۱۳۹۱ مرداد ۱۰, سه‌شنبه

اخلاق و اقتصاد

اعتقاد دارم که هیچ سیستم اقتصادی  ای، حتی سیستم هایی با بهترین طراحی ها، بدون رعایت حداقلی از اخلاق توسط اکثریت قاطع اجتماع راه به جایی نخواهد برد. به همین دلیل، تصور من این است که ریشه های اخلاقی که باعث توسعه مثلا در ژاپن، امریکا، و آلمان شده اند به شدت توسط ما نادیده گرفته شده اند. به همین دلیل باید درباره اخلاق و اقتصاد نوشت خوشبختانه اخیرا نوشته هایی که درباره اخلاق و اقتصادند بیشتر می شوند. یکی از این نوشته های خوب، نوشته ای از حسین رحمتی است در روزنامه امروز دنیای اقتصاد. حسین خوب اقتصاد را می فهمد و نوشته هایش مطمئنا ارزش خواندن دارند.

۱۳۹۱ مرداد ۵, پنجشنبه

دلایل پنجگانه تورم در ایران

تورم بار دیگر در صدر اخبار مربوط به اقتصاد ایران قرار دارد. برای درمان درد تورم در ایران مهم است که این پدیده به درستی و بدور از سیاست بازی تحلیل شود. البته من مخالف سیاست بازی نیستم، آنچه منظور است این است که حداقلی از بدنه مجموعه اقتصاددانان ایرانی باید به صورت حرفه ای و بدور از سیاست بازی، رخدادهای اقتصادی را تحلیل کنند تا زمینه ای برای اصلاحات درست اقتصادی که لازمه پیشرفت جامعه است ایجاد شود. به داستان تورم برگردیم.

وقتی تورم در اقتصادی دورقمی است، این نیست که تورم به صورت همگون همه کالاها، خدمات و دستمزدها را تحت تاثیر قرار دهد، که اگر چنین بود تورم مشکل عمده اقتصادی در نظر گرفته نمی شد. یک مشکل عمده تورم این است که هر از چند گاهی  یکی از بخشهای اقتصادی را هدف قرار می دهد. مثلا در چند سال گذشته این بخش مسکن بوده است که از تورم متاثر شده است. این روزها، بخش مواد خوراکی و آشامیدنی است که بیشترین افزایش قیمت ها را تجربه می کند. به دلیل اینکه طبقات کم درآمد و با درآمد متوسط کسر بزرگتری از درآمد خود را صرف خرید مواد غذایی می کنند، این دو بخش تورم اخیر را بیشتر از طبقه پردرآمد حس می کند.

اما سرچشمه تورم کجاست؟  آیا تورم توسط عده ای دلال و واسطه و یا وابستگان به مافیای پنهان بی نام ایجاد می شود؟ جواب این سوال از دید اقتصادی آسان است. اگر تورم مزمن و رقم تورم بالاست در آنصورت منشاء تورم چیزی جز سیاست پولی انبساطی نیست. به عبارت دیگر کسی در بانک مرکزی انگشتش را روی ماشین چاپ پول گذاشته و یادش رفته انگشتش را بردارد. (توجه کنید که سیاست انبساط پولی لزوما به معنای چاپ فیزیکی پول نیست. در اینجا از عبارت چاپ پول به این دلیل استفاده می کنم که قابل حس تر است.)  در کشورهایی که سیاست پولی استقلال دارند این بانکهای مرکزی اند که مسئول تورم (و یا کنترل آن) شناخته می شوند. در ایران اما سیاست پولی از سیاست مالی جدا نیست. بنابراین با اطمینان می توان گفت که مسئول اصلی تورم مزمن در اقتصاد ایران بی انضباطی در سیاست مالی و بودجه ریزی دولتهای گذشته و حال بوده است و لاغیر.نه دلالها و واسطه ها، نه واردکنندگان و تولیدکنندگان، و نه آن مافیای بی نام، بلکه این سیاست های اقتصادی دولت است که تورم را در درازمدت ایجاد می کند.درمان این عامل تورم البته تعهدی درازمدت لازم دارد که یک شرط (البته ناکافی آن در اقتصاد ایران) استقلال بانک مرکزی است.

در کوتاه مدت البته، عوامل دیگری نیز تورم را افزایش یا کاهش می دهند که در اینجا به چهار عاملی که با شرایط فعلی اقتصاد ایران  بیشترین ارتباط را دارند اشاره ای می کنم. شوک به طرف عرضه کل یا تقاضای کل دو عامل از این چهار است. منظور از عرضه و تقاضا آن چیزی است که به ترتیب به تولید و مصرف مربوط می شود. شوک به طرف عرضه کل در شرایط حاضر به دلیل تحریم قابل ملاحظه است، و گر چه به تاثیر آن در تورم شکی نیست، اندازه این تاثیر به سادگی و با توجه به محدودیت در آمار و اطلاعات قابل محاسبه دقیق نیست. به طرف تقاضا که نگاه کنیم، یکی از دلایل مهم شوک به طرف تقاضا، ایجاد قدرت خرید بیشتر، بویژه بوسیله مردم کم درآمد و یا با درآمد متوسط است، که حاصل طرحی است که به هدفمندی یارانه ها معروف گشته است. در اینکه طرح هدفمندی یارانه ها در تشدید تورم موثر بوده شکی نیست. اما چند نکته در این باره قابل ذکر است. اولا، تا آنجایی که من می دانم، هیچ مطالعه جامع بی طرفانه ای که قابل قبول اجماع اقتصاددانان باشد بر روی تاثیر طرح هدفمندی بر تورم صورت نگرفته است.  دوم اینکه، تورم ناشی از هدفمندی می بایست در آغاز اجرا بیشترین نمود را داشته باشد. دلیلش این است که اکثر مردم دریافت کننده یارانه نقدی (با درآمد کم یا متوسط) از نظر اقتصادی کم صبرند و تقریبا به محض دریافت یارانه نقدی آن را خرج می کنند. همین مسئله باعث می شود که تورم ناشی از هدفمندی، بلافاصله بعد از اجرا قابل مشاهده باشد و گر چه گرانی به وجود آمده پا بر جا می ماند اما نرخ تورم حاصل از طرح به تدریج محو می شود. به همین دلیل معتقدم که اوج گرفتن تورم، که اخیرا در حال رخ دادن است، حاصل پرداخت یارانه ها نیست. نکته سوم آنکه، در هفته های اخیر، عده ای اقتصادخوانده و به تبع آنان عده ای از سیاسیون، وزن زیادی به تاثیر طرح هدفمندی بر روی تورم داده اند. داستان افراد مخالف طرح هدفمندی که تمام تورم را به این طرح نسبت می دهند داستان آن طبیبی است که تشخیص اش از بیماری متاثر از اولین چیزی بود که جلو چشمش قرار داشت. ناخوش خر خورده بود زیرا که پالان آنجا بود. مشکل آقایان این است که با این فرض شروع می کنند که انگار قبل از این طرح تورمی موجود نبوده است. دیدن اثر تورمی طرح هدفمندی و ندیدن شوک به عرضه در شرایط فعلی اقتصاد ایران به درمان غلط منجر می شود.

البته توجه به این نکته لازم است که عوامل ذکر شده در فوق مستقل از هم نیستند. مثلا اگر به دلیل اینکه در طرح یارانه ها منابع کافی پول وعده داده شده از طرح بدست نیامده و دولت دست به چاپ پول زده باشد که این منابع را بدست آورد، در آن صورت هم سیاست انبساطی پولی مربوطه و هم شوک به طرف تقاضا موجب ایجاد تورم می شوند. نکته دیگر اینکه، در کشورهای دیگر هم شوک به عرضه و تقاضا (مستقل از سیاست پولی) می تواند باعث تورم شود. مثال کلاسیک شوک به طرف عرضه شوکهای نفتی در سالهای 1973 و 1981اند. مشکل اقتصاد ایران این است که شوکهای برونزا به اقتصاد فراوانترند (عمدتا به دلیل نوسانات شدید نفتی)و مکانیسمی برای جذب این شوکها و کم اثر کردنشان بر اقتصاد طراحی نشده است.

عامل دیگر که در اقتصاد ایران باعث تشدید تورم در ایران می شود سیاست های قیمت گذاری در مواقعی است که تورم در حال تشدید است. قبل از هر چیز دیگری باید بگویم که از نظر اقتصادی اصلا قابل درک نیست که چرا دولت باید قیمت گذاری کند. ایجاد سقف قیمت قطعا باعث کاهش عرضه می شود، قطعا تقاضا را تحریک می کند، مسلما صف و بازار سیاه درست می کند، و قطعا در نهایت تعداد کمتری از مصرف کنندگان قادر به مصرف کالا می شوند. در نبود قیمت گذاری، وقتی مثلا قیمت مرغ بالا می رود، این افزایش قیمت سیگنالی به تولید کننده می فرستد که تولید مرغ سودآورتر شده است. تولید کننده هم (گر چه با تاخیر) تولیدش را اضافه می کند که در نهایت باعث کاهش نسبی قیمت می گردد. وقتی قیمت گذاری صورت می گیرد، تولید کننده این سیگنال را می گیرد که تولید با ریسک همراه است. به همین دلیل تولید کنندگان کمتری مشتاق به تولید بیشتر می شوند. علاوه بر این، اگر دلیل افزایش قیمت مثلا افزایش قیمت نهاده بوده است، قیمت گذاری بسیاری از تولید کنندگان را از صحنه تولید خارج می کند. و همین کمبود را بیشتر و تورم را تشدید می کند. به همین دلایل، یکی از عوامل تشدید تورم در ایران همین قیمت گذاری است. اعتقاد راسخ دارم که خذف تغذیرات باعث کاهش قیمت می شود.

عامل آخر که مرتبط با اقتصاد ایران می شود مدیریت خرد دولتی است. دولتهای حال و گذشته ایران همیشه مشغول کنترل بخش های مختلف اقتصادی بوده اند. مثلا دولت خود را متعهد به کاهش قیمت موز می بیند. اینکه دولت وسواس به قیمت بعضی از کالاهاست که افزایش یا کاهش قیمت آنها به تنهایی هیچ تهدیدی برای اقتصاد ایجاد نمی کند هم خود قصه ای است. اقتصاد ایران اما موجود پیچیده ایست که کنترل مرکزی فقط از قدرت آن می کاهد. دخالت دولت در تک تک بازارها انرژی دولت را می گیرد و از ایجاد نهادهای خصوصی که به صورت کارامد می توانند آن بازارها را آرام به پیش برند جلوگیری می کند. دولتی که مشغول تنظیم بازار موز میشود و اولویت ارزی را به واردات میوه آماده می دهد فراموش می کند که خوراک مرغ را هم باید وارد کرد. این مدیریت خرد باعث تشدید بحران در مواقعی می شود که شوکی به طرف عرضه یا تقاضا وارد شده است.

از میان تمامی عوامل فوق، دست برداشتن از قیمت گذاری و کنترل خرد اقتصاد احتمالا تاثیر زودتری بر تورم خواهد داشت و به تولید ملی هم کمک خواهد کرد. برای مبارزه درازمدت با تورم البته، تغییر سیاست های پولی (پیش از آن استقلال سیاست های پولی و انضباط مالی) الزامی است.

پی نوشت: این مقاله چند روز پیش به عنوان سرمقاله در دنیای اقتصاد چاپ شد.










۱۳۹۱ تیر ۳۰, جمعه

کاهش شدید صادرات نفتی ایران

دانیل ییرگین، که کتاب پرایز (The Prize) او که درباره تاریخچه نفت است بسیار معروف است، امروز صبح در شبکه سی ان بی سی ادعا کرد که صادرات نفت ایران از جزیره خارک 800 هزار بشکه نفت در روز در 19 روز اول ماه ژولای  بوده است که با توجه به اینکه صادرات روزانه ایران قبل از تحریمها برابر 2.2 میلیون بشکه بوده است از کاهش 63 درصدی صادرات حکایت می کند. اگر این حرف ییرگین درست باشد، رکود تورمی بسیار بزرگی منتظر اقتصاد ایران است که شبیه آن را فقط در سال 1365 و 1366 (به دلیل کاهش بسیار شدید نفتی و مشکلات صادرات نفت در آن زمان) شاهد بودیم. اگر روند گذشته تشدید تحریم ادامه یابد، در آن صورت قیمت ارز باز هم افزایش خواهد یافت، دولت موانع واردات را بیشتر خواهد کرد، و احتمالا دوباره شاهد ظهور اقتصاد کوپنی خواهیم بود.

از زمان جنگ تا به حال، هیچ چیز دیگری اقتصاد ایران را به اندازه این تحریمها محدود و تهدید نکرده است. متاسفانه راه حل فوری هم برای این رفع تحریمها دیده نمی شود.



۱۳۹۱ تیر ۲۸, چهارشنبه

تورم منفی، اینبار تهدید بزرگ علیه اقتصاد اروپا

در اکتبر سال 2008، درست کمی پس از بحران بزرگ اخیر در امریکا، تورم در امریکا منفی شد. منفی شدن تورم اقتصاددانها را بسیار می ترساند. دلیلش این است که تورم منفی به احتمال زیاد نشانه عمیقتر شدن بحران است. حدس بعضی از اقتصاددانها این بود که در حقیقت بحران در امریکا در آن زمان عمیقتر از آنی بود که داده های آن زمان ِ مربوط به تولید ناخالص داخلی بیان می کردند. داده های مربوط به تولید ناخالص داخلی که بعدها منتشر شد این مسئله را تائید کرد. (حدس اولیه این بود که تولید ناخالص داخلی امریکا در حدود 3 درصد کاهش یافته، اما آمارهای بعدی نشان د اد که این کاهش بیش از 7 درصد بوده است.)

حالا آی ام اف (صندوق بین المللی پول) هشدار داده است که تورم منفی اقتصاد اروپا را هم تهدید می کند و برای مقابله با این تهدید از بانک مرکزی اروپا خواسته است که مقدار عظیمی از بدهی دولتهای اروپایی را بخرد. که به این وسیله حجم پول در گردش در اروپا بیشتر می شود و شانس تورم منفی کاهش می یابد.

تهدید تورم منفی بعضی از کشورهای اروپایی را بیش از دیگران تهدید می کند. مثلا این تهدید در یونان، اسپانیا، و ایتالیا بیشتر از آلمان و اتریش است. هر گونه خرید قروض کشورهای اروپایی که باعث کاهش تهدید تورم منفی در کشورهای دسته اول شود باعث تورم بیشتر در آلمان خواهد شد (به این دلیل که همه این کشورها زیر یک چادر پولی قرار دارند) که لزوما به نفع اقتصاد آلمان نیست. به همین دلیل هم هست که آلمان با هر راه حلی که به تسهیلات کمی توسط بانک مرکزی اروپا شود مخالف است.

شاید تصور کنید که خبر کاهش قیمتها (مخصوصا برای کسانی که درآمد ثابتی دارند) خبر خیلی بدی هم نباشد. برای کل اقتصاد اما، این خبر، خبر خیلی بدی است. در حقیقت، تورم منفی علامتی است بر اینکه رکود اخیر احتمالا عمیقتر از آن چیزی است که آمارهای مربوط به بیکاری نشان می دهد و رکود عمیقتر هم خواهد شد.

چرا تورم منفی و کاهش قیمت ها رکود را بدتر می کند؟ یک دلیل ساده آن است که معمولا شرکتها تعهدات ثابتی دارند که باید برآورده کنند. از جمله این هزینه های ثابت حقوق پرسنل است. اگر قیمت ها کاهش یابد، درآمد شرکت ها کاهش می یابد در حالی که عمده هزینه هایشان ثابت مانده است. همین مسئله باعث ورشکستگی یک عده از شرکتها می شود. که این آخری باعث کاهش تقاضا برای کالاهای شرکت های دیگر و در نتیجه کاهش بیشتر قیمت ها می شود. و این داستان و سیکل نامیمون می تواند مانند فیدبک مثبتی عمل کند که رکود را عمیقتر می کند.

دلیل دوم آن است که در زمان رکود و تورم منفی (که می تواند ناشی از رکود یا ناشی از بحران در بازار اعتبار باشد) نگهداشتن پول در حقیقت با پاداش همراه است در حالی که سرمایه گذاری با ریسک بیشتری همراه می شود. به همین دلیل میل به سرمایه گذاری به شدت کاهش می یابد که این خود باعث عمیق تر شدن رکود می شود. 

تجربه دهه 1990 ژاپن و دهه 1930 در امریکا نشان می دهد که مبارزه با تورم منفی بسیار سخت است.

پ.ن. 
آقا مهدی سوال کرده: چرا مبارزه با تورم منفی سخت است؟ چاپ کردن پول و سرمایه گذاری دولتی به نظر راه حل ساده ای برای تحریک به رشد اقتصادی و ایجاد تورم است. تجربه دهه 30 امریکا با اف دی آر هم همین بوده. همین برنامه های تشویقی اوباما در سال 2008 بود که اقتصاد امریکا را از وارد شدن به تورم منفی باز داشت.

پاسخ: بانک مرکزی مثلا در امریکا می تواند حجم پول پایه را اضافه کند. برای اینکه این اضافه حجم پول پایه به تورم منجر شود، تقاضا (مخصوصا برای سرمایه گذاری) بایستی تحریک شود. اگر بخش خصوصی امیدی به بازگشت سرمایه نداشته باشد (به این دلیل که اقتصاد در حال رکود است!) آن حجم پول اضافه فقط در بانکها خواهد ماند و بانکها آن را به بانک مرکزی خواهند برد. یعنی که این اضافه پایه پولی تبدیل می شود به سپرده بانکها در بانک مرکزی. راه حل (به قول شیخنا کینز) این است که تقاضا به وسیله دولت تحریک شود (که همان است که شما گفتید). اما اگر مثلا به دلایل سیاسی دولت قادر نباشد که تقاضا را افزایش دهد، یا اگر این افزایش تقاضا کافی نباشد، در این صورت مردم در مد پس انداز باقی خواهند ماند و حجم پول در گردش که برای مبادله استفاده می شود تغییر نخواهد کرد و لذا تورم ممکن است که منفی هم بشود و آنچیزی که مارپیچ تورمی منفی است رخ دهد.

۱۳۹۱ تیر ۲۷, سه‌شنبه

نرخ بهره وام برای مسکن در امریکا

نرخ بهره وام برای مسکن در امریکا به کمترین میزان خود در تاریخ رسیده است. نرخ متوسط بهره بانکی 30 ساله برای مسکن که به نرخ ثابت 30 ساله معروف است برابر 3.56 درصد است که خود کمترین رکورد تاریخی است. نرخ متوسط بهره بانکی وام مسکن که قابل تنظیم در یک سال باشد برابر 2.68 است که این هم رکوردی تاریخی است. البته نرخ بهره بانکی بسته به اعتبار شخص و دیگر پارامترها هم دارد. همین دیروز در خبرها بود که نرخ بهره بانکی که مارک زوکربرگ (موسس معروف فیس بوک) برای خانه اش پرداخت می کند برابر 1.05 درصد است که از تورم هم پائینتر است. زوکربرگ با 40 میلیارد دلار چهلمین ثروتمند دنیاست. 

امروز تلویزیون ان بی سی خبر مربوط به وام مسکن زوکربرگ را اعلام می کرد. در میان خبر، ان بی سی با کارشناسی مصاحبه می کرد. کارشناس تعجب کرده بود که زوکربرگ با این همه ثروتش چرا چکی برای خانه نکشیده و وام گرفته است. به نظر من که جواب ساده است. زوکربرگ احتمالا فکر می کند که ثروتش، که عمدتا سرمایه گذاری در فیس بوک است، بازدهی به مرابت بیشتر از آن یک درصد خواهد داشت.

۱۳۹۱ تیر ۲۴, شنبه

چقدر چاقید؟ خود را با مردم ایران و کشورهای دیگر مقایسه کنید.


در این لینک از بی بی سی انگلیسی، شما می توانید از نظر چاقی خود را با مردم ایران و هر کشور دیگری که می خواهید مقایسه کنید. توجه کنید که شاخص اندازه گیری چاقی BMI است(body mass index) که در حقیقت اندازه وزن بر حسب کیلوگرم بر روی قد به توان دو است با واحد کیلوگرم بر متر مربع. اگر این شاخص کمتر از 18 باشد شما کم وزنید. بین 18 و 25 حالت ایده آل است. بین 25 تا 30 وزن اضافه دارید. شاخص بیشتر از 30 چاقی یا obese نامیده می شود.

۱۳۹۱ تیر ۱۵, پنجشنبه

تفاوت در فرهنگ، یا تفاوت در سرمایه گذاری؟

کمتر دختر ایرانی است که بینی خود را عمل نکرده باشد و کمتر دختری در امریکا پیدا می شود که دندانهای خود را مرتب نکرده باشد. عبارت فوق البته بر اساس مشاهده است و نه آمار. اما همین مشاهده هم حکایتها در خود دارد. چرا دختران ایرانی به زیبایی دماغ خود اهمیت فوق العاده می دهند اما دختران امریکایی به زیبایی دندان؟ دلیل بیش از اینکه تفاوت فرهنگی را نشان دهد نشان از سرمایه گذاری در آینده را دارد. در ایران، به دلیل اینکه فقط صورت زنان است که سیگنالی درباره آنها (مخصوصا به بازار ازدواج)می فرستد، زیبایی جزء جزء صورت اهمیت فوق العاده ای پیدا می کند و سرمایه گذاری بر روی این جزء جزء اهمیت می یابد. در امریکا زیبایی صورت اهمیت کمتری دارد. به همین دلیل دختران بر روی چیزهایی سرمایه گذاری می کنند که در طول زندگی شان اهمیت بیشتری دارد. مثلا برای سیگنال فرستادن ورزش می کنند تا خود را به اصطلاح فیت نشان دهند. یا بر روی دندانها سرمایه گذاری می کنند.

با توجه به شرایط، رفتار هر دو گروه عقلایی به نظر می رسد.