۱۳۹۱ آذر ۴, شنبه

دنیا در حال پیر شدن

دنیا در حال پیر شدن است. یکی به این دلیل که نرخ زاد و ولد در سراسر جهان در حال کاهش است. دوم اینکه نرخ مرگ و میر در تمامی سنین در حال کاهش است و مردم بیشتری به سن پیری و باز نشستگی می رسند. پیشرو و سمبل این پیری شدگی جهانی، ژاپن است. به همین دلیل است که مطالعه ژاپن به بقیه ما کمک می کند که از آینده خود خبر دار شویم. یک خبر مرتبط: در ژاپن و برای اولین بار در تاریخ، میزان فروش پوشک بزرگسالان (پوشکی یا دایپری که پیرها معمولا استفاده می کنند) از میزان پوشک فروخته شده برای کودکان بیشتر شده است.

لینک مطلب

۱۳۹۱ آبان ۲۱, یکشنبه

دو راه ایجاد قحطی کالا توسط دولت

دولت در ماههای اخیر دو سیاست را در پیش رو گرفته است که هر کدام ممکن است موجب ایجاد نوسانات شدید در بازار و حتی باعث قحطی بعضی کالاها خواهند شوند. یکی مبارزه با "احتکار" است. مبارزه با "احتکار" حمله به انبارداری است که باعث افزایش ریسک در این صنعت می‌شود و همین ممکن است باعث کاهش انبارداری (به دلیل افزایش هزینه آن که احتمال مصادره بخشی از آن است)، افزایش نوسان در بازارها و در حالت حاد وقتی که مبارزه با «احتکار» به مجازات‌های حاد منجر می‌شود، باعث قحطی شود.

دوم تخصیص ارز ارزان به یک کالاست. مثلا دارو مورد "لطف" دولت قرار گرفته و قرار است که ارز ارزان بگیرد. یک بنگاه را در نظر بگیرید که وارد کننده داروست. فرض کنید که دولت به این بنگاه مقداری ارز به قیمت 1226 تومان بدهد. این بنگاه می تواند حداقل مقداری از این ارز را در بازار بفروشد و سود بیش از 150 درصدی کسب کند یا دارو وارد کند و توزیع کند و غیره و سودی ببرد. منطق اقتصادی می گوید که اولی پرمنفعت تر است و شما هر چه بگویید که وجدان و نظارت و غیره هم خواهد بود، وقتی سود هست همه اینها کم رنگ می شود و مانند ماجراهایی که اخیرا دیده ایم بالاخره راه این ارز به بازار آزاد باز می شود و آنچه کم خواهد بود دارویی است که قرار بوده با این ارز وارد شود.

درس ساده این است که سیاست هایی که قرارند به مصرف کننده کمک کنند می توانند واقعا به آنها آسیب برسانند.

۱۳۹۱ آبان ۱۷, چهارشنبه

وقت خریدن مسکن در امریکاست؟

کسانی که به دنبال سرمایه گذاری در امریکا هستند شاید خرید مسکن را در شرایط فعلی اقتصادی بسیار به صرفه ببینند. زیرا که بازار مسکن در حال رونق گرفتن است. وارن بافت، که بزرگترین و بدون شک از باهوش ترین سرمایه داران امریکا ست اخیرا در مصاحبه ای با سی ان بی سی گفت  که شرکت او خرید هزاران خانه را مورد مطالعه قرار داده اما به دلیل مشکلات مایکرومنیج کردن از خرید منصرف شده است. او معتقد است که برای خانواده های با درآمد متوسط، هیچ سرمایه گذاری به اندازه خرید مسکن در شرایط کنونی صرف نمی کند.
پ.ن. این نوشته به معنای دعوت به سرمایه گذاری نیست و شما مسئول اعمال خود هستید.
پ.ن. بازار مسکن در امریکا همگون نیست و ممکن است سرمایه گذاری در نقطه ای به صرفه و در جای دیگر کاری بیهوده باشد.

درس دمکراسی از رامنی

اول اینکه می دانم اکثریت قریب به اتفاق شما مدافع انتخاب مجدد اوباما بوده اید. اگر من هم می توانستم رای بدهم در رقابت بین اوباما و رامنی به اوباما رای می دادم. اما اگر درسی هست در این انتخابات امریکا، آن درس در سخنرانی رامنی است که پس از شکست در انتخابات ایراد کرده است. همه سخنرانی درباره آداب شکست خوردن است. دمکراسی، بدون افراد مسئولی که بدانند چگونه شکست بخورند و همه چیز را به هم نریزند بسیار مهم است.
 البته مهم است که رای مردم شمرده شود. اگر شمرده نشود دیگر دمکراسی ندارید. اما دوام دمکراسی به این است که کسی که 49 درصد آرا را بدست می آورد تعظیم کند و آینده را به مردم و منتخبشان بسپارد.


این هم لینک سخنرانی:
https://www.youtube.com/watch?v=aQruYgVP2SY

۱۳۹۱ آبان ۱۳, شنبه

چرا رای دو کاندیدا در انتخابات امریکا اینقدر نزدیک به هم است؟

چند روز به رای گیری انتخاباتی در امریکا مانده است و بر اساس نظرسنجی ها رای دو کاندیدا بسیار به هم نزدیک خواهد بود. بر اساس نظرسنجی ها، تعجبی نخواهد بود اگر رای برنده انتخابات به 51% هم نرسد، تعجب آور خواهد بود اگر از 52% بیشتر شود. اما چرا رای دو کاندیدا اینقدر به هم نزدیک است؟
قبل از اینکه به دلیل اصلی بپردازم توجه کنید که در امریکا، ابتدا دو حزب عمده کاندیدای خود را در پروسه ای طولانی انتخاب می کنند. بعد این کاندیدا به رقابت با کاندیدای حزب رقیب می پردازد. در پروسه انتخاب کاندیدا است که عده زیادی با هم رقابت می کنند که کاندید حزب شوند.
وقتی دو کاندید انتخاب شدند، آن کاندیدایی برنده می شود که نصف به اضافه یک رای موثر را به دست آورد. (در امریکا رای موثر مجموع آرا نیست بلکه مجموع آراء الکترال است که البته بحثش اهمیتی در اینجا ندارد. شما فرض کنید اکثریت مهم است برای این بحث.) برای اینکه کاندیدایی بتواند رای اکثریت موثر را بدست آورد مجبور است که به میانه حرکت کند. یعنی خود را میانه رو نشان دهد تا علاوه بر رای افراد حزب خود، رای افرادی را که در میانه قرار دارند بدست آورد. (در امریکا، مردم تقریبا به نسبت مساوی به سه دسته دمکرات، جمهوریخواه و مستقل تقسیم می شوند که این مستقل ها همانند که در میانه قرار دارند.) به همین دلیل است که بسیاری از مواضع دو کاندیدا در نزدیکی انتخابات به هم نزدیک می شود تا آنجا که موضع کاندیداها برای انتخاب شدن از اهمیت می افتد و این کاراکترشان است که بیشتر اهمیت پیدا می کند. با توجه به اینکه احزاب این موضوعات را می دانند، حزب ها کسی را کاندید می کنند که بهتر بتواند به این میانه حرکت کند. مثلا از میان همه کاندیداهای حزب جمهوری خواه به این دلیل رامنی انتخاب شد که حرکت وی به میانه آسانتر قابل مشاهده بود، و گر نه کاندیداهای دیگری بودند که به مواضع حزب بسیار بیشتر وفادار بودند.
حرکت به میانه رای گیری برای کسب رضایت مستقل ها باعث می شود که رای ها تا این حد به هم نزدیک شود.

توجه به این نکته لازم است که نزدیکی آرا دو کاندیدا به معنی نزدیکی احتمال برنده شدنشان نیست. احتمال برنده شدن اوباما مثلا در این انتخابات بسیار بالاتر است تا میت رامنی (بر اساس گزارش فردی که به نام سیلور که بلاگی در نیویورک تایمز دارد، احتمال برنده شدن اوباما، امروز صبح برابر 83 درصد بوده است.).