۱۳۹۲ خرداد ۳, جمعه

اقتصاد پرسرعت چین و اقتصاد کند ایران

امروز در حبرها شنیدم که چین 10 سالن سینما در روز می سازد. سوالم این بود که چند سینمای تازه در تهران در این سی ساله ساخته شده است؟ به ده تا می رسد؟ جواب را نمی دانم. ولی آنهایی که می خواهند اقتصاد ایران را به تقلید از چین به اصطلاح چینی کنند به این توجه کرده اند که تفاوت سرعت اقتصاد در ایران و چین تا این حد بالاست؟ سرعت چین به ساخت سالن سینما محدود نمی شود. چین یک نیروگاه بالاتر از هزار مگاوات در هر هفته می سازد. یا قرار است که در طول هفت ماه بلندترین ساختمان جهان را بسازد.... چین به این دلیل قدرت اقتصادی شده است که سرعتش را افزایش داده است. وضعیت سرعت در اقتصاد ایران از پروژه هایی مانند مصلا و بزرگراه شمال پیداست. با این سرعت، که ناشی از فساد + عدم اراده سیاسی اقتصادی + اولویتهایی که هیچ ربطی به اقتصاد ایران ندارند، اقتصاد ایران همان اقتصاد نفتی و نفله ای که هست باقی خواهد ماند.

۱۳۹۲ خرداد ۱, چهارشنبه

تصویر و تصوری که باید رئیس جمهور جدید عوض کند.

آیا رئیس جمهور جدید می تواند تصور و تصویر زیر را تغییر دهد؟ اگر تصور جهانی از ایران تغییر نکند، سوال این است که آیا سیاست جهانی تغییری خواهد کرد و یا به تبع آن اقتصاد ایران نفسی خواهد کشید؟

پ.ن. منبع
پ.ن. من امیدی به تغییرات جدی در این انتخابات ندارم. شاید نکته مثبت انتخابات حذف احمدی نژاد از سیاست است که تصور منفی نسبت به ایران را کاهش خواهد داد.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۷, جمعه

بحران کاغذ توالت در ونزوئلا

در ونزوئلا، که مدینه فاضله اقتصادی گوشکوبهای چپی است، کاغذ توالت کمیاب شده است. چرا؟ چون دولت است که زحمت قیمت گذاری بسیاری از کالاها را می کشد و ارز خارجی را کنترل می کند. شرکتها نمی توانند به راحتی مواد اولیه و کالاهای سرمایه ای وارد کنند. سیستم فاسد است و پوپولیست. نتیجه این شده که حدود بیست درصد کالاهای اساسی (آن طور که AP گزارش کرده) کمیابند که شامل شکر، روغن، برنج، ... و کاغذ توالت می شود. مردم برای تهیه این اقلام صف می کشند و ... همه آن چیزهایی که در ایران می بینید آنجا اتفاق می افتد. البته دولت ونزوئلا رسانه ها را متهم کرده است که در بوق کمبود دمیده اند و باعث شده اند که مردم کاغذ توالت انبار و احتکار کنند. این یکی هم البته سیاستی است آشنا.


۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

اقتصاد باندلینگ (فروش چند محصول باهم و در یک بقچه)

ویدئوی زیر اقتصاد بقچه را به خوبی توضیح می دهد:



پ.ن. پیشنهاد کلمه فارسی شما برای باندلینگ چیست؟ بقچه؟ بسته؟ یا همان باندلینگ؟

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه

نکته های انتخاباتی

نکاتی (غیر اقتصادی، غیر تخصصی) که به عنوان مشاهده گر انتخابات به ذهنم می رسد:

  • در امریکا درباره کاندیداهای ریاست جمهوری می گویند یک کاندیدا باید به اصطلاح presidential material باشد. یعنی مردم باید این حس را داشته باشند که قبای ریاست جمهوری به تن یک کاندیدا گشاد نیست. به اعتقاد من این "از جنس رئیس جمهور بودن" مهمترین ویژگی است که مردم به آن نگاه می کنند، چه در امریکا و چه در ایران. مردم به بسیاری از ثبت نام کنندگان انتخابات نگاه می کنند و اصلا آنها را در حد و اندازه رئیس جمهوری نمی بینند. مهم هم نیست که برنامه این افراد چیست و یا از طرف چه کسی پشتیبانی می شوند. مثال چنین فردی در انتخابات گذشته دکتر معین است که گر چه به صورت ضمنی از طرف خاتمی حمایت می شد ولی رای دو میلیونیش به این دلیل بود که قد و اندازه ای در حد رئیس جمهور نداشت. اگر حمایت خاتمی را نمی داشت احتمالا رای اش به دویست هزار هم نمی رسید. 
  •  در دانشگاه، چنانکه می دانید، مرسوم است که اساتید در آخر ترم ارزیابی می شوند. پیش از اینکه ادامه مطلب را بخوانید سعی کنید حدس بزنید که در چه زمانی از ترم دانشجویان تصمیم می گیرند که چه نمره ای به عملکرد استاد بدهند؟ حدستان را زدید؟ تحقیقی در روانشناسی نشان می دهد (من این تحقیق را از زبان استادی روانشناس از دانشگاه ییل شنیده ام و لینک تحقیق را ندارم، ) که دانشجویان در 5 ثانیه اول و در اولین کلاس تصمیم خود را درباره نحوه ارزیابی گرفته اند. (البته من با کمی شک به نتایج تحقیق نگاه می کنم. ولی به هر حال،) درباره انتخابات ریاست جمهوری هم همین قضیه صادق است. بسیاری از کاندیداها در همان نگاه اول و در چند ثانیه اولی که شروع به حرف زدن می کنند از طرف مردم قضاوت و خیلی ساده هم رد می شوند. به نظر (خیلی شخصی) من، و با توجه به اینکه فقط چند دقیقه از صحبتهای مشائی را گوش کرده ام، مشائی شانسی برای رای آوردن در میان مردم ندارد. به همین دلیل معتقدم که راه پر هزینه حذف مشایی رد صلاحیت اوست. بسیاری دیگر از کاندیداها هم همین سرنوشت را دارند.
  •  گاف های کاندیداها از مهمترین عوامل حذف آنها در رقابت های انتخاباتی در امریکاست. در ایران هم از این گونه گافهای انتخاباتی داریم که با توجه به عمومی شدن اینترنت و رسانه های ماهواره ای، این گاف ها به صورت موثرتری سرنوشت انتخاباتی کاندیداها را تعیین خواهند کرد. البته طبیعت گاف انتخاباتی در امریکا متفاوت از طبیعت گاف انتخاباتی در ایران است. مثلا در امریکا، اگر کاندیدایی  قیمت شیر را نداند گاف انتخاباتی محسوب می شود (رودی جولیانی شهردار قبلی نیویورک قیمت شیر و نان را نمی دانست. یا هیلاری کلینتون نمی دانست که چگونه از یک ماشین اتوماتیک قهوه درست کنی در یک پمپ بنزین قهوه بردارد. که هر دو اینها نشان دهنده در تماس نبودن با مردم عادی تلقی شد. یا کین در انتخابات سال گذشته نام لیبی را با سوریه در حالی که امریکا درگیر جنگ در لیبی بود اشتباه گرفته بود. یا کاندیدای دیگر جمهوری خواه بر رابطه واکسن زدن و فلج در تلویزیون ان بی سی صحبت کرد.) در ایران هم از این گافها داشته ایم. مثلا اگر حافظه ام درست یاری کند، اینکه آقای جاسبی، هنگامی که رقیب هاشمی بود، در تلویزیون گفت که من خودم ولله به هاشمی رای می دهم. یا رضایی در دور قبل نقل می کرد که ما گاهی هم مثل مردم عادی سوار تاکسی می شیم. محض اطلاع آقای رضایی، مردم عادی سوار اتوبوس می شوند و تاکسی سوار شدن برای خیلی از آنها کالای لوکس است.