۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

سنسورهای چراغ راهنمایی

توی شهر قبلی (بلکزبرگ)که بودم چراغهای راهنمایی به سنسورهایی مجهز بودن که وجود ماشین در چهارراه رو تشخیص می دادند. ارزش این سنسورها رو مخصوصا در چهارراههایی می شد درک کرد که خیابونی پر رفت و آمد رو به خیابونی خلوت وصل می کرد. چراغ طرف خلوت فقط وقتی سبز می شد که ماشینی در اونجا ایستاده باشه. یادم میاد که سال گذشته وقتی حدودهای 3 شب از مسافرت برمی گشتم، وقتی که به شهر رسیدم از 16 چراغ رد شدم که همه سبز بودن. (آره شمردمشون!) دلیلش این بود که من از خیابون اصلی می اومدم که به خیابونهای فرعی فراوونی وصله و همه چراغها سنسور داشتن. حالا روزگار ما رو هل داده یه مدتی به شهری جدید. توی این شهر جدید هیچ چراغی سنسور نداره. اینه که گاهی وقتها پشت چراغ قرمز و بدون هیچ دلیلی ایستادی.
نمی دونم که آیا استفاده از این سنسورها در ایران عمومی شده یا نه. یه جایی می خوندم که فایده این چراغها (در امریکا) خیلی بیشتر از هزینه اونهاست. یه تز فوق لیسانس می تونه محاسبه هزینه فایده این سنسورها در ایران (با توجه به قیمتهای انرژی و هزینه فرصت مردم و ترافیک و آلودگی و غیرو ) باشه. البته باید یه کم منتظر موند تا ببینیم قیمتهای انرژی چی می شن. ولی فکر کنم یه راه خوب خرج کردن پول یارانه ها به وسیله دولت، سرمایه گذاری روی همین سنسورها باشه که وقت و بنزین مردم در خیابونها کمتر هدر بره.

پ.ن. این همه سوژه اقتصادی، ببین ما از چی می نویسیم:)
پ. ن. 2. دوست گرانقدری این لینک رو فرستاده که نشان می ده توی تهران پروژه ترافیک هوشمند به کار گرفته شده.



۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

پیشنهادی برای رفع مشکل فساد در ایران

دیروز با دوستی که دستی در کسب و کار در ایران دارد صحبت می کردم که جمله ای گفت که واقعا دردآور است. می گفت مسئله این نیست که برای انجام کارت باید رشوه بدهی یا نه. مسئله این است که آنکه رشوه می گیرد آیا کارت را هم انجام می دهد یا نه. مسئله پیدا کردن فردی است که رشوه بگیرد و کارت را هم انجام بدهد.

برای حل این مشکل چه باید کرد؟ پیشنهاد من این است که دولت در هر اداره ای یک پست رسمی رشوه گیر بگذارد. هر کسی که دوست دارند بگذارند، اما فرد فردی باشد که کار مردم را هم راه بیاندازد. باور کنید که اقتصاد رشد سریعتری خواهد داشت و کار ایجاد خواهد شد. گرفتاری ها هم کم می شود. (پیشنهاد من البته نیمه شوخی است.)

البته راه جدی تر این است که دخالت دولت در اقتصاد را کم کنیم. لزوم گرفتن مجوز از هزار نفر برای انجام کاری را لغو کنیم. کارها را الکترونیکی انجام دهیم تا فرد مقابل سیستم بنشیند نه فرد دیگر. و هر کارمند دولتی که یک بار رشوه بگیرد را بلافاصله اخراج کنیم و به هیچ وجه اجازه ندهیم که مجددا کار دولتی بگیرند. باور کنید که بعد از اخراج صد نفر و در بوق و کرنا کردن آن حساب کار به دست همه دیگر رشوه گیران می آید.

مشکل دیگر این است که طرح مسئله فساد در ایران سیاسی شده است. بسیاری از کسانی که طرح مسئله را هم سیاسی می کنند کسانی هستند که خودشان هم دستشان پاک نیست. می ترسند که مبارزه با فساد دامنشان را بگیرد، هر که درباره فساد حرف می زند را به انگی می چسبانند. شاید راه حل عملی این باشد که طرح مبارزه با فساد عطف به ما سبق نشود. هر که هر چه خورده نوش جانش. از این به بعد را پاکسازی کنید.

پ. ن. من به هیچ وجه همه کارمندان و مدیران دولت را به فساد متهم نمی کنم. در ایران زندگی کرده ام و خود را مدیون بسیاری از معلمان و اساتید و پزشکان و کارمندانی می دانم که با خلوص نیت و با صداقت سعی خود را می کنند تا زندگی بهتری برای خود و جامعه خود بسازند. اما یادمان باشد، 95 درصد انسان سالم جامعه سالم پدید نمی آورد، 5 درصد آدم فاسد اما، جامعه را به فساد می کشاند. باید با فساد مبارزه کرد و این مبارزه باید علنی و بدون ترس باشد.


۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

مدرسه 600 میلیارد تومانی و دولت ناکارآمد

در لس آنجلس مدرسه ای ساخته شده که 578میلیون دلار معادل 612 میلیارد تومان هزینه آن شده است. این مدرسه 4200 دانش آموز خواهد داشت که خرج فقط ساخت مدرسه به ازای هر دانش آموز 130 هزار دلار معادل 138 میلیون تومان است. به این مخارج اضافه کنید خرج نگهداری و معلم و رفت وآمد و ... را. هزینه هر دانش آموز 250 هزار دلار. خیرش را ببینید.

شاید بگویید پول دارند نفله می کنند. اما مسئله این است که همین شهر 3000 معلم را به دلیل کسر بودجه اخراج کرده است، بودجه آموزشی اش هم 640 میلیون دلار کسری دارد، عملکرد آموزشی این شهر هم یکی از بدترین ها در امریکا است. با ساخت این مدرسه هم چندان تغییری در کیفیت آموزشی شهر ایجاد نخواهد شد.

به این می گویند دولت ناکارآمد و فاسد.



پ. ن. لینک خبر ای بی سی در زیر.




۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

پاشنه آشیل طرح یارانه ها

لایحه یارانه ها در حال نزدیک شدن به نقطه آغاز اجرا است. اجرای طرح یارانه ها، به دلایل متعدد، دچار تاخیر شده است. یکی از این دلایل این است که دولت فکر لجستیک طرح را نکرده بوده است. دلیل دیگر این است که کسی (حتی افراد سازمان یارانه ها) به درستی نمی داند که طرح چیست، قیمتهای جدید کدام است، درآمد دولت چه خواهد بود، و سهم افراد و سازمانهای دولتی از این پول چقدر است. (حدس من این است که جواب بعضی از این سوالات در لحظه آخر و فی البداهه معین خواهد شد.)
اما در اجرای طرح رایانه ها مشکل بزرگی وجود دارد که به آن کم توجه شده است. مشکل این است که افراد، بخش های مختلف دولت، و سازمانها انگیزه ها و منافع متفاوتی دارند. عدم توجه به این انگیزه ها و منافع می تواند این طرح را (به جای آنکه آنطور که گفته شده درمان دردهای اقتصادی باشد) به معضلی اقتصادی (و حتی اجتماعی و سیاسی) تبدیل کند. اجازه بدهید با چند مثال منظورم را روشن کنم.
مثال 1، انگیزه افراد: اگر یادتان باشد، لایحه هدفمند کردن یارانه ها به این دلیل به این نام معروف شد که هدف این طرح هدایت یارانه ها به سمت کسانی بود که مستحق دریافت یارانه ها هستند. همین بود که طرح خوشه بندی اختراع شد. مشکل آنجا بود که به این نکته توجه نشده بود که هیچ فردی نمی خواهد قیمت های اضافه تر برای کالاهای یارانه ای بپردازد ولی یارانه مستقیم دریافت نکند. منافع افراد چنان واکنشی را برانگیخت که طرح خوشه بندی، هنوز نیامده، برچیده شد.

مثال 2، انگیزه دولت: در لایحه اصلاح رایانه ها، این اختیار به دولت داده شده است که بدون نیاز به پاسخگویی به مجلس، تمامی درآمدهای ناشی از افزایش قیمت ها را با اختیار خودش هزینه کند. به عبارت دیگر دولت دو بودجه خواهد داشت: یکی با نظارت، و دیگری بدون آن. این که دولت دو بودجه در اختیار داشته باشد -که هر دو هم هنگفتند- که به یکی از آنها نظارت شود و به دیگری نظارت نشود، خود باعث ایجاد انگیزه برای دولت می شود که (به هر طریق ممکن ) منابع مالی را به سمت بودجه ای سوق دهد که نظارتی بر آن متوجه نیست. دعوای دولت و مجلس بر سر میزان کل میزان یارانه ها (20 یا 40 هزار میلیارد تومان) را یادتان هست؟ دولت اصرار داشت که بودجه یارانه ها بیشتر باشد. یا ممکن است که (مثلا به دلایل سیاسی ) بخشی از دولت بخواهد پول بیشتری به افراد پرداخت کند. شک نکنید که بخشی از دولت (که سعی در جذب قسمتی از این پول را دارد) سعی خواهد کرد که سهم افراد را کم کند.

مثال 3، انگیزه سازمانها: توانیر یا شرکت گاز را در نظر بگیرید. اگر قرار باشد قیمتها به اصطلاح واقعی شود، منافع این شرکتها ایجاب می کند که قیمتها به حدی برسد که درآمدشان را حداکثر کند. بنابراین این شرکتها این انگیزه را خواهند داشت که هزینه های خود را زیاد نشان دهند و در حقیقت هزینه تراشی هم بکنند.

داخل پرانتز: یک بار وقتی که در راه رفتن به کلاس به رادیو (رادیویی در امریکا)گوش می کردم مجری رادیو این سوال را مطرح کرد که آیا می دانید کدام شرکت بهترین بیمه را برای کارمندانش مهیا می کند؟ به محض شنیدن سوال، من می دانستم که جواب باید یک شرکت به اصطلاح utility provider (شرکت آب یا برق یا گاز یا کابل تلویزیونی) باشد. دلیلش این است که حتی در امریکا، این گونه شرکتها هزینه تراشی می کنند. جواب سوال شرکت امریکن الکتریک پاور بود که حتی هزینه بیمه گربه کارمندانش را می پردازد.

نتیجه آنکه، اگر تعیین کننده قیمت کالاهایی مانند آب، گاز، وبرق، سازمان های دولتی مسئول تولید این کالاها باشند، این سازمانها مردم را بیش از حد شارژ خواهند کرد. دولت و مجلس هم، برای مقابله، به سیستم قیمت گذاری متوسل خواهند شد که در واقع عامل ایجاد سیستم یارانه ای در ایران بوده است. (مگر اینکه به اندازه کافی عاقل باشند و از تجربه کشورهای دیگر در زمینه تنظیم بازارهای کالاهایی مانند برق و آب و گاز بدرستی استفاده کنند).

انگیزه های دیگری هم هست که مهمند. مثلا می توانید افراد بسیار فقیری را تصور کنید که یارانه زیادی مصرف نمی کنند (ماشین ندارند...) این افراد خواهان پرداخت مستقیم و بیشتر خواهند بود. صاحبان شرکتهای انرژی بر خواهان تاخیر در اجرا خواهند شد....
عدم توجه به این انگیزه ها و منافع می تواند کل طرح را از بین ببرد و یا با مشکلات بزرگی مواجه کند.









۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه

حفظ حقوق اقلیتها شرط لازم برای یک دمکراسی ست

از دمکراسی، که معنای آن حکومت مردم است، برداشتهای مختلفی شده و برای آن تعاریف متعددی وضع گردیده است. یک تعریف ساده اندیشانه و خام دمکراسی، حکومت بر اساس رای اکثریت است. اما حکومت بر اساس رای اکثریت مردم قطعا به حکومتی منجر نخواهد شد که قابل تمجید اهل فکر باشد و حتی ممکن است به نوعی دیکتاتوری منجر شود. تاریخ پر است از حکومتهایی که مشروعیت خود را از رای مردم گرفتند و به دیکتاتوری فرد یا اکثریت تبدیل شدند. هیتلر فقط یکی از آنان است.
ایجاد یک دمکراسی خوب، یک مجموعه از شروط لازم را می طلبد. فهم عمومی از اهمیت و حاکمیت قانون، قدرت مردم در برکناری حاکمان خود و سپردن حکومت به افراد جدید، تابعیت حاکمان از قانون، آزادی بیان و اندیشه، ... و حفظ حقوق اقلیتها در برابر خواست اکثریت از لوازم دمکراسی خوب است. اساس یک دمکراسی خوب قانون اساسی است که حقوق افراد (مخصوصا فرد متعلق به یک اقلیت) را در برابر حاکمان، پلیس، و اکثریت اجتماع حفظ می کند.
فهم حفظ حقوق اقلیت ساده نیست. چه بسیار افرادی که خود را موافق این اصل ساده نشادن می دهند اما در عمل با آن مخالفند. در این ورطه حتی پای بسیاری از دمکراسی های غربی هم می لنگد. قانون منع مناره ها در سوئیس را در نظر بگیرید. اکثریتی دیکتاتور حق اقلیتی را به بهانه های احمقانه اما دلپذیر و عامیانه نقض کرده است. (جالب است که بدانید فقط چهار مناره در سوئیس وجود دارد و اصلا برنامه ای برای ساخت مناره ای دیگر در کار نبوده است.) قانون منع روبنده در فرانسه هم از این دست است. (نکته اینکه به نظر من بستن روبنده، به این دلیل که مشارکت زنان را در اجتماع محدود می کند، بسیار رسم بدی است.) اینکه من از بستن روبنده خوشم نمی آید نباید باعث آن شود که حق فردی (از یک اقلیت مذهبی یا قومی)را در انتخاب نوع لباسش محدود کنم. جنجال بر سر ساخت مسجدی در نیویورک هم از همین جنس است. عده ای تمام همت خود را معطوف این کرده اند که این مسجد ساخته نشود. این عده در پروپاگندای خود چنان موفق بوده اند که نظر اکثریت مردم امریکا را هم با خود کرده اند. البته شانس پیروزی این عده صفر است و (مگر اینکه بانیان این مسجد عقب نشینی کنند که امیدوارم نکنند) این مسجد ساخته خواهد شد.

که این ما را می رساند به حقوق اقلیتها در کشورهایی مانند پاکستان، ایران، و عربستان سعودی. نگاه اکثریت مردم در این کشورها به اقلیتها شبیه نگاه بعضی از غربی ها به مسلمانان است. و همین نگاه مردم است که مشکل اساسی است. وقتی پای حقوق اقلیتها در میان است، حتی پای روشنفکران و بخش الیت جامعه ما هم می لنگد. مثلا به اقلیت بهایی در ایران نگاه کنید. اینکه دین بهایی را قبول نداریم (و من به هیچ وجه بهاییت را با حقانیت مترادف نمی دانم که اگر می دانستم بهایی می شدم) دلیل بر آن نمی شود که حقوق افراد این اقلیت یا اقلیتهای دیگر را نادیده بگیریم. اگر نقض حقوق اقلیتها در جوامع دیگر زشت است، چرا این زشتی را بر خود می پسندیم.

همه ما حق داریم که روشی را بر روشهای دیگر زندگی ارجح بدانیم. و همه ما حق داریم که بتوانیم زندگی خود را بر اساس روش و آئین خود، در هر جامعه ای و با هر ترکیب جمعیتی، اداره کنیم و ادامه دهیم. به دیگران هم این حق را بدهیم حتی اگر روش و آئین آنان مورد تایید ما نیست.



۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه

هدفمند یعنی چه؟

توی این خبر، آقای وزیر می گه که"يارانه آرد و نان امسال در يك مرحله هدفمند مي‌شود". تا اونجایی که من یادم می یاد "هدفمند" شدن وقتی معنی داشت که قرار بود یارانه ها به گروههای کم درآمدتر تعلق بگیره. حالا که همه قراره که این یارانه ها رو بگیرن، دیگه به کار بردن این عبارت چه معنی داره؟ گمون می کنم که آقایونی که طرح رو اجرا می کنند از بکار بردن کلماتی مثل آزادسازی قیمت می ترسند.

۱۳۸۹ مرداد ۲۳, شنبه

در نکوهش وابستگی بانک مرکزی به دولت در ایران

در خبرها آمده بود که پنجاهمین مجمع عمومی بانک مرکزی به ریاست ريیس‌جمهور برگزار شد. برگزاری مجمع عمومی بانک مرکزی به ریاست رییس جمهور تنها نشان دهنده عقب ماندگی سیستم ها و مکانیزمهای تصمیم گیری در ایران است. چرا؟ دلیل این است که در ادبیات اقتصاد کلان، این موضوع ساده پذیرفته شده است که سیاست های پولی باید مستقل از سیاست های مالی اتخاذ شوند. بانک مرکزی هر کشور محل اتخاذ سیاست های پولی است. دولت سیاست های مالی را تعیین می کند. اینکه رییس دولت در مجمع بانک مرکزی حضور پیدا می کند، به این دلیل که هیچ تصمیمی بدون رای و نظر او ممکن نخواهد بود، خود نکوهیده است. (دقت کنید که من به هیچ وجه در این نوشته قصد اظهار نظر سیاسی ندارم. رییس جمهور، هر که باشد احمدی نژاد یا خاتمی، نباید در بانک مرکزی حضور پیدا کند.)
بانک مرکزی، در تمامی کشورهای پیشرفته، مستقل از دستگاه سیاسی عمل می کند و سیاست های پولی را بر اساس برداشت خود از وضعیت اقتصادی وضع می کند. فدرال رزرو (بانک مرکزی امریکا) تصمیماتش را کاملا مستقل از دولت می گیرد. تنها کاری که رییس فدرال رزرو می کند آن است که گزارشی از وضعیت اقتصادی را به رییس جمهور و کنگره می دهد. همین. دستور نمی گیرد. آخرین باری که یک رییس جمهور امریکا از بانک مرکزی چیزی خواست به سال 1991 برمی گردد که در آن جرج بوش (پدر) در حضور آلن گرینسپن (رییس وقت فدرال رزرو) درخواست کرد که نرخ بهره همین الان باید پایین بیاید. که البته بانک مرکزی کار خودش را کرد و از آن سخنرانی به بدی یاد می شود.
بانک مرکزی اروپا هم مستقل از دولتها عمل می کند. بانک مرکزی ژاپن هم مستقل است. درجه استقلال بانک های مرکزی، البته متفاوت است. اما به نسبت آنچه در ایران می بینیم همگی آنها مستقل از دولت باید تلقی شوند.
چرا بانک مرکزی باید مستقل باشد؟ به دلیل اینکه در کوتاه مدت و گه گاهی، ارتباط مثبتی در اقتصاد یک کشور بین سیاست های پولی انبساطی (بخوانید چاپ پول، گر چه سیاست های پولی بسیار پیچیده تر از چاپ ساده پولند) و رشد وجود دارد. چاپ پول به دولت اجازه ولخرجی (در کوتاه مدت)می دهد. اما این سیاست در میان مدت (دو سه سال) باعث تورمی می شود که مادر نیمی از تمام امراض اقتصادی است. به همین دلیل و به دلایل دیگر، دست دولت بایستی از سیاست های پولی کوتاه شود.
پ. ن. البته طراحی بانک مرکزی که مستقل از دولت باشد کار هر کسی نیست. با این برنامه ریزانی که الان مشغول برنامه ریزی هستند امیدی به اصلاح صحیح امور نمی رود. برنامه پنجم را اگر بخوانید می فهمید که چه می گویم. من فقط بخش اقتصادیش را خوانده ام. دلم می خواست که این برنامه حداقل کیفیتی را داشت که می شد حداقل گفت کجایش درست و کجایش غلط است. به هر حال این برنامه تغییری در سیاست های اقتصادی چند سال گذشته که بر اساس بداهه فکرهای اقتصادی آقایان است ایجاد نمیکند.