۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

میلیاردها دلار پول ساختن در شرایط رکودی

در نیویورک، یک شرکت سرمایه گذاری هست به اسم پوالسون و کو، که رئیسش کسی هست به نام جان پوالسون. این آقا کسی هست که اخیرا 4 میلیارد دلار ثروت برای خودش و 20 میلیارد دلار ثروت برای کمپانی اش ایجاد کرده. چطوری؟ پوالسون در زمانی که مسکن امریکا در حال رونق شدید بود بر علیه روند بازار مسکن به اصطلاح خودمونی شرط بست. نکته ای که ما ایرانیها شاید کمتر بفهمیم اینه که در امریکا و کشورهای توسعه یافته دیگه، وقتی که شما می فهمید که قیمت یک چیز مثلا سهام یا طلا بیش از اندازه بالاست و در آینده قیمت این چیز سقوط خواهد کرد، می تونید با به اصطلاح شورت کردن از این سقوط قیمت سود ببرید. به این ترتیب که مثلا مقداری طلا یا سهام قرض می گیرید (که البته برای قرض گرفتن باید پول اجاره بدین). اون رو بلافاصله می فروشید و منتظر می مونید که قیمت سقوط کنه. وقتی قیمت سقوط کنه، شما همون چیزی رو که در بازار قرض کرده بودید و فروخته بودید حالا به قیمت ارزون تر می خرید. و قرضتون رو پس می دین. البته راه های دیگه ای هم برای سود بردن در شرایطی که قیمت سقوط می کنه هست. مثل آپشن فروش خریدن. به هر حال قصه اینه که این آقا عملا بازار مسکن و بانکها رو در سالهای 2007 و 2008 شورت کرد (کاری که کرده البته یک کم پیچیده تره و اون اینه که Credit-Default Swap خریده، CDS همون چیزیه که AIG رو به خاک سیاه نشوند و عملا بیمه است.) همین آقا اخیرا آلن گرینسپن رو هم استخدام کرده. داستان این آقا واقعا عبرت آموزه. اول اینکه بالاخره کسی هست که می دونسته و به خوبی هم می دونسته که داره چه اتفاقی داره می افته. حالا دوستان ممکنه که دوباره اعتراض کنند ولی واقعیت اینه که بدنه اقتصاددونها از پیش بینی این اتفاق عاجز موندن. دوم اینکه: پولی که این آقا کسب کرده از بدبختی دیگران کسب شده. بیشتر این پول همون پولی هست که از مالیات دهنده ها گرفته شده و به شرکتهایی مثل AIG پرداخت شده تا ورشکست نشن. همه هم اینو می دونن. دلیلش اینه که کارش قانونی بوده. بنابراین دولت امریکا هم هیچ کاری نمی تونه بکنه. خیلی ها هستن که از این آقا به همین علل متنفرن. اما اینجا، قانون فصل الخطابه نه سلیقه افراد. داستان پاداش های AIG رو هم اگه به یاد بیارین، در اونجا گر چه دولت امریکا سهام دار عمده AIG شده بود اما مجبور بود پاداشهای میلیونی کارمندان شرکت رو طبق قرارداد بپردازه. از رئیس جمهور امریکا گرفته تا تقریبا تمام اعضای مجلس نمایندگان و سناتورهای امریکایی مدام اومدن تو تلویزیون و رادیو که آقا، این خیلی مسخره است که این پولهای میلیون دلاری داره به افرادی داده می شه که اقتصاد رو به خاک سیاه نشوندن. اما هیچ غلطی نتونستند بکنند و مجبور شدن پاداشها رو بپردازن. حکومت قانون، دموکراسی و سرمایه داری پر از ایراد و اشکالند. اما واقعیت اینه که از هر سیستم دیگه ای به مراتب بهتر کار می کنن. با همه این ایرادها، به عدالت هم، از هر سیستم دیگه ای که بشر تجربه کرده، نزدیکترند.

۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

لایحه اصلاح یارانه ها خطرناک می شود

در ماده جدید لایحه اصلاح رایانه ها، این اختیار به دولت داده شده است که بدون نیاز به پاسخگویی به مجلس، تمامی درآمدهای ناشی از افزایش قیمت ها را با اختیار خودش هزینه کند. حسین، (که اهل معرفت است و اقتصاد خوب می فهمد و از دوستان اهل دل قدیم است) به این نکته اشاره کرده که این کار اصلا خلاف قانون اساسی است. البته قانون اساسی در ایران و در این روزها، معیاری برای تصمیم گیری ها نیست. نگرانی من جای دیگری است: این که دولت دو بودجه در اختیار داشته باشد -که هر دو هم هنگفتند- که به یکی از آنها نظارت شود و به دیگری نظارت نشود، خود باعث ایجاد انگیزه برای دولت می شود که (به هر طریق ممکن ) منابع مالی را به سمت بودجه ای سوق دهد که نظارتی بر آن متوجه نیست. شاید ادعا این باشد که چنین چیزی ممکن نیست. اما توجه به این نکته لازم است که میزان یارانه های دولت به مردم مشخص نیست و دولت به تشخیص خود می تواند میزان آن را تعیین کند. اگر میزان این رایانه ها، آنقدر باشد که احمدی نژآد ادعا کرده است، (110 میلیارد دلار را از او نقل کرده اند) در آنصورت بودجه بی نظارت دولت قابل مقایسه با بودجه قابل نظارت توسط مجلس خواهد بود. که این مسئله ما را می رساند به نکته ای دیگر: مکانیزم تعیین درآمد صندوق یارانه ها چیست؟ واقعیت این است که میزان یارانه ها سال به سال متفاوت می شود و دلیل آن این است که قیمت های انرژی و مواد دیگری که یارانه ها به آنها پرداخت می شود مدام در حال تغییرند. تصور کنید که در سال 1390 هستیم. برای آنکه بودجه صندوق یارانه ها مشخص شود، لازم است که قیمتهای جهانی انرژی را بدانیم و حدس بزنیم که در داخل قرار بوده است که انرژی (اگر قیمتها اصلاح نمی شد) به چه قیمتی به مردم داده می شد و تمام بودجه ای که در بودجه عادی به عنوان یارانه در نظر گرفته می شد (اگر قیمتها اصلاح نمی شد) را هم به آن اضافه کنیم و بدانیم که مصرف مردم (اگر قیمتها اصلاح نمی شد) چقدر می بود و... تا بدانیم که یارانه پرداختی در واقع چه می بود که حالا هدف دار شود و به صورت مثلا مستقیم به مردم پرداخت شود. این درآمد صندوق یارانه ها را چه کسی تعیین خواهد کرد؟ دولت؟ اما دولت انگیزه خواهد داشت که مقدار این یارانه ها را زیادتر نشان دهد تا بودجه ای بدست آورد که به اختیار خودش خرج کند. مجلس، از سوی دیگر، ممکن است که انگیزه دیگری داشته باشد. آیا مثلا مجلس قرار است که در بودجه عادی بودجه ای برای خرید گندم اختصاص دهد و دولت به جای خرج آن پول برای خرید گندم، آن پول را به صندوق بریزد و بعد به اختیار خودش خرج کند (مثلا توزیع کند؟) اگر این کار صورت نگیرد و مجلس یارانه ای به گندم و به این بهانه که قیمت آن آزاد است اختصاص ندهد، در آن صورت این یارانه پرداختی چگونه به مردم منتقل خواهد شد؟ آیا قرار است که نفت خام به قیمت ارزان به پالایشگاهها داده شود و پالایشگاهها نفت پالایش شده را به قیمت آزاد بفروشند و سود حاصله به صندوق ریخته شود؟ یا قرار است که نفت خام به قیمت بازار بین المللی به پالایشگاهها داده شود و بنزین و محصولات دیگر به قیمت آزاد فروخته شود و سود پالایشگاه از خودشان باشد ولی تفاوت قیمت نفت خام (قیمت بین المللی و قیمتی که یارانه ای بوده است) ضربدر میزان تولید معیاری از میزان یارانه باشد. این میزان تولید، آیا میزان تولید بعد از آزادسازی قیمت است یا میزان تولیدی که در اگر قیمتها اصلاح نمی شد؟ اگر پالایشگاه جدید ساخته شود چه؟ بنزین وارداتی چه؟...
نمی خواهم بگویم که راه حلی برای این پرسشهای ساده وجود ندارد. مسئله این است که بازیگران صحنه اقتصادی، دارای انگیزه های متفاوتی هستند. یکی انگیزه دارد که میزان یارانه ها را بیشتر نشان دهد و دیگری انگیزه خواهد داشت که میزان آن را کمتر نشان دهد.
نکته آخر اینکه اصلا معلوم نیست که این لایحه در آخر چه بشود. درباره لایحه ای که معلوم نیست چه هست نمی توان نظر قطعی داد.
پ.ن. 1- یادداشت سال گذشته من درباره یارانه ها
پ.ن. 2 یادداشت دکتر صالحی درباره یارانه ها
پ.ن. 3 بحثی جالب درباره یارانه ها در تالار رستاک

۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

مقایسه نرخ زاد و ولد در چین، ایران، کره و فرانسه

ویدئوی زیر که به وسیله اکونومیست ساخته شده، به شیوه ای زیبا، نرخ زاد و ولد در چین، ایران، کره و فرانسه را مقایسه می کند.

۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

کمی هم حرفهای غیر اقتصادی

اول به این مقاله تایم نگاه کنید که به طور خلاصه این مسئله رو مطرح کرده که رئیس جمهور فرانسه "طرح اضطراری" رو اعلام کرده که بر اساس اون به زبان انگلیسی در مدارس اهمیت بیشتری داده بشه. چرا؟ چون اگه بخوای در این دنیایی که هی کوچکتر می شه و به قولی جهانی تر می شه امکان رقابت داشته باشی و کار ایجاد کنی و کاری باشی، اونوقت زبان انگلیسی می شه یک واجب عینی. جا داره که آموزش و پرورش ایران این طرح جدید رو زیر نظر بگیره. البته آموزش عالی ایران هم همینطور. وقتی که موسسه شکوه می تونه زبان دانش آموزاش رو در 6 ماه انقدر پیشرفت بده که اموزش و پرورش در هفت سال نمی تونه، اونوقت معلومه که یه چیزی غلطه. اگه وقت داشتم مقاله رو ترجمه می کردم برای یک روزنامه داخلی. آموزش عالی ایران هم بهتر از این نیست. من کسائی رو می شناسم که لیسانس زبان انگلیسی گرفتن و واقعا نمی تونن دو کلمه با یه نفر انگلیسی زبان حرف بزنن. از اون خنده دار تر خیلی از داخلی هایی هستند که دکترا دارند و بعضی هاشون هم از کشورهای خارجی و مناصبی هم دارند تو مملکت، ولی هنوز بلد نیستند که درست انگلیسی حرف بزنن. خلاصه اینکه هر کس که زبان بلد هست از سیستم اموزش رسمی ایران اونو یاد نگرفته. که این شرمی هست بر سیستم آموزشی و باید اصلاح شه.
دوم به این مقاله نیویورک تایمز نگاه کنید. مقاله درباره یک صد کاری هست که هرگز نباید در رستورانها انجام داد. هر کسی که دو روزی در خارج از کشور بوده و در داخل هم به رستوران رفته می دونه که صنعت رستوران داری توی ایران خیلی بدوی و عقب افتاده هست. غذاها ثابت و سرویس ها معمولا خیلی بد هستند. اگه بخواین صنعت توریسم رو گسترش بدین، اونوقت چاره ای ندارین جز اینکه یک فکری برای صنعت رستوران ایران بکنین. البته سرویس دادن در رستوران در امریکا هم گاهی بد هست، اما من توی ایران ندیدم سرویس خوب. به هر حال بعضی از نکاتی که در این مقاله ذکر شده خیلی جالب هست و امید وارم که کسی این مقاله رو هم ترجمه کنه تا بلکه تاثیری در داخل داشته باشه.