1-اول اینکه بانک مرکزی (از معدود مراکزی که کمی شعور اقتصادی هم در اون هست) گفته که " قیمت سکه و دلار این هفته کاهش می یابد". آقا ما سیاست ارزی رو می فهمیم. سیاست کنترل قیمت طلا و سکه از کجای علم اقتصاد در می یاد من نمی فهمم. آقای بانک مرکزی ول کن. قیمت طلا اهمیت اقتصادی نداره.
2-بانک مرکزی هم که نتونس به اعصابش مسلط بشه و تلاشش اینه که قیمت دلار رو کاهش بده. مسئله دلار شده پرستیژ، به جای این که یه مسئله اقتصادی باشه. پیام ما به بانک مرکزی : بانک مرکزی حیا کن دلار رو رها کن:)
(تفسیر شعار: اجازه بدین قیمت دلار به صورت کنترل شده بره بالا.)
3-تو این چند روزه دو عده دارن هی راجع به قیمت واقعی دلار حرف می زنن. عده اول در واقع راجع به real exchange rate حرف می زنن. حرف ساده اینه که از لحاظ مفهومی، وقتی تفاوتی بین نرخ تورم داخلی و خارجی هست و تورم داخلی بالاتره، این مثل اینه که نرخ واقعی ریال داره افزایش پیدا می کنه. این حرف حساب. یه عده دیگه، قیمت دلار رو مثلا توی یه سال مشخص گرفتن و نرخ تورم داخلی رو به اون اضافه می کنن و مثلا می گن که دلار باید سه هزار تومن باشه چون نرخ واقعی اون می شه این. واقعا این حرف چرندیه. این از اون مفاهیم ساختگیه که داره جاش رو باز می کنه و خطر هم داره.
4-رفتیم یه کم عمیقتر اقتصادی ایران رو مطالعه کنیم برخوردیم به این مقاله از فرشاد مومنی. ای فسفر سوزوند از مغز ما. استاد و مشاور آقا سماورساز بوده. با اون دیدگاه این آقایون می خوان مملکت رو اصلاح کنن.
5-بعد هم این خبر. خلاصه خبر اینه که آقای احمدی نژاد می خواد مشکل کمبود مسکن رو با ساخت خونه های بزرگتر و ویلایی حل کنه. شاید هم بشه. شاید هم شد.
چند تا خبر دیگه مثل اینها هست اما فعلا اعصاب معصاب ما خرابه. یه دو سه روز دور اخبار رو باید خط بکشم.
۱۰ نظر:
آقا جسارت نباشه اما انقدر خندیدم به این مطلب ( برداشت بد نشه، کارم از گریه گذشته و بدان می خندم )
خانمم می گه به چی می خندی؟!
خودمم نمی دونم اما دلم برای اقتصاد دانان می سوزه ...
سلام آقای قندی. با توجه به اینکه میوه و گوشت و ... وارداتی هستند افزایش قیمت دلار باعث افزایش قیمت این محصولات مصرفی میشه و این باعث تورم بیشتر نمیشه؟ گمان نمی کنم توان صادرات غیر نفتی ما از واردات این چند سال بیشتر باشه و به نظر نمیاد بالاتر رفتن قیمت دلار چندان نفعی کوتاه مدت و میان مدتی برای مردم با اوضاع تخریب شده کارگاه های تولیدی در این چند سال داشته باشه. آیا این صحبت ها درسته؟
مایا:
مسئله اینه که واقعا ادبیات اقتصادی در ایران جا نیفتاده. بعضی از حرفهایی که آقایون می زنن مثل اینه که بگی آب سربالا می ره.
ممنون از کامنت
ناشناس:
درسته. افزایش قیمت دلار تورم کمی ایجاد می کنه. حدس (رو هوای)من اینه که 10% افزایش قیمت دلار تورمی برابر 1 تا 2 درصد درست کنه.
اما مسئله اینه که افزایش قیمت دلار یا کنترل شده صورت خواهد گرفت و یا کنترل نشده. به هر حال کشور نمی تونه تورم بالایی داشته باشه و قیمت دلار رو برای همیشه پائین نگه داره.
اگه شوک به اقتصاد نمی خواین باید به افزایش تدریجی تن بدیم.
۱- در آستانهی اجرای هدفمندسازی یارانهها، طبیعی بود که دولت نخواهد بار اجتماعی و سیاسی و سیاستی افزایش نرخ ارز رو تحمل کنه و سعی میکنه تا آغاز اصلاح قیمتها اوضاع رو آروم نگه داره و به نظر من کار کاملاً درستی بود (بخوانید اجازهی ایجاد این بحران در بازار یک حماقت بود!)
۲- افزایش انباشت طلا در کشور یکی از بهترین اتفاقاتی که میتونه بیفته. در واقع، دلارهای نفتی به جای اینکه با واردات مصرفی «حروم» بشه، به صورت ناخواسته به یک سرمایه تبدیل میشه که در روز مبادا، به عنوان ذخیرهی ملّی، به داد اقتصاد مملکت خواهد رسید. (هدف ذخیرهی ارزی در مردمیترین شکل ممکن محقق میشه). بنابراین، بانک مرکزی باید به هر میزان که بازار کشش داره ذخایر ارزی رو به طلا تبدیل کنه و بفروشه.
یاسر:
دو نکته ای که گفتی جالبند. اما افزایش مثلا 10 درصدی نرخ ارز تاثیر کمی در تورم داره. و در ضمن به دلیل اینکه به دلیل اصلاح یارانه ها صنایع ما در موقعیت رقابتی بدتری در مقابل خارجی ها قرار می گیرند، افزایش قیمت ارز کمک به اون صنایعی خواهد بود که با خارجی ها رقابت می کنن. صنایعی که از کالاهای واسطه ا ی خارجی استفاده می کنن کمی ضرر می کنن.
نکته دوم درسته. در این شرایط خوبه که مردم طلا انباشت کنن. اما اینکه بانک مرکزی سیاست طلا داشته باشه خنده داره. تنها کاری که باید بکنن اینه که تعرفه واردات طلا رو کاهش بدن. سیاست طلا از نظر اقتصادی بی معنی است. سیاست ارزی اما یه مفهوم کاملا قابل درکه.
این موضوع، یک بعد مسألهی سیاستهای ارزی است. تقدّم و تأخّر سیاستهای اصلاحی، و شیب بهینه برای اعمال اصلاحات، سیاستهای مکمّل مورد نیاز، و ... از جمله سؤالاتی هستند که وقتی وارد معادله بشوند، قضاوت را سخت خواهند کرد.
زمزمههایی که با گذشت ۱۰ سال از اجرای سیاست یکسانسازی، دربارهی لزوم اصلاح نرخ ارز به گوش میرسه، نشون میده که سیاستگذار در برنامههای خودش این مورد به بعد از اجرای اصلاحات قیمتی موکول کرده. در این وضعیت، هر سیگنالی که از ناتوانی دولت در کنترل اقتصاد به بازار منتقل بشه، باعث افزایش هزینههای اصلاحات قیمتی و احتمال شکست آن خواهد شد.
یادم هست بعد از گذروندن چند ترم اقتصاد کلان در مکتب دکتر نیلی، که ما رو در مورد مواردی مثل بیماری هلندی و نرخ ارز رگِ گردنی کرده بود، یک بار سر یک کلاسی، دکتر هادی صالحی اصفهانی، یه دفعه برگشت و گفت «کسانی که پدیدهی هلندی در اقتصاد رو بیماری میدونند، خودشون بیمارند!». من شوکه شدم. فهمیدم که دنیای علم اقتصاد خیلی گستردهتر از چیزیه که ما فکر میکنیم.
در مورد اینکه سیاست طلا از طرف بانک مرکزی بیمعنی باشه، من تردید دارم. اون بخش از تقاضای طلا که به سمت سکّه سرازیر میشه، تقاضای سوداگرانه است. به علّت ریسک بالای اقتصاد ایران، سهم طلا در سبد سرمایهی مردم بالاست. در مورد سرمایههای خرد، انباشت جواهرات توجیه داره، امّا وقتی حجم سرمایه زیاد میشه، از ابعاد مختلف، سکّه مناسب تره. سکّه نقد شوندگی بالاتری داره و از طرقی می تونه به چرخه های مالی کشور برگرده. از طرف دیگه، سودی رو هم نسیب بانک مرکزی میکنه. چرا که نه؟
یاسر:
سری به وبلاگت زدم. زیبا می نویسی و نوشتنت بهتر از منه. امیدوارم بیشتر بنویسی.
به هر حال، من هیچ نکته ای یا به قول خارجی ها پوینتی توی سیاست سکه ای بانک مرکزی نمی بینم و اصلا بانک مرکزی باید دور سکه و طلا رو از نظر سیاستی خط بکشه.
ارسال یک نظر