در امریکا، دولت مداخله ای (حداقل مستقیمی) در تعیین تعداد دانش جویان هر رشته دانشگاهی ندارد. مکانیزم این است که دانشجویان، با نیم نگاهی به بازار کار، نیم نگاهی به توانایی و نیم نگاهی به علاقه شخصی، خود رشته تحصیلی خود را انتخاب می کنند. اگر رشته ای با تقاضای زیاد مواجه باشد، دانشکده مربوطه استاد بیشتر استخدام می کند، و آن رشته دانشگاهی گسترش می یابد. سیستم بدون نقص و تاخیر نیست، اما عملا این بازار است که مهمترین تعیین کننده تعداد فارغ التحصیلان هر رشته است. دانشجو مخارج خود را می پردازد، رشته خود را انتخاب می کند و ریسک پیدا کردن یا نکردن کار را خود می پذیرد.
در چین و ایران، دانشگاهها توسط دولت کنترل می شوند. دولت است که میزان دانشجویان هر رشته را انتخاب می کند. توجه چندانی هم معمولا به بازار کار ندارد. دانشجو هم برای رشته رقابت می کند، اما تعداد دانشجویان هر رشته در نهایت با مکانیسمی انتخاب می شود که دولت آن را کنترل می کند و نه دانشجو. (ممکن است که بگویید دولت به بازار کار نیم نگاهی دارد که ممکن است درست یا غلط باشد.) البته در چین این سیاست در حال عوض شدن است. دولت چین اعلام کرده است که تعداد دانشجویان در رشته هایی که در آن 60 درصد دانشجویان به مدت دو سال متوالی قادر به یافتن کار نباشند را کاهش می دهد. شاید ایران هم باید مکانیسم مشابهی را برای رشته های دانشگاهی دولتی اتخاذ کند.