۱۳۹۱ دی ۱۹, سه‌شنبه

سکه یک هزار میلیارد دلاری

1- اگر این وبلاگ را دنبال می کنید متوجه شده اید که من درباره پرتگاه مالی در امریکا مطلبی ننوشته ام. دلیلش این است که از نظر من کاملا جای شرمندگی برای کشوری مثل امریکاست که احتمالا می توان آن را توسعه یافته ترین (از دید تکنولوژی و علم) کشوری دانست که تاریخ بشریت به خود دیده است ولی رفتار مجموعه دولت آن (کنگره و دولت) در قبال حل مشکلات بودجه ای، مالی، و بدهی آن بچه گانه؛  کاملا سیاسی و در جهت مقابل منافع اقتصادی این کشور است. برای چندمین بار است که کنگره و دولت امریکا، امریکا را به نزدیک پرتگاه مالی برده اند. چند ماه دیگر هم همین قصه احمقانه را دوباره خواهیم شنید و البته آخرین بار هم نخواهد بود. همین رفتارهای احمقانه سیاسی است که اقتصاد امریکا را با بادهای مخالف کاملا غیر ضروری مواجه می کند. (البته همه چیز را باید در مقیاس خودش دید. اقتصاد امریکا با سیاست بازی مواجه است اما در مقایسه با ما در ایران که همه چیز فدای سیاست و سیاست بازی شده است این ها هیچند.)

2- طبق قانون در امریکا، کنگره سقف بدهی دولت امریکا را تعیین می کند. دولت امریکا هم کسری بودجه عظیمی دارد (که نزدیک به یک هزار میلیارد دلار در سال است.) برای تامین این کسری، دولت مجبور است که از بازار قرض کند. (می گویید چرا پول چاپ نمی کند؟ جواب این است که حق چاپ پول با کنگره است که طبق قانونی (فکر می کنم که کنگره در دهه سی  آن را گذرانده است) این حق به فدرال رزرو واگذار شده است. پولی که فدرال رزرو چاپ می کند (البته چاپ کردن ضرورتی ندارد، افزایش حجم پول معمولا از راههای دیگر انجام می شود که برای راحتی من آنرا چاپ کردن می نامم.) پولی نیست که به دست دولت می رسد. اگر دولت می خواهد آن پول را بدست آورد باید آن را از فدرال رزرو قرض کند، که چون این کار حجم بدهی دولت را بالا می برد، در صورتی که کنگره مجوز افزایش بدهی را نداده باشد غیر ممکن می شود.) 

3- نکته دیگر اینکه مخارج و درآمد های دولت امریکا از خزانه داری تامین می شود.

4- کنگره امریکا و در سال 1995 به خزانه داری این کشور اجازه داده است که سکه های پلاتینیوم یادبود منتشر کند که همین الان هم خزانه داری این کار را می کند و منافعش به جیب خزانه داری می رود. اما حجم این سکه ها بسیار محدود است.

5- که این ما را می رساند به قصه سکه هزار میلیارد دلاری. برای دور زدن قانون بدهی امریکا، اخیرا عده ای پیشنهاد کرده اند که خزانه داری امریکا یک سکه هزار میلیارد دلاری تولید کند. این سکه یک تریلیون دلاری در اختیار فدرال رزرو قرار داده شود و ما به ازائ آن هزار میلیارد دلار به حساب خزانه ریخته شود. این کار برای این انجام می شود که بدون اضافه کردن اسمی بدهی دولت امریکا، این دولت بتواند پول لازم برای ادامه فعالیتش را تهیه کند. اگر چه این ایده یکی دو سالی هست که مطرح شده است، اما اخیرا بحث درباره آن حالت جدی تری به خود گرفته است.

6- از نظر اقتصاد کلان، این کار خزانه داری به مانند این است که فدرال رزرو یک هزار میلیارد دلار پول چاپ کند و در اختیار دولت قرار دهد. (یا به مانند این است که فدرال رزرو اوراق قرضه ای به ارزش هزار میلیارد دلار از دولت بخرد.) که البته همین کار را فدرال رزرو و به تدریج بر طبق سیاست تسهیل کمی 3 انجام می دهد. تفاوت این است که در تراز حساب فدرال رزرو، به جای هزار میلیارد دلار اوراق قرضه در قسمت دارائی ها، یک سکه هزار میلیارد دلاری قرار دارد. در عوض فدرال رزرو و برای ادامه سیاست هایش، از خرید اوراق قرضه دولتی کم خواهد کرد و حتی ممکن است که به فروش آنها اقدام کند تا این سیاست دولت تغییری در سیاست پولی ایجاد نکند. تنها تغییر، تغییر در میزان بدهی امریکا خواهد بود، که البته آن هم اگر سکه را تعهد دولت بدانید تغییری معنی داری نیست، چه که دولت امریکا در نهایت مجبور خواهد بود این سکه را در آینده پس بگیرد و آن هزار میلیارد دلار را به فدرال رزرو بازگرداند. فقط قانون تعیین سقف بدهی به وسیله کنگره دور زده خواهد شد.

7- نکته آخر اینکه بحث حقوقی در مورد امکان انجام چنین چیزی در امریکا جریان دارد. مخالف و موافق هم زیاد است. هدف من از این نوشته البته این بود که مسائل اقتصادی مسئله را بیان کنم. این که از نظر حقوقی چنین چیزی ممکن است یا خیر را به عهده حقوق دانها می گذارم.







۸ نظر:

Unknown گفت...

جناب آقای دکتر حجت قندی ضمن تشکر بابت مطالب اقتصادی تون فقط یک تقاضا داشتم و اون اینه که:شما فرد بسیار تحصیلکرده ای هستید به نظرتون بهتر نیست که مقالات شما کمتر لحن هدایت کننده داشته باشه و بیشتر جنبه ی تخصصی داشته باشه.
ضمنا" اگرچه مدیریت اجرایی کشور بسیار بی کفایت هست اما اگر ممکنه این طور راجع به کشور صحبت نکنید به هر حال شما هم یک ایرانی هستید.
با درود تشکر .

حجت قندی گفت...

آقای مسعود خان:

برای من اون چیزی که اهمیت داره مسائل اقتصادی هست. اتفاقا اعتقاد دارم که اقتصاد باید در خدمت فرهنگ، سیاست، یا هر چیز دیگری باشه که مردم می خواهند. اما نباید اقتصاد رو که ابزار کمک برای بخش های دیگر هست ضعیف کرد.

نمی دونم منظور شما رو فهمیده بودم یا نه البته.

نیما گفت...

آقای دکتر قندی
اگر امکانش است یه مقاله مفصل و یا مختصر در خصوص مقایسه حقوق دریافتی کشورها با توجه به نرخ قدرت خرید ارایه نمایید.
مثلا در کشور ما یک شخصی که ماهی ششصدهزار تومان حقوق دریافت می کند معادل چند یورو حقوق در یک کشور اروپایی است البته با لحاظ کردن قدرت خرید. آیا رتبه بندی جهانی برای همه کشورها در این زمینه وجود دارد؟
رتبه کشور ما چند است؟
ارادتمند

حجت قندی گفت...

نیما خان:

مشکل اینه که اگه رتبه بندی هم تا حالا وجود داشته، که می شه اونها رو به سادگی در ویکی پدیا پیدا کرد، الان و با توجه به زلزله اقتصادی اخیر در ایران دیگه منعکس کننده قدرت خرید نسبی ایرانیها نیست. دکتر صالحی سعی کرده که بر اساس قدرت خرید بعضی از تغییرات اخیر رو توضیح بده که من با اونها خیلی موافق نیستم. آنچه که الان خیلی مهمتر هستش البته مقایسه ایران الان حتی با یک سال پیش هست. که البته خیلی هم آسون نیست/

نبما گفت...

ممنون از نظر شما
من هم با شما موافق هستم در خصوص نظر دکتر صالحی
ارادتمند

Unknown گفت...

آقای قندی جسارت نباشه.قصد من فقط یک پیشنهاد بود وگرنه شما برای من بسیار قابل احترام و ارزشمند هستید.
اما احساس میکنم منظور من رو کامل متوجه نشدید.
ببینید شما میدونید که در در علم آمار بخشی از تحقیقات میدانی هستند و راه های متعددی برای انجام اون هاوجود داره که یکی شون پرسش نامه است.
حالا فرض کنید پرسش نامه ای راجع به مدرسه تنظیم بشه.در اون قید بشه نظر شما راجع به مدرسه ی خوب و عالیتان چیست.واضحه است که این نوع متن از ارزش پرسش نامه کم میکنه.
حالا اگر رسالت اقتصادانه بررسی و تحلیل مسائل اقتصادی باشه و من به عنوان یک علاقه مند بیسواد بخوام از مسائل اقتصادی جامعه اطلاع داشته باشم،مثلا" بدونم چرا دلار گرون میشه،یا چرا تازگی ها تورم این قدر میره بالا،
وقتی با عباراتی نظیر
" (البته همه چیز را باید در مقیاس خودش دید. اقتصاد امریکا با سیاست بازی مواجه است اما در مقایسه با ما در ایران که همه چیز فدای سیاست و سیاست بازی شده است این ها هیچند.)"
یا چنین متن هایی که حمل بر توهین یا استهزا دارند موجب میشه که من(من یک نمونه از جامعه آماری است نه شخص حقیقی من)وبلاگ شما را نه به عنوان یک وبلاگ تحلیلی اقتصادی،بلکه وبلاگی طرفدار یا دشمن گروهی که بر نظرات وبلاگ تاثیر گزار هست بشناسم.
خلاصه از منظر رسانه ای این عبارات خوب نیست.
بازم میگم این فقط یک پیشنهاده راجع به من سؤ برداشت نکنید خدایی ناکرده.

حجت قندی گفت...

آقای مقیمی
حرف شما رو کاملا درک می کنم. و شما کاملا درست می گین. اما یک نکته هست: مثلا فرض کنید که من بگم امریکا دچار مشکل بیکاری هست. اگر فقط این رو بگم و ذکر نکنم که آقا این مشکل بیکاری در امریکا در برابر مشکل بیکاری در ایران خفیف هست، عده ای تصور خواهند کرد که خوب امریکا که مشکل بیکاری داره، ما هم داریم. پس مثل هم هستیم. یک جایی باید یه پرسپکتیوی به قضیه داد. و الا تمام سعی من این هست که تا می تونم آبجکتیو بمونم و از دید سابجکتیو پرهیز کنم.

Unknown گفت...

راستی آقای دکتر من یک پرسش داشتم.
تا اون جایی که من فهمیدم تورم میانگین افزایش قیمت در طول دوازده ماهه منتهی به ماه اعلامی، تورم ماهانه،میزان افزایش قیمت نسبت به ماه قبل هست اما تورم نقطه به نقطه رو نفهمیدم اگه ممکنه توضیح بدید.