اقتصاد ایران در معرض شوکی بزرگتر از شوک اقتصادی سال 1374 است. شوک تورمی و اقتصادی سال 1374 قابل پیشگیری بود و شوک آینده هم، اگر از هم اکنون تدابیری اندیشیده شود، قابل آرام کردن است. دلیل اینکه فکر میکنم شوک اقتصادی در راه است به شرح زیر است.
اول، در سالهای 1374 تا 1376 و در تقریبا سه مرحله قیمت دلار در بازار از کمتر از 1500 ریال به بیش از 9000 ریال افزایش یافت. در ابتدا و در دوره دولت هاشمی، دولت وی به اشتباه سعی کرد که جلو افزایش قیمت از 1500 ریال را به وسیله تزریق دلار در بازار آزاد بگیرد. در شرایطی که دولت به تک تک دلارهایش برای واردات حتی کالاهای به اصطلاح اساسی در سالهای آینده نیاز پیدا می کرد، دولت مانده ذخیره ارزی را به بازار ریخت تا به گمان خود جلو افزایش ارزش دلار (و در حقیقت جلو کاهش ارزش ریال) را بگیرد. تلاش ناموفقی بود و قیمت دلار افزایش یافت. بهترین تصمیم هم نگاه کردن انفعالی دولت خاتمی به افزایش دلار از 5000 ریال به 9000 ریال بود. گر چه چاره ای جز این هم نبود. دولت ذخیره ارزی لازم برای حمایت از واحد پول خود را نداشت.
دوم، از آن تاریخ تا کنون قیمت دلار در مقابل ریال در همان حدود 9000 تا 10000 ریال مانده است. همین ماندن قیمت در این حدود این تصور را به ذهن می رساند که شاید سیاست غیر رسمی دولتهای خاتمی و احمدی نژاد آن است که به رغم تورم بالا در ایران، ریال را تثبیت کنند. در این امر هم تا کنون موفق بوده اند. دلیل آن هم بسیار ساده است: قیمت نفت و لذا درآمد ارزی ایران همواره در حال افزایش بوده است. دولت هر سال بودجه خود را افزایش داده است و برای تهیه ریال بودجه عملا هر سال نقدینگی را به صورت نجومی افزایش داده است و تورم هم ایجاد کرده است ولی توانسته دلار را،تنها به این دلیل که قیمت نفت و درآمد ارزی از آن هم سریعتر افزایش می یافته است، ثابت نگه دارد .
سوم: ایران تنها نیست. روسیه و کشورهای نفتی دیگر هم همین کار را کرده اند. تفاوت آنها با ایران این است که تورم بالای ایران را نداشته اند. ولی در اساس نقدینگی در داخل کشورشان را افزایش داده اند و در عین حال قیمت پولشان را نسبت به دلار تثبیت کرده اند. تفاوت دوم آن است که روسیه به عنوان مثال بیش از 500 میلیارد دلار ذخیره ارزی فراهم کرده است تا نواسانات ارزی خود را در آینده مدیریت کند.
چهارم: مطمئنا سیاست موفق تثبیت ریال در 10 سال گذشته و در حالی که تورم در ایران همواره بالا بوده است چیزی جز خوش اقبالی نبوده است و سیاستی نیست که قابل دوام باشد. این سیاست حتی اگر قیمت نفت در سطوح بالاتر از 100 دلار هم می ماند قابل دوام نبود.
پنجم: با قیمت نفتی که هر روز در حال کاهش است مسلما در ماههای آینده شاهد فشار بازار بر ریال خواهیم بود. تقاضا برای دلار افزایش خواهد یافت اما درآمد ارزی کفاف این افزایش تقاضا را نخواهد داد. در این میان و در یک نقطه زمانی بازار متوجه خواهد شد که دولت نمی تواند تقاضا برای دلار را جوابگو باشد. به محض اینکه بازار متوجه این امر شود که دولت ممکن است قادر به ادامه سیاست تثبیت قیمت ریال نباشد، تقاضای سفته بازی (Speculative)برای دلار افزایش نجومی خواهد یافت. شبیه آن چیزی که در سال 1374 اتفاق افتاد و تقریبا تمام نقدینگی مملکت به دنبال خرید دلار بود. در این حالت قیمت دلار قطعا افزایش شدید و یک شبه ای خواهد یافت. در این هنگام است که احتمال آن وجود دارد که دولت با اتخاذ سیاست های اشتباه اقتصاد را در معرض خطر جدی قرار دهد.
ششم: اینکه آیا چنین شوکی قابل پیشگیری باشد یا نه بستگی به دو عامل دارد که اولین آن شانس و اقبال است و دیگری اتخاذ سیاست های اقتصادی درست. اگر قیمت نفت بیش از این و به مدت طولانی کاهش یابد (حتی اگر سیاست های درستی اتخاذ شود) گریزی از این شوک اقتصادی نیست. اگر قیمت نفت بیش از این کاهش نیابد در آن صورت ممکن است بحران کمی به عقب رانده شود. در بهترین شرایط قیمت نفت به بالای 100 دلار باز خواهد گشت و بحران یکی دو سالی به عقب رانده خواهد شد.
هفتم: در ابتدای فشار به ریال، به احتمال زیاد دولت با اقدام به محدودیت واردات، تزریق دلار موجود در ذخیره ارزی به داخل بازار، و محدود کردن خروج ارز از کشور سعی در کنترل وضعیت موجود خواهد کرد که هرسه سیاست اشتباه است. دو سیاست دوم و سوم را روسیه در هفته گذشته به کار گرفته است. در حقیقت روسیه در هفته گذشته بیش از 15 میلیارد دلار از ذخیره ارزی خود را صرف خرید روبل کرده است تا از کاهش ارزش آن در مقابل دلار جلوگیری کند.
هشتم: احتمالا دولت و به دلیل آنکه دلار کافی ندارد تا با فروش آن در بازار بودجه خود را تامین کند دست به استقراض گسترده از بانک مرکزی خواهد زد. این کار حجم نقدینگی را به صورت غیرقابل کنترلی افزایش خواهد داد که منجر به تورمی خواهد شد که کنترل آن در کوتاه مدت دشوار به نظر می رسد.
نهم: کمبود ارز برای بعضی از صنایع فرصت ایجاد می کند و بعضی از صنایع داخلی را با مشکل جدی مواجه خواهد کرد. به نظر می رسد که صنایع تجارت پذیر (tradable) از کاهش قیمت نفت، کمبود ارز، و کاهش ارزش ریال سود خواهند برد و بعضی از صنایع تجارت ناپذیر مانند مسکن و خدماتی که وابسته به واردات است آسیب خواهند دید. یکی از صنایعی که احتمالا سود خواهد دید صنعت میوه داخلی است که در دوران رشد قیمت نفت به دلیل سیاست های حمایتی دولت از طبقه متوسط شهری و واردات میوه از کشورهای خارج تحت فشار بوده است.
دهم: برای آرام کردن بحران در پیش رو، یک راه حل پیش دستی دولت در بازار ارز و گران کردن بلافاصله دلار حداقل به میزان تورم در سال جاری است. به این وسیله هم در تقاضا برای ارز کمتر می شود و هم نیاز به استقراض از بانک مرکزی کم می شود. بعید می دانم که دولت این سیاست را انتخاب کند. لازم است توجه شود که ادامه سیاست غیر رسمی تثبیت دلار اشتباهی با عواقب بسیار جدی برای اقتصاد ایران است.
یازدهم: این واقعیت که اقتصاد ایران اقتصاد ایزوله ای است و با اقتصاد جهان رابطه درستی ندارد ضمن اینکه ریسک وام دادن به ایران زیاد تلقی می شود، استفاده از بازارهای مالی جهان به عنوان لنگری برای کنترل نوسانات اقتصادی را غیرممکن می سازد. ایجاد زمینه های سیاسی و اقتصادی رابطه بهتر با اقتصاد های مهم جهانی برای کنترل نوسانات اقتصادی آینده ضروری است.
دوازدهم: کنترل هزینه های دولت در زمانی که درآمد دولت از نفت در حال کاهش است یک ضرورت است. بدون انضباط مالی اقتصاد ایران با یک شوک تورمی مواجه خواهد شد.
اول، در سالهای 1374 تا 1376 و در تقریبا سه مرحله قیمت دلار در بازار از کمتر از 1500 ریال به بیش از 9000 ریال افزایش یافت. در ابتدا و در دوره دولت هاشمی، دولت وی به اشتباه سعی کرد که جلو افزایش قیمت از 1500 ریال را به وسیله تزریق دلار در بازار آزاد بگیرد. در شرایطی که دولت به تک تک دلارهایش برای واردات حتی کالاهای به اصطلاح اساسی در سالهای آینده نیاز پیدا می کرد، دولت مانده ذخیره ارزی را به بازار ریخت تا به گمان خود جلو افزایش ارزش دلار (و در حقیقت جلو کاهش ارزش ریال) را بگیرد. تلاش ناموفقی بود و قیمت دلار افزایش یافت. بهترین تصمیم هم نگاه کردن انفعالی دولت خاتمی به افزایش دلار از 5000 ریال به 9000 ریال بود. گر چه چاره ای جز این هم نبود. دولت ذخیره ارزی لازم برای حمایت از واحد پول خود را نداشت.
دوم، از آن تاریخ تا کنون قیمت دلار در مقابل ریال در همان حدود 9000 تا 10000 ریال مانده است. همین ماندن قیمت در این حدود این تصور را به ذهن می رساند که شاید سیاست غیر رسمی دولتهای خاتمی و احمدی نژاد آن است که به رغم تورم بالا در ایران، ریال را تثبیت کنند. در این امر هم تا کنون موفق بوده اند. دلیل آن هم بسیار ساده است: قیمت نفت و لذا درآمد ارزی ایران همواره در حال افزایش بوده است. دولت هر سال بودجه خود را افزایش داده است و برای تهیه ریال بودجه عملا هر سال نقدینگی را به صورت نجومی افزایش داده است و تورم هم ایجاد کرده است ولی توانسته دلار را،تنها به این دلیل که قیمت نفت و درآمد ارزی از آن هم سریعتر افزایش می یافته است، ثابت نگه دارد .
سوم: ایران تنها نیست. روسیه و کشورهای نفتی دیگر هم همین کار را کرده اند. تفاوت آنها با ایران این است که تورم بالای ایران را نداشته اند. ولی در اساس نقدینگی در داخل کشورشان را افزایش داده اند و در عین حال قیمت پولشان را نسبت به دلار تثبیت کرده اند. تفاوت دوم آن است که روسیه به عنوان مثال بیش از 500 میلیارد دلار ذخیره ارزی فراهم کرده است تا نواسانات ارزی خود را در آینده مدیریت کند.
چهارم: مطمئنا سیاست موفق تثبیت ریال در 10 سال گذشته و در حالی که تورم در ایران همواره بالا بوده است چیزی جز خوش اقبالی نبوده است و سیاستی نیست که قابل دوام باشد. این سیاست حتی اگر قیمت نفت در سطوح بالاتر از 100 دلار هم می ماند قابل دوام نبود.
پنجم: با قیمت نفتی که هر روز در حال کاهش است مسلما در ماههای آینده شاهد فشار بازار بر ریال خواهیم بود. تقاضا برای دلار افزایش خواهد یافت اما درآمد ارزی کفاف این افزایش تقاضا را نخواهد داد. در این میان و در یک نقطه زمانی بازار متوجه خواهد شد که دولت نمی تواند تقاضا برای دلار را جوابگو باشد. به محض اینکه بازار متوجه این امر شود که دولت ممکن است قادر به ادامه سیاست تثبیت قیمت ریال نباشد، تقاضای سفته بازی (Speculative)برای دلار افزایش نجومی خواهد یافت. شبیه آن چیزی که در سال 1374 اتفاق افتاد و تقریبا تمام نقدینگی مملکت به دنبال خرید دلار بود. در این حالت قیمت دلار قطعا افزایش شدید و یک شبه ای خواهد یافت. در این هنگام است که احتمال آن وجود دارد که دولت با اتخاذ سیاست های اشتباه اقتصاد را در معرض خطر جدی قرار دهد.
ششم: اینکه آیا چنین شوکی قابل پیشگیری باشد یا نه بستگی به دو عامل دارد که اولین آن شانس و اقبال است و دیگری اتخاذ سیاست های اقتصادی درست. اگر قیمت نفت بیش از این و به مدت طولانی کاهش یابد (حتی اگر سیاست های درستی اتخاذ شود) گریزی از این شوک اقتصادی نیست. اگر قیمت نفت بیش از این کاهش نیابد در آن صورت ممکن است بحران کمی به عقب رانده شود. در بهترین شرایط قیمت نفت به بالای 100 دلار باز خواهد گشت و بحران یکی دو سالی به عقب رانده خواهد شد.
هفتم: در ابتدای فشار به ریال، به احتمال زیاد دولت با اقدام به محدودیت واردات، تزریق دلار موجود در ذخیره ارزی به داخل بازار، و محدود کردن خروج ارز از کشور سعی در کنترل وضعیت موجود خواهد کرد که هرسه سیاست اشتباه است. دو سیاست دوم و سوم را روسیه در هفته گذشته به کار گرفته است. در حقیقت روسیه در هفته گذشته بیش از 15 میلیارد دلار از ذخیره ارزی خود را صرف خرید روبل کرده است تا از کاهش ارزش آن در مقابل دلار جلوگیری کند.
هشتم: احتمالا دولت و به دلیل آنکه دلار کافی ندارد تا با فروش آن در بازار بودجه خود را تامین کند دست به استقراض گسترده از بانک مرکزی خواهد زد. این کار حجم نقدینگی را به صورت غیرقابل کنترلی افزایش خواهد داد که منجر به تورمی خواهد شد که کنترل آن در کوتاه مدت دشوار به نظر می رسد.
نهم: کمبود ارز برای بعضی از صنایع فرصت ایجاد می کند و بعضی از صنایع داخلی را با مشکل جدی مواجه خواهد کرد. به نظر می رسد که صنایع تجارت پذیر (tradable) از کاهش قیمت نفت، کمبود ارز، و کاهش ارزش ریال سود خواهند برد و بعضی از صنایع تجارت ناپذیر مانند مسکن و خدماتی که وابسته به واردات است آسیب خواهند دید. یکی از صنایعی که احتمالا سود خواهد دید صنعت میوه داخلی است که در دوران رشد قیمت نفت به دلیل سیاست های حمایتی دولت از طبقه متوسط شهری و واردات میوه از کشورهای خارج تحت فشار بوده است.
دهم: برای آرام کردن بحران در پیش رو، یک راه حل پیش دستی دولت در بازار ارز و گران کردن بلافاصله دلار حداقل به میزان تورم در سال جاری است. به این وسیله هم در تقاضا برای ارز کمتر می شود و هم نیاز به استقراض از بانک مرکزی کم می شود. بعید می دانم که دولت این سیاست را انتخاب کند. لازم است توجه شود که ادامه سیاست غیر رسمی تثبیت دلار اشتباهی با عواقب بسیار جدی برای اقتصاد ایران است.
یازدهم: این واقعیت که اقتصاد ایران اقتصاد ایزوله ای است و با اقتصاد جهان رابطه درستی ندارد ضمن اینکه ریسک وام دادن به ایران زیاد تلقی می شود، استفاده از بازارهای مالی جهان به عنوان لنگری برای کنترل نوسانات اقتصادی را غیرممکن می سازد. ایجاد زمینه های سیاسی و اقتصادی رابطه بهتر با اقتصاد های مهم جهانی برای کنترل نوسانات اقتصادی آینده ضروری است.
دوازدهم: کنترل هزینه های دولت در زمانی که درآمد دولت از نفت در حال کاهش است یک ضرورت است. بدون انضباط مالی اقتصاد ایران با یک شوک تورمی مواجه خواهد شد.