اخیرا چندین مقاله فارسی و انگلیسی خوانده ام که با این عبارت شروع می شوند که سرمایه داری با بحران عجین است یا اینکه نظام بازار آزاد هر از چند گاهی دچار بحران می شود. بعضی ها هم که فقط هدف سیاسی دارند از این بحران اینگونه برداشت کرده اند که نظام سرمایه داری مثلا غرب به انتهای کار خود رسیده و ما باید به دنبال نظامی جایگزین باشیم.
من به آن قسمتی از حرفهای سیاسیون و نویسندگان که به دنبال بهره برداری سیاسی از این موضوع بحران در غرب هستند اصلا کاری ندارم. بهره برداری سیاسی است دیگر، و همین است که هست. اما اگر این حرفها به این منجر شود که نظام اقتصادی کم بنیه از نظر تئوریک ایران از نظام بازار آزاد فاصله بیشتری بگیرد آنوقت این حرفها خطرناک است.
به بحران اخیر بازار آزاد و سرمایه داری نگاه کنید. بحران بزرگی است. نتیجه این بحران بیکاری میلیونها نفر است. اما واقعیت آن است که تولید در امریکا و اروپا کمتر از نیم درصد کاهش پیدا کرده است. کسی از گرسنگی نمی میرد و اگر اهل کار باشید بالاخره کاری پیدا می شود.
واقعیت تلخ این است که کسانی که بحران اخیر را پایان نظام بازار آزاد و سرمایه داری می دانند نه تنها از اوضاع کشورهای متکی بر بازار بی اطلاعند، که از تاریخ اقتصادی کشورهای کمونیست هم خبری ندارند. می خواهم بگویم که حتی از تاریخ اقتصاد اخیر ایران هم اطلاعی ندارند.
بحران اقتصادی اخیر غرب را با بحران سالهای 1958 تا 1961 در نظام کمونیستی چین مقایسه کنید. در بحران و قحطی چین و زمانی که سیاست "خیزش عظیم به جلو" (Big Leap Forward) مائو شکست خورد بیش از 30 میلیون چینی جان خود را از دست دادند. ایجاد مزارع اشتراکی در شوروی سابق هم منجر به مرگ میلیونها تن شد. بحران در نظام بازار آزاد یعنی آن و بحران در نظام کمونیستی یعنی این. خودتان دو نظام اقتصادی را مقایسه کنید.
می توان بحرانهای غرب در چند دهه اخیر را با بحرانهای چند دهه اخیر ایران نیز مقایسه کرد. مثلا بحران اقتصادی سالهای 1365 و 1366 را در نظر بگیرید که در آن تولید ناخالص داخلی ایران در طول این دو سال بیش از 50% درصد کاهش یافت. دلیل اصلی بحران هم نه جنگ بود و نه کاهش قیمت نفت. دلیل اصلی بحران سیاستهای شبه کمونیستی دولت و دخالت در جزئی ترین امور تولید بود. بحران نظام بازار بحران است یا این بحران؟
بحرانهای نظام بازار- یا اگر می خواهید آن را نظام سرمایه داری بنامید- از بحران های نظام های دیگر به مراتب کوچکتر است و به همین دلیل این نظام بدون جایگزینی است.
سال نو مبارک باشد.
پ. ن.
این روزها مشغله من زیاد است و به همین دلیل کمتر یادداشت می گذارم. یکی دو ماه دیگر فرصت بیشتری خواهم داشت.
من به آن قسمتی از حرفهای سیاسیون و نویسندگان که به دنبال بهره برداری سیاسی از این موضوع بحران در غرب هستند اصلا کاری ندارم. بهره برداری سیاسی است دیگر، و همین است که هست. اما اگر این حرفها به این منجر شود که نظام اقتصادی کم بنیه از نظر تئوریک ایران از نظام بازار آزاد فاصله بیشتری بگیرد آنوقت این حرفها خطرناک است.
به بحران اخیر بازار آزاد و سرمایه داری نگاه کنید. بحران بزرگی است. نتیجه این بحران بیکاری میلیونها نفر است. اما واقعیت آن است که تولید در امریکا و اروپا کمتر از نیم درصد کاهش پیدا کرده است. کسی از گرسنگی نمی میرد و اگر اهل کار باشید بالاخره کاری پیدا می شود.
واقعیت تلخ این است که کسانی که بحران اخیر را پایان نظام بازار آزاد و سرمایه داری می دانند نه تنها از اوضاع کشورهای متکی بر بازار بی اطلاعند، که از تاریخ اقتصادی کشورهای کمونیست هم خبری ندارند. می خواهم بگویم که حتی از تاریخ اقتصاد اخیر ایران هم اطلاعی ندارند.
بحران اقتصادی اخیر غرب را با بحران سالهای 1958 تا 1961 در نظام کمونیستی چین مقایسه کنید. در بحران و قحطی چین و زمانی که سیاست "خیزش عظیم به جلو" (Big Leap Forward) مائو شکست خورد بیش از 30 میلیون چینی جان خود را از دست دادند. ایجاد مزارع اشتراکی در شوروی سابق هم منجر به مرگ میلیونها تن شد. بحران در نظام بازار آزاد یعنی آن و بحران در نظام کمونیستی یعنی این. خودتان دو نظام اقتصادی را مقایسه کنید.
می توان بحرانهای غرب در چند دهه اخیر را با بحرانهای چند دهه اخیر ایران نیز مقایسه کرد. مثلا بحران اقتصادی سالهای 1365 و 1366 را در نظر بگیرید که در آن تولید ناخالص داخلی ایران در طول این دو سال بیش از 50% درصد کاهش یافت. دلیل اصلی بحران هم نه جنگ بود و نه کاهش قیمت نفت. دلیل اصلی بحران سیاستهای شبه کمونیستی دولت و دخالت در جزئی ترین امور تولید بود. بحران نظام بازار بحران است یا این بحران؟
بحرانهای نظام بازار- یا اگر می خواهید آن را نظام سرمایه داری بنامید- از بحران های نظام های دیگر به مراتب کوچکتر است و به همین دلیل این نظام بدون جایگزینی است.
سال نو مبارک باشد.
پ. ن.
این روزها مشغله من زیاد است و به همین دلیل کمتر یادداشت می گذارم. یکی دو ماه دیگر فرصت بیشتری خواهم داشت.