۱۳۹۳ خرداد ۲۲, پنجشنبه

lمسابقه بر سر چه چیزی به جای فوتبال، جام جهانی را به ایران می برد؟

فرض کنید که کشورهای حاضر در جام جهانی، بر سر چیز دیگری غیر از فوتبال رقابت می کردند. سوال این است که مسابقه بر سر چه چیزی جام جهانی را به ایران می برد؟ توجه کنید که مسابقه بین همین کشورهای برگزار کننده فوتبال برقرار است.

ایران جام جهانی را در رشته های زیر به خانه می برد:

یک: تورم. با تورم  35.2 درصد جام را به خانه می برد. غنا با ایران به فینال راه خواهند یافت.

 دو: نرخ مرگ و میر در تصادفات جاده ای با نرخ 34.1 مرگ به ازای هر 100.000 نفر جمعیت. نیجریه با ایران در فینال خواهد بود. انگلستان جام کمترین میزان مرگ در اثر تصادف با نرخ 3.7 را با خود به خانه می برد. در این جام سوئیس به فینال می رود.

سه: درصد مسلمانان با 99 درصد جمعیت مسلمان. پرتغال با 92 درصد جمعیت کاتولیک جام کاتولیک و غنا با 60 درصد جمعیت پروتستان، جام درصد پروتستان را به خانه می برند.

چهار: ایران با بالاترین نرخ زن ازدواج کرده در سن 45 تا 49 سال، جام ازدواج را به خانه می برد. این نرخ برای ایران 87.4 درصد است. انگلستان جام کمترین نرخ را با خود به خانه می برد. این نرخ برای انگلستان 44.6 است.

پنج: در خوردن میوه ایران به فینال می رود ولی جام را به غنا می بازد. (با توجه به این همه تبلیغ برای خوردن میوه در غرب، این یکی برای من تعجب دارد که کشورهای توسعه یافته کمتر میوه می خورند.) در خوردن سبزی، ایران به یک هشتم نهایی می رسد. 

شش: در خوردن آجیل (از نوع مغزه) ایران جام را به خانه می برد. سرانه مصرف مغزه ایرانیها 92 کالری در روز است. سوئیس با ایران به فینال می رود.

کشورهای دیگر جامهای زیر را به خانه خواهند برد:

امریکا: جمعیت، بیشترین سرانه استارباکس، بیشترین سرانه فرودگاه، بیشترین سرانه مک دونالد،  بالاترین سرانه تولید ناخالص داخلی با 53000 دلار، بیشترین سرانه اتومبیل با 786 اتومبیل به ازای هر هزار نفر، چاقترین با شاخص بی ام آی که مساوی 27.8 است، بیشترین جمعیت چاق با 33 درصد اوبیس، بیشترین سرانه انتشار گاز دی اکسید کربن با 18 تن در سال، و سرانه مصرف شکر

برزیل: بیشترین جام جهانی

ژآپن: درصد کشور که جنگل است، پائینترین نرخ قتل با 0.3 نفر به ازای هر 100.000 نفر، لاغرترین با شاخص بی ام آی که مساوی 21.9 است، امید به زندگی با 84.5 سال، سرانه مصرف ماهی

هلند: بیشترین درصد سطح آب در داخل کشور، بالاترین سرانه استفاده از اینترنت، سرانه مصرف شیر

کستاریکا: بیشترین میزان بارندگی بر حسب میلی متر در سال (2900)، بالاترین نرخ مشارکت زنان در دولت

نیجریه: بیشترین درصد سطح زمین کشاورزی با 84 درصد، بیشترین رشد جمعیت با 2.8 درصد

بلژیک: بیشترین درصد جمعیت شهری با 98 درصد

کره جنوبی: بیشترین تراکم جمعیت با 487 نفر بر کیلومتر مربع، سرانه مصرف سبزی

استرالیا: کمترین تراکم جمعیت با 2.9 نفر بر کیلومتر مربع

ایتالیا: کمترین رشد جمعیت با منهای 2 درصد

هندوراس: بالاترین نرخ قتل با 90 قتل به ازای هر 100.000 نفر جمعیت

بوسنی و هرزه گوین: بالاترین نرخ بیکاری 44 درصد

سوئیس: پائینترین نرخ بیکاری با 2.9 درصد، بالاترین سرانه دریافت جایزه نوبل، سرانه مدال المپیک با 40 مدال به ازای هر میلیون نفر جمعیت،

ساحل عاج: کمترین سرانه تولید داخلی با 1800 دلار در سال

غنا: بالاترین درصد هزینه برای آموزش عمومی با 8 درصد تولید داخلی، گرمترین کشور با دمای متوسط 27 درجه

الجزایر: بالاترین درصد تولید ناخالص داخلی که خرج نظامی می شود 

روسیه: بیشترین موبایل با 1.84 موبایل به ازای هر نفر، نوشیدن الکل، سردترین کشور با دمای متوسط منهای یک درجه

فرانسه: بیشترین توریست بین المللی با 83 میلیون نفر، بیشترین نامزد جایزه بخش خارجی اسکار

یونان: میزان سیگار کشیدن

آرژانتین: سرانه مصرف گوشت

کامرون: سرانه مصرف حبوبات

منبع: وال استریت
 

۱۳۹۳ خرداد ۱۹, دوشنبه

آیا ایران (پس از عراق) ناشادترین کشور دنیاست؟ احتمالا خیر.

احتمالا این خبر را شنیده اید که بر اساس یک نظرسنجی که توسط گالوپ انجام شده است، عراق و ایران به ترتیب ناشادترین کشورهای دنیا هستند. اما من به این نتیجه گیری گالوپ به شدت مشکوکم. نه اینکه فکر کنم ایران یکی از شادترین هاست و این تبلیغات استکباری است، مسئله این است که ناشادتر بودن ایران به نسبت کشوری مثل سوریه که در جنگ خانمانسوزی است که ابتدائیات زندگی را هم تعطیل کرده است جای سوال هم دارد و به نظر من، این مطالعه احتمالا بایاس است.

اما منشاء بایاس بودن مطالعه کجاست؟ در اقتصاد و روانشناسی شادی (یا آنچه که به روانشناسی مثبت از آن یاد می شود،) نکته شناخته شده در ادبیات این است که در هنگام پرسش درباره شادی در زبانهای مختلف به این موضوع باید توجه شود که کلماتی که مربوط به احساسات مردمند، مانند شادی، دارای تعابیر مختلفی در زبانهای مختلف هستند. حتی در خود زبان انگلیسی، اینکه
happiness 
 دارای چه بار معنوی است مورد بحث فلاسفه است.  از این که بگذریم، خود ترجمه جملات موجود در سوالهای گالوپ، به احتمال زیاد معانی متفاوتی را به سوال شونده منتقل می کرده است. احتمالا به همین دلیل است که شادترین کشورهای جهان در این مطالعه، همه از میان کشورهای امریکای لاتین برآمده اند. پاراگوئه، به همراه پاناما، نیکاراگوئه، گواتمالا، اکوادور، کستاریکا، و کلمبیا شادترین کشورهای جهان ذکر شده اند. همه این کشورها، کشورهایی با درآمد متوسط پائین هستند و بخش بزرگی از جمعیت تقریبا تمام کشورهای یاد شده با فقر دست و پنجه نرم می کنند. علاوه بر آن بسیاری از مردم این کشورها رنج بسیاری را تحمل می کنند که به صورت غیر قانونی مثلا به امریکا یا کانادا برسند. من به اینکه این کشورها شادترین در جهان باشند مشکوکم.

نکته دیگر اینکه، رد نتایج یک تحقیق در مطالعات مربوط به شادی و به وسیله مطالعه دیگر، مسئله ای بسیار عادی است، مخصوصا به این دلیل که علاقه به مطالعات عمده مربوط به شادی در چند سال گذشته انجام شده اند و ادبیات مربوطه بسیار جدید است و باید منتظر مطالعات بهتر ماند.

۱۳۹۳ خرداد ۱۶, جمعه

تغییر روش در پروپاگاندا در چین

حزب کمونیست کشور دوست و برادر چین تغییرات زیادی را در سه چهار دهه اخیر تجربه کرده است. یکی از این تغییرات، که بیشتر مورد توجه اهل مطالعه چین بوده است، نحوه تغییر در پروپاگندای حزب کمونیست است. ساختمان مرکزی پروپاگندای حزب کمونیست، بنا به گفته اوان اسنوز، خبرنگار نیویورکر، در کنار ساختمانی قرار دارد که می توان آن را معادل کاخ سفید چین دانست. اما این ساختمان اسم ندارد و وقتی از محافظ ساختمان درباره آن ساختمان بپرسید به شما خواهد گفت که نمی تواند چیزی درباره ساختمان به شما بگوید. حزب کمونیست چین، مانند هر کسی که کمی از بازاریابی اطلاع داشته باشد، می داند که پروپاگندا می تواند موثر و یا غیر موثر باشد. پس از واقعه میدان تیایانمن، حزب دریافت که، به اصطلاح، حنای پروپاگندایش دیگر رنگی ندارد. (اینکه مثلا تظاهرات دولتی راه بیندازند و عکس سرباز و کارگر با داس و چکش نشان دهند.) به همین دلیل، حزب تصمیم به تغییر روش گرفت. الگوهای چین برای تغییر روش، بنا به گفته اسنوز، کوکاکولا و دولت بوش بوده اند. ایده این است که اگر کوکاکولا می تواند آب شکر به مردم بفروشد، ما می توانیم هر چه خواستیم به خورد مردم دهیم. یا اینکه بوش چگونه توانسته است رسانه ها را با خود با جنگی همراه کند که توجیه چندانی نداشت، از نظر پروپاگندا شناسی (این واژه من درآوردی من است.) قابل مطالعه است.

نتیجه این شده است که مفهومی را اخیرا به مردم معرفی کرده است تحت عنوان رویای چینی. و مثلا اینطور به مردم القا می شود که دولت چین می خواهد به مردم کمک کند که به رویاهایشان برسند. رویای چینی، مفهومی کلی است که احتمالا هر چینی با آن ارتباط برقرار می کند و به تفسیر باز است. معادل این عبارت، رویای امریکایی، عبارتی است که سالهاست که در امریکا مورد استفاده است.

پ.ن  اوان اسنوز کتابی درباره چین با عنوان زیر نوشته است. مطالب فوق برداشت من از مصاحبه او با ان پی است.

"Age Of Ambition: Chasing Fortune, Truth, And Faith In The New China." Evan Osnos,