جنیفر ینگ دختر جوانی در چین است که برای یک شرکت بین المللی کار می کند. داستان زندگی خانوادگی جنیفر ینگ داستان چین است. مادر بزرگش 94 سال پیش و در زمانی که چین مدرن وجود نداشته است در روستایی در جنوب شرقی چین به دنیا می آید. مادربزرگ بی سواد است و حتی اسم ندارد. خانواده اش مجبورش می کند که پایش را ببندد تا کوچک شود و او شانس بیشتری در ازدواج داشته باشد. مادر بزرگ ازدواج می کند و تشکیل خانواده می دهد و صاحب شش فرزند می شود . زندگی مادر بزرگ مصادف است با جنگ داخلی و سپس روی کار آمدن مائو. زندگی در زیر سایه سیاست های کمونیستی مائو به سختی می گذرد. مخصوصا زمانی که سیاست "خیزش عظیم به جلو" (Big Leap Forward) مائو شکست می خورد و قحطی سالهای 1958 تا 1960 پیش می آید. قحطی که باعث مرگ 30 تا 100 میلیون چینی می شود. مادر جنیفر که جوانترین فرزند مادربزرگ است به یاد می آورد که در سن شش سالگی همیشه گرسنه بوده است. مادر جنیفر به مدرسه و سپس به دانشگاه می رود و پس از آن شغلی دولتی در شهر مجاور می یابد. جوانی او همزمان با تغییرات در سیاست های چین است. دولت چین که پی به ناکارایی سیاست های کمونیستی برده است شروع به آزاد کردن بازارها می کند. سخن معروف دنگ شیائو پینگ که "ما گربه را برای موش گرفتن می خواهیم، سیاه و سفید بودن گربه اهمیت ندارد" نشان از جدی بودن چین در تغییر سیاست های اقتصادی است. مادر تشکیل خانواده می دهد و جنیفر به دنیا می آید. همزمان با رشد جنیفر چین نیز به سرعت رشد می کند. جنیفر اکنون فارغ التحصیل دانشگاه در رشته فایننس است و به تازگی در یک شرکت بین المللی به کار مشغول شده است. حقوق اولین ماه او 100 برابر اولین حقوق سالانه مادرش است. چین کاپیتالیست چنان رفاهی برای مردمش فراهم کرده است که در چین کمونیست تصور ناپذیر بود. رفاه حاصل از تغییر سیاست های اقتصادی به سمت سیاست های بازار مختص عده ای خاص نیست. فقرای چین هم از پیشرفت اقتصادی بهره برده اند. (زمانی کندی گفته بود که وقتی آب بالا می آید هم کشتی را بالا می برد و هم قایق را.) در سال 1978 بیش از 30 درصد مردم چین در زیر خط فقر یک دلار در روز زنگی می کردند در پایان سال گذشته این رقم به کمتر از 2.5 در صد رسیده است.
در ایران عزیز ما متاسفانه، هنوز بحث از سیاه و سفید بودن گربه است. نه گربه سفید اقتصاد عدالت طلبانه دولت، نه گربه سفید چپی های کم عقل داخلی، و نه گربه سفید اقتصاد اسلامی (گربه ای که اصلا وجود ندارد)، هیچکدام موشی نمی گیرند. هیچکدام از آقایان هم از گربه سیاه بازار آزاد خوششان نمی آید. بحث اقتصادی در ایران اصلا بحث موش گرفتن گربه نیست، بحث سیاه و سفید بودن آن است. و مادام که چنین است نتایج هم چنان است که هست.
در ایران عزیز ما متاسفانه، هنوز بحث از سیاه و سفید بودن گربه است. نه گربه سفید اقتصاد عدالت طلبانه دولت، نه گربه سفید چپی های کم عقل داخلی، و نه گربه سفید اقتصاد اسلامی (گربه ای که اصلا وجود ندارد)، هیچکدام موشی نمی گیرند. هیچکدام از آقایان هم از گربه سیاه بازار آزاد خوششان نمی آید. بحث اقتصادی در ایران اصلا بحث موش گرفتن گربه نیست، بحث سیاه و سفید بودن آن است. و مادام که چنین است نتایج هم چنان است که هست.