۱۳۹۱ مهر ۸, شنبه

ارشاد دست قیچی

در زبان انگلیسی ضرب المثلی هست که می گویند طرف اول شلیک می کند و بعد هدف می گیرد. (معادلش همان جک در فارسی است که در آخرش شیر می گوید که اول می کشند و بعد می شمارند.) این شده حکایت نمایندگان مجلس و ارشاد مملکت ما. هادی حیدری بیچاره کاریکاتوری کشیده که ای ملت نگذارید چشمتان را ببندند و با چشم باز راه بروید ( تمام آنچه که من دیدم از این کارش همین بود). زیباکلام هم می گوید چیزی بیش از این ندیده، دکتر کچوئیان عضو شورای انقلاب فرهنگی هم می گوید که فقط همین را دیده است. (من این آقای دکتر کچوئیان را نمی شناسم ولی این موضعش که در الف چاپ شده بسیار منطقی و به جاست). فقط کسی که به حق بیش از این دیده بود هادی حیدری بود که انگار ذهن پیش گویش یک هفته بعد را دیده، وقتی که یک دفعه 160 نماینده چشمشان را بستند و نامه ای را امضاء کردند که این توهین به رزمندگان است. وزیر ارشاد هم که انگار تیغش را از قبل تیز کرده بود گفت که تکلیفش را یکسره کنید. (شرق را می گفت.) عجیب لحنی است این لحن.

البته تمام این جریان به سوپر افراطی های داخل و خارج خوش می آید. افراطی های داخلی خیال می کنند که همه چیز را کنترل می کنند و دارند نظام را حفظ می کنند و افراطیهای خارجی هم خیال می کنند که این دلیلی است محکم بر اینکه رژیم در حال انحطاط است. وضع باید خراب شود، همه چیز از هم بپاشد تا به خیالشان حکومت اینگونه سقوط کند و ناگهان همه چیز درست می شود در ذهن این کم فکرها. چه کنیم که اینها دو دنباله توزیع فرهنگ ایرانی اند و صدای بلندتر هم صدای اینهاست. کسانی که در رنجند و ذهنشان مکدر است از همه این اتفاقها کسانی هستند که سعی می کنند آجر آجر دیوار فرهنگ ایرانی و فرهنگ توسعه را با زحمت قلم و ذهن بسازند، آدمهای فرهنگی مثل رحمانیان و حیدری که مرزهای آزادی بیان به وسیله اینهاست که حفظ می شود. من معتقدم که این جریان ها این افراد را بزرگتر می کند که هر چه حفظ آن مرز مشکل تر، آن مرزبان عزیزتر.




هیچ نظری موجود نیست: