۱۳۹۰ خرداد ۸, یکشنبه

هزاران میلیارد تومان رانت ناشی از ارز دونرخی

بدترین سیاست ارزی، سیاستی است که به دونرخی شدن ارز منجر می شود. دونرخی شدن ارز به معنی دسترسی عده ای به ارز ارزانتر و عدم دسترسی دیگران به آن ارز ارزانتر است. همین باعث رانت می شود. خوشا به حال آنانکه دسترسی به ارز دولتی دارند. صرافی را در نظر بگیرید که می تواند ارز دولتی به قیمت 1065 تومان بخرد و به قیمت 1165 تومان بفروشد. حدود ده درصد سود روزانه بر روی سرمایه چیزی نیست که سرمایه گذاران خارجی در خوابشان هم بتوانند ببینند. (مثلا خرید اوراق قرضه سی ساله امریکا سود سالیانه 4.5 درصد می دهد.) اگر یک صراف بتواند یکصدهزار دلار ارز به صورت روزانه دریافت کند، می تواند به صورت بالقوه حدود یک میلیون تومان در یک روز سود کند.

با توجه به اینکه حدس من این است که دولت دهها میلیارد دلار در طول یک سال به بازار تزریق می کند، رانت ناشی از تفاوت قیمت ارز به صورت بالقوه هزاران میلیارد تومان میشود. چنین رانتی هم از عدالت به دور است و هم خلاف عقل است.

۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

یونان در آستانه ورشکستگی

یونان در آستانه ورشکستگی است. نرخ بهره اوراق قرضه یونان در هفته گذشته به 25 درصد هم رسید که نشانه آشکاری است از سختی فراهم کردن منابع مالی توسط یونان و پرداخت بدهیهایش با قروض جدید. البته یونان قبلا هم ورشکست شده است. آنچه این ورشکستگی را از دیگر ورشکستگیهای تاریخ متمایز می کند این است که کشوری که در آستانه ورشکستگی است کنترلی بر سیاستهای پولی خود ندارد. همین مسئله سوالهای زیادی را بر می انگیزد که پاسخ دقیقی برای آنها موجود نیست. مثلا اینکه تاثیر ورشکستگی یونان بر واحد پولی اروپا، که یونان هم از این پول استفاده می کند، چیست؟ یا اینکه این ورشکستگی چه تاثیری بر وضعیت بدهی کشورهایی مانند پرتقال دارد؟ و چگونه کشوری مانند یونان خواهد توانست که از ورشکستگی درآید بدون آنکه از سیستم یورو خارج شود...
ورشکستگی یونان تاثیر شدیدی بر تراز حساب بانک مرکزی اروپا هم خواهد داشت. بانک مرکزی اروپا حدود 50 میلیارد یورو از اوراق قرضه یونان را در اختیار دارد. با ورشکستگی یونان، بانک مرکزی اروپا زیان خواهد کرد و حداقل برای من روشن نیست که این بانک چگونه این ضرر را می تواند جبران کند.
بعد از ورشکستگی در این باره بیشتر خواهم نوشت.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۱, چهارشنبه

"ایرانی خارج از کشور" یعنی چه؟

یک نماینده مجلس گفت که ایرانیان خارج از کشور یارانه نقدی می گیرند. رئیس مجلس تعجب کرد و پرسید که آیا این درست است؟ یک دولتی بعدا گفت که نه. ایرانیان خارج از کشور یارانه نمی گیرند!
چند نکته:
یکم: من و خانواده ام یارانه نقدی نمی گیریم (برای ثبت در رکورد) اما من ایرانیانی در اینجا می شناسم که یارانه می گیرند، مثلا دانشجویی که امسال به اینجا آمده و زمان ثبت نام برای یارانه ها در ایران یوده است.
دوم: همین خبر ساده نشان دهنده این است که تا چه حد همه ما، شامل سیاستمداران و دولتیها، در گفتارمان بی دقتیم. به عنوان مثال قبل از اینکه هر عبارتی که شامل ایرانی خارج از کشور است بگوییم، آیا فکر می کنیم که معنی حقوقی " ایرانی خارج از کشور" چیست؟ مثلا اگر کسی به سفر 10 روزه تفریحی به ترکیه می رود یا به زیارت در مکه می رود ایرانی خارج از کشور محسوب می شود؟ اگر کسی برای 3 ماه برای کار برود چه؟ برای 4 سال برای درس خواندن برود چه؟ برای همیشه برود ولی پاسپورتش فقط ایرانی باشد چه؟ پاسپورت خارجی هم داشته باشد چه؟ اگر به خارج برود ولی خانه در ایران داشته باشد چه؟ .....مسئله این است که تعریف حقوقی در این باره وجود ندارد.
سوم: به چه اعتباری، رئیس مجلس (یا آن دولتی) می گوید که "ایرانیان خارج از کشور" نباید یارانه بگیرند؟ سوال می کنم چون جوابش را نمی دانم. اگر به مسئله کمی فکر کنیم می بینیم که مسئله کمی عمیقتر از آن است که به نظر می رسد. آیا از نظر حقوقی می توان کسانی را که در خارج زندگی می کنند از مزایایی که ایرانی داخل کشور دارد محروم کرد؟ عواقب این کار چیست؟ (به عنوان مثال و از نظر اقتصادی، اگر کسی فرصت کار در خارج را داشته باشد و در ایران بیکار باشد، ممکن است پرداخت یارانه باعث شود که از خیر کار کردن در خارج از کشور بگذرد....)

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سه‌شنبه

سیستم ورشکسته بازنشستگی در ایران

نکته فرعی: کاملا خلاف اخلاق است که بدون داشتن آمار درباره مسئله اقتصادی صحبت کنیم. من هم می خواهم این کار خلاف اخلاق را انجام دهم به این دلیل که آمار ندارم! معذرت پیشاپیش.
نکته اصلی: سیستم بازنشستگی در ایران سیستم پایداری نیست. این سیستم برای سالهایی طراحی شده است (البته بهتر است بگوییم وصله پینه شده است) که رشد جمعیت در ایران بالا و درآمد نفت و بودجه دولت در حال رشد بوده است. یکی از رایجترین سیاستهای مردم پسند (پوپولیستی) و در عین حال غیر مسئولانه در ایران، آنچنانکه تاریخ اخیر اقتصادی نشان می دهد امتیازدهی در زمینه سن بازنشستگی، میزان حقوق بازنشستگان و از این قبیل است. در ایران، بازنشستگی در سن حدود چهل سالگی هم ممکن است. کافی است که شما زنی باشید که در حدود سن 15 سالگی به استخدام دولت درآمده اید. 25 سال کار و شما بازنشسته می شوید که می شود سنی در حدود چهل سال. چنین سیستمی را در نظر بگیرید و حال تصور کنید که بوم و پیک جمعیت ایران به زودی به سن بازنشستگی خواهد رسید، بودجه فزاینده دولت آن شیب تند گذشته را نخواهد داشت و با هر محاسبه ای متوسط عمر در ایران هم افزایش خواهد یافت. این سیستم نمی تواند پایدار باشد. نکته مهمتر این است که نه مجلس و نه دولت در ایران انگیزه کافی در برخورد با این بحران را ندارند. به نظر من بحث درباره این بحران، قبل از اینکه بحران عمیق و غیر قابل کنترل شود بایستی از همین الان شروع شود.

پ. ن. چون بلاگ اسپات فیلتر است، هر پست این وبلاگ، برای خوانندگان داخل ایران عینا در بلاگفا کپی خواهد شد.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۵, پنجشنبه

جمعیت جهان در 2100

سازمان ملل در گزارشی پیش بینی کرده که جمعیت جهان در سال 2100 به 10.1 میلیارد برسه. ایران در این گزارش بین اون دسته از کشورها ذکر شده که باروری کمی خواهند داشت. البته پیش بینی جمعیت در درازمدت خیلی مشکله. به قول جمعیت شناسی: اگه زنها در صد سال آینده و بطور متوسط تصمیم بگیرن که نصف بچه بیشتر از پیش بینی سازمان ملل داشته باشن جمعیت جهان 15.8 میلیارد و اگه
بطور متوسط تصمیم بگیرن که نصف بچه کمتر از پیش بینی سازمان ملل داشته باشن جمعیت جهان 6.2 میلیارد خواهد بود. جهانی با 15.8 میلیارد جمعیت کاملا متفاوت از جهانی با 6.2 میلیارد جمعیت خواهد بود.