۱۳۹۱ اسفند ۱۰, پنجشنبه

آشفتگی سیاست های اقتصادی در ایران

این مطلب به عنوان سرمقاله در دنیای اقتصاد چاپ شده است.

واقعیتی است که به وقت بحران، سیاست‌های اقتصادی، مخصوصا آنهایی که به ارز و تورم مربوطند، آشفته و عجیب‌وغریب می‌شوند.یک راه فهم درست یا غلط بودن سیاست‌ها آن است که سیاست‌های اقتصادی را به زمان محک بزنیم.
منظور من این است که بعد از مدتی برگردیم و ببینیم چه سیاستی را در چه هنگامی اتخاذ کرده‌ایم و این سیاست چه تاثیری بر اقتصاد داشته است. اجازه بدهید که منظورم را با چند مثال روشن کنم:


مثال اول: سیاست‌های ارزی

بازار ارز را در نظر بگیرید.وقتی قیمت ارز به حدود 1700 تومان رسید دولت و بانک مرکزی افزایش قیمت ارز را ناشی از دلالی واسطه‌ها می‌دانستند.به همین دلیل، تصور آن بود که با دستگیری عده‌ای از به اصطلاح «دلال‌ها»، مشکل افزایش قیمت ارز حل می‌شود.زمان خیلی زیادی از آن روزها نمی‌گذرد.سوال اینجا است که کدام یک از ما اکنون باور داریم که دلیل افزایش قیمت ارز به 1700 تومان، وجود چند دلال در خیابان فردوسی بوده است؟ و اگر خود دولت هم‌اکنون ارز را به قیمت 2450 تومان می‌فروشد، چرا فروش ارز به قیمت 1700 تومان در همین چند ماه پیش مستحق مجازات بوده است؟ در حال حاضر، چند نفر از ما فکر می‌کنند که سیاست ارز مسافرتی (ارائه دلار 1226 تومانی به ایرانیان مسافر خارج از کشور) سیاستی درست بوده است؟ کدام يك از ما تصور می‌کنیم که اصرار دولت بر کنترل قیمت ارز با عرضه ارز 1226 تومانی به بازار سیاست درستی بوده است؟ چند نفر از ما تصور می‌کنیم که دادن دلار 1226 تومانی برای واردات موز در همین یک سال پیش، سیاستی قابل‌قبول بوده است؟


مثال دوم: سیاست‌های قیمت‌گذاری

سیاست‌های قیمت‌گذاری را هم از همین دید می‌توان محک زد.حدود 10 ماه پیش، برنامه‌ای را از تلویزیون می‌دیدم که در آن ماموری از ستاد تنظیم بازار، در حال جریمه کردن پیرمردی کاسب بود.دلیل جریمه این بود که مرد کاسب موز را به قیمت 1600 تومان می‌فروخت.جمله مامور ستاد به مرد کاسب، جالب بود.می‌گفت: «دفعه قبل هم به شما گفتم که وقتی موز رو گرون بهت می‌فروشن، نیار!» سوال اینجا است که همین الان، کدام‌یک از ما فکر می‌کنیم که آن مرد کاسب، مقصر گران شدن قیمت موز بوده است؟

اگر به گذشته دورتر نگاه کنیم قضاوت حتی آسان‌تر هم می‌شود.مثلا این فرضیه را که دلال‌ها مقصر افزایش قیمت ماشین در ایران هستند، به محک زمان بزنید.سوال این است که اگر مثلا دلال‌ها نبودند، آیا قیمت یک اتومبیل سواری در حدود همان 40 هزار تومان سه دهه پیش می‌ماند؟ اگر دلال‌ها نبودند، آیا قیمت دلار هنوز هم همان هفت تومان بود؟


اگر کاسب‌کاران گران‌فروش نبودند، قیمت هندوانه کیلویی چند ریال می‌ماند؟ یا مثلا به قیمت بنزین نگاه کنید. آیا اگر قیمت بنزین همان 5 تومان چند دهه پیش می‌ماند، تورمی وجود نداشت؟ یا آیا قیمت بنزین می‌توانست همان 5 تومان چند دهه پیش بماند؟ اگر نه این است، پس چرا عده‌ای همواره مخالف تغییر قیمت بنزین در تمام این چند دهه بوده‌اند؟


گرانفروشی کاسب‌ها یا بی‌انضباطی دولت؟

البته واضح است که دولتی‌ها می‌خواهند که دلالان و واسطه‌ها و کاسب‌کاران مقصر تورم شناخته شوند و نه بی‌انضباطی مالی و سیاست غلط پولی.ما مردم هم مقصریم.بیشتر ما مردم هم تصورمان این است که مبارزه با «گرانفروشی» و قیمت‌گذاری باعث کاهش تورم می‌شود.با همین تصور، به دولتی‌ها فشار می‌آوریم که جلو افزایش قیمت کالاها را با شلاق و چوب بگیرند.شاید این واقعیت به نظر خواننده پارادوکسیکال به نظر برسد که قیمت‌گذاری ممکن است موجب افزایش تورم شود نه کاهش آن.دلیلش این است که قیمت‌گذاری، عرضه کالا را دچار اختلال می‌کند.کاهش عرضه کالا هم قطعا در میان‌مدت تورم را افزایش می‌دهد و نه کاهش.


و البته سیاست‌های آشفته ارزی و قیمت‌گذاری‌هایی که باعث اختلال در مکانیزم بازارند، متاسفانه همچنان ادامه دارند؛ نمادش هم مثلا می‌شود این تصور که می‌توان بازار آزاد ارز را از بین برد.یا از آن عجیب و غریب‌تر طرح و پیشنهاد مجازات اعدام در مجلس برای کسانی است که اخلالگران ارزی نامیده می‌شوند.جالب است که داشتن ارز هم در این طرح جرم قابل‌مجازات است.نمی‌دانم که چه اصراری است که می‌خواهیم عده زیادی از مردم را مجرم کنیم.چقدر زمان باید بگذرد که دوباره متوجه شویم که سیاست مبارزه با احتکار نوسانات بازار را زیادتر می‌کند نه کمتر؟ تا کجا باید پیش برویم که دوباره و سه‌باره متوجه شویم که چند نرخی بودن ارز، ایجادکننده رانت‌های بزرگ و باعث اختلال در بازارها است؟ چه مدت باید بگذرد تا متوجه شویم که ارز ارزان، دارو را ارزان نگه نداشته است؟ (اگر دولت واقعا می‌خواهد مطمئن باشد که دارو به بیماران می‌رسد، راه‌ها و مکانیسم‌های کم‌فسادتری نسبت به تخصیص ارز ارزان به دارو وجود دارد).


چرا داشتن سکه هم می‌تواند جرم تلقی شود؟ (در خبرها آمده بود که فردی در شیراز به اتهام احتکار 3000 سکه دستگیر شده است.طنز قضیه این است که تنها کارکرد سکه، ذخیره ارزش است.فلسفه داشتن سکه همین است.پس چرا داشتنش جرم است؟) مثال‌هایی از این دست که مبین سیاست‌های غلط و مخرب اقتصادی‌اند، بسیارند.بحث را با این جمله آغاز کردم که سیاست‌های اقتصادی، به وقت بحران‌های اقتصادی، عجیب و غریب می‌شوند.یک دلیلش این است که دولت می‌خواهد نشان دهد که کاری می‌کند. زیاد کار می‌کند و زیاد تصمیم می‌گیرد.مشکل هم همین‌جا است. گاهی چند جرعه صبر و هیچ کاری نکردن، بهترین دوا است. راه درست آن است که دولت قیمت‌گذاری را کنار بگذارد، قیمت ارز را یکسان کند، بازار غیر رسمی ارز را به رسمیت بشناسد و دست از مبارزه با احتکار و دلالی بردارد. بگذارد مردم تجارتشان را بکنند. اجازه بدهد تولیدکننده تولیدش را بدون ترس از چوب تعزیرات ادامه دهد.همین کاری نکردن البته، احتمالا سخت‌تر از همه آن کارهایی است که دولت در حال انجامشان است.

 

۱۳۹۱ اسفند ۷, دوشنبه

حرفهای بی حساب رئیس بانک مرکزی

آقای رئیس بانک مرکزی: در یکی دو ماه قبل پیش‌بینی می‌شد که نرخ تورم به ۳۲ درصد افزایش یابد ولی با تمهیداتی که اندیشیده شد و اقداماتی که صورت گرفت، این تورم حدود نیم درصد کاهش داشته و حداکثر به ۳۱.۵ می‌رسد.

این هم از آن جوکهاست. اگر به اعلام نرخ تورم و یا تولید ناخالص داخلی در امریکا هم مثلا نگاه کنید که اقتصادی بسیار پایدارتر از اقتصاد ایران است و این آمار در آنجا تلرانس بسیار کمتری دارند، این نیم درصد ها می شود خطای محاسبات که بعدا باید اصلاح شوند. اصل مطلب این است که آیا این آمار 32 درصدتان 42 درصد است یا نیست. نه اینکه 32 درصد است یا 31.5 درصد. متاسفانه نحوه صحبت کردن رئیس بانک مرکزی در این دو سال اخیر نشان داده که ایشان به هیچ وجه در حد یک رئیس بانک مرکزی صحبت نمی کند.

پ.ن. من برای اولین بار به آمار تورم در ایران با دیده شک نگاه می کنم. آقایان می گویند که تورم در حدود 30 درصد است. سوال این است که چه قلم کالاهایی در ایران در سال گذشته کمتر از 30 درصد رشد داشته اند که متوسط را به 30 درصد رسانده است. آیا مسکن به عنوان مثال کمتر از 30 درصد رشد کرده است؟ تعداد اقلام عمده ای که بیش از 100 درصد رشد کرده اند البته بسیارند. یکی به من می گفت که نرخ بسیاری از کالاها را نرخ مصوب خودشان گذاشته اند و نه نرخ بازار. آیا همچو چیزی درست است؟

۱۳۹۱ اسفند ۲, چهارشنبه

عقب ماندگی ما در سرمایه گذاری بر روی آموزش عالی با کیفیت

کلتک (Cal Tech) یکی از پر پرستیژترین دانشگاههای دنیاست. رئیس کلتک بودن هم همان پرستیژ را می آورد. اما چنان که این خبر بیان می کند آقای رئیس که جین لو چامئو نام دارد استعفا خواهد داد تا ریاست دانشگاه ملک عبداله را که  در عربستان سعودی است و درسهایش به زبان انگلیسی ارائه می شود به عهده بگیرد. به نظر می رسد که عربستان همان راه بقیه کشورهای عربی را می رود که سرمایه نفت را به کار گیرد و بر روی آموزش با کیفیت سرمایه گذاری کند. مجموع مواهب (دارایی در دسترس دانشگاه؟ به انگلیسی endowment) دانشگاه کلتک حدود 2 میلیارد دلار و مجموع مواهب دانشگاه ملک عبداله 10 میلیارد دلار است.

آخرین باری که در ایران بر روی دانشگاهی نو با کیفیت عالی سرمایه گذاری شد به نظر همان است که شریف را بوجود آورد.(درست می گویم؟) و گر چه به نظر من سرمایه گذاری روی دانشگاهها برای افزایش دسترس عموم به تحصیلات عالیه در بعد از انقلاب خوب بوده است، عدم توجه دولت به سرمایه گذاری بر روی دانشگاههای پر کیفیت (مخصوصا از نوع جدید آن و مخصوصا وقتی با کشورهای نفت خیز همسایه مقایسه شویم) مشهود است. سرمایه گذاری روی دانشگاههایی که به زبان انگیسی تدریس می کنند و می توانند پتانسیل بین المللی شدن را داشته باشند هم که تقریبا صفر است. ایجاد دانشگاهها با همکاری دانشگاههای بسیار معتبر خارجی، مانند شعبه هایی که دانشگاههای نیویورک، تگزاس ای اند ام، جرج تاون، و کلمبیا و غیرو در کشورهای نفتی همسایه ایجاد کرده اند، هم اکنون در ایران عملا ممکن نیست. متاسفانه اولویت اول چگونگی خرج کردن پول های نفت در کشور ما و در این چند ساله توزیع بوده است تا سرمایه گذاری روی نسلهای آینده.

امیدوارم که بحث در این باره در ایران باز شود.

پ.ن. کسی ترجمه خوبی غیر از مواهب برای endowment سراغ د ارد؟

۱۳۹۱ بهمن ۲۸, شنبه

پروژه چین برای رمزگشایی از ژن های افراد باهوش (عمدتا امریکایی)

فردی در هنگ کنگ، با انجام پروژه ای که دولت چین آن را حمایت مالی می کند، مشغول رمزگشایی ژن (یا سکیوانسینگ ژن) 2200 انسان باهوش است که عمده آنها امریکایی اند و معمولا ضریب هوشی بالاتر از 160 دارند. (ضریب هوشی متوسط 100 است.) اصل مطلب را به انگلیسی می توانید رد وال استریت ژورنال بخوانید. از نکات جالب ذکر شده در خبر این است که مدیر این پروژه فردی 20 ساله است که مدرسه اش را تمام نکرده است. نکته دیگر اینکه بر اساس آمار نیمی از واریانس هوش به وسیله ارث توضیح داده می شود. و این پروژه به دنبال آن است که ارتباطی بین ژنهای خاص و هوش پیدا کند.

۱۳۹۱ بهمن ۲۳, دوشنبه

آینده اقتصاد ایران چگونه خواهد بود؟



مطلب زیر را درست یک سال پیش نوشته ام و همچنان فکر می کنم که آینده اقتصاد ایران از این چهار حالت خارج نیست. از سال گذشته تاکنون، آنچه که اتفاق افتاده بیشتر چیزی بین سناریوی یک و دو بوده است.

 آینده اقتصاد ایران در چهار سناریو:

آینده اقتصاد ایران بیش از هر چیز دیگری به دو عامل قیمت نفت و برآیند منازعات اخیر با غرب بستگی دارد. قیمت نفت در حالتی پایدار و بالاست و این قیمت بالا در شرایط عادی می توانست باعث رشدی نسبتا خوب در اقتصاد ایران شود. منظورم از شرایط عادی، شرایطی بدون تحریم های سرسخت اخیر (که متاسفانه هر روز شدیدتر هم می شوند) و بدون تهدید جنگ در آینده است. در شرایط پایداری قیمت نفت، آنچه بیش از همه آینده اقتصادی ایران را متاثر می کند چگونگی پیشروی منازعه ایران و غرب است. این چگونگی پیشرفت منازعات به همراه مشکلات اقتصادی ناشی از بحران یورو، دو مانع سر راه پیشرفت اقتصادی در دنیا هم محسوب می شوند. برای آینده اختلافات ایران و غرب هم چهار سناریو قابل پیش بینی است:

سناریوی اول تداوم وضعیت موجود در حالت استاتیک است. منظور از حالت استاتیک این است که وضعیت تحریم ها از این شدیدتر نشود، اما کاهش هم نیابد. در این صورت، می توان تصور کرد که بخش هایی از اقتصاد ایران متحمل خسارات سنگینی خواهند شد. منظور من بخش هایی از اقتصاد ایران است که به کالاهای سرمایه ای و واسطه ای وارداتی (مخصوصا با تکنولوژی بالا) به شدت وابسته است. این تحریمها، برای بخشهایی از اقتصاد ایران هم فرصت است. مخصوصا آن قسمتهایی از اقتصاد که به کالاهای وارداتی کمتر وابسته و در سالهای اخیر در اثر رقابت با کالای ارزان خارجی تحت فشار بوده اند. در مجموع اما، اقتصاد ایران رشدی منفی به همراه تورم بالا را شاهد خواهد بود. دولت تلاش خواهد کرد که به هر طریق تحریم ها را دور بزند، و اگر تحریمها شدیدتر نشوند، راههای برای دور زدن قسمتی از تحریما از طریق مثلا تجارت پایاپای پیدا خواهد شد.

سناریوی دوم تداوم وضعیت موجود در حالت دینامیک است. در این سناریو روند تشدید تحریمها ادامه خواهد یافت. اگر روند به آن صورت که دلخواه غرب است ادامه یابد، در نتیجه تحریمها، تجارت با خارج از کشور فقط به صورت قاچاق ممکن خواهد بود. سقوط تولید ناخالص داخلی ایران حتمی، و رکورد تورم را شاهد خواهیم بود. اینکه رکود و تورم اقتصادی تا چه حد عمیق باشد البته به واکنش دولت به تحریمها نیز بستگی دارد که تا کنون این واکنشها، از دید اقتصادی، فقط فشار را بر مردم افزایش داده است. (واکنشهایی مانند امنیتی کردن بازار ارز منظور است.) کسانی که در امریکا به بازها (هاوکس به قول انگلیسی ها) معروفند امیدوارند که تحریمها و دیگر اعمال تحریکی ایران را به واکنشی وادارد که منتهی به جنگ شود.

سناریوی سوم پیدا شدن راهی برای مذاکره بین ایران و غرب و حل و فصل موضوعات مورد اختلاف است. این سناریو، خوشبینانه ترین سناریو از دید اقتصادی و کم احتمال ترین از دید سیاسی در شرایط فعلی است. زیرا که اولا، دیوار بی اعتمادی بین ایران و غرب بلندتر از آن است که مذاکره ای معنی دار و با هدف حل و فصل منازعه را محتمل کند. ثانیا، تصور من این است که دو طرف از این مذاکرات چیزی جز پیروزی کامل نمی خواهند و همین حتی شروع مذاکره را با ابهام مواجه می کند. ثالثا، نیروهایی در داخل ایران و در داخل غرب هستند که هر گونه نتیجه گیری در مذاکرات را پیروزی رقیبی داخلی (که طرف مذاکره است) می دانند. مثلا جمهوری خواهان از مذاکره ای که توسط دولت اوباما انجام شود و به حل و فصل قضیه منتهی شود خوششان نخواهد آمد. در ایران ماجرا از همین قرار است. (مثلا در گذشته لاریجانی، احمدی نژاد، و حتی موسوی مذاکرات هسته ای را به نحوی معادل تسلیم معنی کرده اند.) اما در صورت وقوع مذاکره و تفاهم، اقتصاد ایران بلافاصله متاثر خواهد شد. اینکه رشد اقتصادی در ایران به چه میزان باشد، بستگی به چگونگی تفاهم دارد. ولی به هر حال، این بهترین سناریو برای ایران است.

سناریوی چهارم درگیری بین ایران و غرب است. با گذشت زمان، احتمال این سناریو بیشتر می شود. چند نکته در باره این سناریو: اولا، هستند کسانی که در غرب، تحریمها را زمینه ای برای تضعیف ایران و آغاز جنگ می دانند. ثانیا، همانطور که گفته شد، کسانی هم هستند که امیدوارند که بیشتر شدن تحریمها باعث واکنشی (مثل بستن تنگه هرمز) از ایران شود که باعث آغاز جنگ شود. ثالثا، نتایج این جنگ برای اقتصاد ایران فاجعه ای غیر قابل مقایسه با هر چیز دیگر در گذشته خواهد بود. این به این معنی نیست که اقتصاد دنیا آسیب نخواهد دید. اما میزان آسیب ها به صورت واضحی بسیار غیر متقارن و به زیان ایران است. رابعا، میزان آسیب به عوامل غیر قابل پیش بینی بستگی دارد...

۱۳۹۱ بهمن ۲۰, جمعه

سیلیکون ولی: داستان تبدیل باغات زردآلو و گیلاس به مرکز تکنولوژی جهان

سیلیکون ولی، مستندی است که بوسیله پی بی اس تهیه شده است. این مستند را چند روز پیش تماشا کردم و تماشای آن را به هر کسی که کمترین علاقه ای به کارفرمایی، تکنولوژی، الکترونیک، سرمایه گذاری و اقتصاد دارد توصیه می کنم.

نکات جالب:
  • ویلیام شاکلی (مخترع ترانزیستور) به این دلیل به ولی رفت که مادرش در آنجا زندگی می کرد. 
  • هشت نفر از بهترین مهندسان و خلاقان را از نقاط مختلف به ولی آورد.
  • خودخواهی و غرور شاکلی بعد ازگرفتن جایزه نوبل باعث خروج این هشت نفر از کمپانی شاکلی و تاسیس کمپانی فرچایلد شد. مهمترین این افراد باب نویس بود که داستان سیلیکون ولی به عبارتی داستان اوست.
  • بسیاری از خلاقان از فرچایلد بیرون رفتند و خود شرکتهایی دیگری را تاسیس کردند. و ادامه داستان تا کنون. داستان مفصل است اما بسیار آموزنده.

۱۳۹۱ بهمن ۱۷, سه‌شنبه

آیا ماشین نوآوری متوقف شده است؟

"آیا ماشین نوآوری متوقف شده است؟" مقاله ای است بسیار خوب از اکونومیست که مدتی قبل پیشنهاد دادم که ترجمه شود و آقای یراقی (وبسایت یادداشتهای مدیریت ریسک) آنرا ترجمه کرده است. قسمت اول ترجمه اینجاست. قسمت دوم هم اینجاست.

خیلی ممنون از آقای یراقی. ترجمه طولانی است اما مقاله واقعا ارزشمند است.

۱۳۹۱ بهمن ۱۴, شنبه

ده بهترین رمان های تمام تاریخ

تایم لیست ده بهترین (بهترین ترجمه greatest است؟) رمانهای تاریخ را منتشر کرده که از لیست ده بهترین رمانهای 125 نویسنده تهیه شده است. لیست به انگلیسی:

  1. Anna Karenina by Leo Tolstoy
  2. Madame Bovary by Gustave Flaubert
  3. War and Peace by Leo Tolstoy
  4. Lolita by Vladimir Nabokov
  5. The Adventures of Huckleberry Finn by Mark Twain
  6. Hamlet by William Shakespeare
  7. The Great Gatsby F. Scott Fitzgerald
  8. In Search of Lost Time by Marcel Proust
  9. The Stories of Anton Chekhov by Anton Chekhov
  10. Middlemarch by George Eliot

Read more: http://www.time.com/time/arts/article/0,8599,1578073,00.html#ixzz2JkeznNjp

پ.ن. فقط یک حدس که: ممکن است این لیست به سمت نوشته های غربی بایاس باشد به این دلیل که احتمالا لیستی از نویسندگان مورد اشاره بیشتر باید غربی باشند.