماه، ماجرای جالبی در فروشگاههای وال مارت (که بزرگترین فروشگاه زنجیره ای جهان است) اتفاق می افتد. این فروشگاهها ناگهان شلوغ می شوند. این اتفاق، پس از رکود سال های اخیر قابل مشاهده تر بوده است. دلیل این شلوغی این است که بن های غذایی که دولت امریکا هر ماه به شهروندان می دهد در این لحظه است که قابل استفاده در فروشگاهها می شوند. نتیجه اکثر تحلیل گران از این هجوم این است که این مردم گرسنه اند و نمی توانند صبر کنند.

جریانی مشابه فوق و در همین روزها در ایران در حال تکرار است. اگر به گزارش های تصویری خبرگزاری های ایرانی سر بزنید عکس های زیادی از صف های طولانی در مقابل مراکز توزیع سبد کالایی دولت می بینید. اگر حکم به استقراء ِ برداشتِ تحلیل گران در امریکا از هجوم به وال مارت در دقیقه اول روز اول ماه باشد، نتیجه این می شود که مردم ایران هم گرسنه اند و حتی یکی دو روز نمی توانند صبر کنند که با وجود سرما در چنین صف های درازی ایستاده اند که شانه ای تخم مرغ یا چند کیلو برنج بگیرند.

چند نکته در این جا لازم به تذکر می آید: یکی اینکه، بن های غذا در امریکا، که اگر اشتباه نکنم حدود 80 میلیارد دلار بودجه سالانه دارد، به افراد با درآمد کمتر از  130 درصد خط فقر تعریف شده توسط دولت تعلق می گیرد که برای یک خانواده چهار نفره، این درآمد حدود 2500 دلار است. حدود 50 میلیون نفر، یعنی کمتر از یک ششم، یا کمتر از دو دهک فقیر امریکا از این بن های غذایی دریافت می کنند و متوسط دریافت هر فرد هم چیزی در حدود 130 دلار در ماه است. اما کسانی که در ایران سبد کالایی را دریافت می کنند فقیران جامعه نیستند که طبقه متوسط است. روستائیان نیستند که سبد کالا را می گیرند، این کارمندان دولتند که درصفند. آیا می شود گفت که مردم طبقه متوسط در ایران گرسنه اند؟ به همان تعبیری که مردم فقیر امریکا گرسنه اند.

نکته دوم: می دانم که متغیر های دیگری هم در کارند: مثلا ممکن است که دوره دریافت سبد کالا در ایران محدود باشد. (هست یا نیستش را نمی دانم.) یا دولت بی اعتبار باشد و مردم فکر کنند که بعدا کالاها را نخواهند توانست پیدا کنند. نمی دانم آیا چیزی دیگری هم هست که اینجا قابل مشاهده نیست؟

نکته سوم: همان طور که فقر در امریکا با فقر در ایران قابل مقایسه نیست، فقر در ایران هم با فقر در هند و پاکستان قابل مقایسه نیست. فقر مطلق به معنای درآمد کمتر از 1.25 دلار در روز در ایران کم است.

نکته چهارم: سبد کالایی ابتکار مسخره ای بود. که البته آخرین اشتباه دولت روحانی نخواهد بود. ظاهر قضیه این است که تیم اقتصادی دولت روحانی سردرگم است. 

نکته آخر: نوشته فوق تحلیل علمی فقر در ایران نیست. فقط مشاهده ای است که شاید درک ما را از وضعیت اقتصادی در ایران بهتر کند. 



۱۳۹۲ دی ۱۶, دوشنبه

آمار بیکاری 10 درصد است؟ 12 درصد است؟ یا هیچکدام؟

سایت الف، شنبه 14 دی: مرکز آمار ایران نرخ بیکاری پاییز امسال را ۱۰.۳ درصد و تعداد بیکاران را نیز ۲ میلیون و ۴۰۱ هزار و ۲۰۵ نفر اعلام کرد.

سایت الف، یکشنبه 15 دی: عضو هیئت رئیسه کمیسیون تلفیق لایحه بودجه سال ۹۳ کل کشور گفت: در جلسه امروز نوبخت گزارشی از رشد اقتصادی، رشد سرمایه‌گذاری، رشد تورم، نقدینگی،‌نرخ بیکاری، رشد واردات و رشد صادرات غیرنفتی ارائه داد. ....نرخ بیکاری نیز در سال ۹۰ حدود ۱۲.۳ درصد،‌ ۹۱ حدود ۱۲.۲ درصد، ۹۲ حدود ۱۲.۶ بود که پیش‌بینی می‌شود این عدد در سال ۹۳ به ۱۲.۴ تا ۱۴.۶ درصد برسد.

البته این را هم بگویم که من هیچوقت آمار بیکاری را در ایران جدی نمی گرفته ام. آمار بیکاری در ایران خیلی معنی به خصوصی ندارد. اما اینکه دو آمار با این تفاوت و در فاصله یک روز ببینید هم خودش جالب است.