بیشینه تورم در تاریخ اقتصادی ایران در سال 1373 و معادل 49 درصد بوده است. چرا تورم در آن سال آنقدر بالا رفت؟ یکی از دلایل این است که آن سال، سال شوک ارزی بود. درست مثل امسال. دلار تقریبا به همین نسبت هایی که امسال تغییر کرده تغییر کرده بود. البته سال بعدش هم تورم ادامه یافت. اگر مشابهتی بین امسال و سال دیگری در اقتصاد ایران می خواهید، آن سال شبیه ترین است به شرایط اقتصادی امسال. البته، بعضی از پارامترهای اقتصادی در حال حاضر بهتر از آن سال به نظر می رسد، مثلا مجموع صادرات غیرنفتی، قیمت نفت، و کلا بنیه اقتصادی. اما بعضی از شرایط اقتصادی به مراتب بدتر از آن سال است. مثلا تحریمها، کاهش صادرات نفتی، وضع سیاست خارجی که در حد افتضاح است. مدیریت ارزی هم از آن روز بدتر است. به همان شیوه بگیر و ببند و غیره. (همان روزها هم همین بزن ببندها را کردند و همگی شکست خورد. جهان سوم یعنی همین، مدام همان تجربه ها را تکرار می کنیم.)
به نظر من تورم امسال در ایران، تورم رسمی را می گویم که اعلام نمی کنند، باید در همان حد و اندازه تورم در آن سال بشود. توجه کنید که هنوز نشده است. متاسفانه باید کمربندها را محکمتر بست.
به نظر من تورم امسال در ایران، تورم رسمی را می گویم که اعلام نمی کنند، باید در همان حد و اندازه تورم در آن سال بشود. توجه کنید که هنوز نشده است. متاسفانه باید کمربندها را محکمتر بست.
۹ نظر:
سلام آقای قندی
در سال 73 من کارمند دانشگاه و دانشجوی فوق لیسانس بودم، ماهی 22 هزار تومان حقوق می گرفتم، یادم می آید سر قیمت دلار همین گرفتاریها بود اما به شدت امروز گرانی و تورم را حس نمی کردم، شاید جوان و مجرد بودم و کم خرج! ولی یادم هست که تا مدتها صبح زود شیر یارانه ای می خریدیم با قیمت ثابت و همه چیز اینطوری گران و نایاب نشده بود. حالا ماهی سه میلیون تومان حقوق می گیرم و احساس می کنم هر روز دارم فقیرتر و بیچاره تر می شوم. دیروز ظهر حقوقم 750 دلار بود، لپ تاپی را که می خواستم بخرم دیگر در بازار پیدا نکردم، ماشینم را نمی توانم عوض کنم چون دیگر ماشین دنده اتوماتیک در بازار نیست. امروز نمی دانم حقوقم معادل چند دلار است چون سایتهای اعلام قیمت ارز را بسته اند، همین وبلاگ شما را هم با هزار بدبختی می خوانم. واقعاً راست می گفت محسن رضایی با آن شاخص فلاکتش که آنقدر به آن خندیدیم!
خوب نرخ تورم سال ۷۴ را می دانیم اما نرخ تورم این سالها چی بوده؟ آیا الان به همان روش محاسبه میشه؟ طبق اخباری که منتشر شده بود، تمام اعدادی که این مدت بعنوان نرخ تورم اعلام شده بود کمتر از واقعیت بوده و در ضمن اینکه مرتب سبد کالاهائی که برای محاسبه استفاده شده تغییر کرده که بتواند رشد کمتری را نشان بدهد. حالا با فرض اینکه تورم می خواهد به همان ۵۰ درصد سال ۷۴ برسه، چقدر دیگه باید بالا بره؟ مشکل اینه که الان نمیشه فهمید که نرخ واقعی تورم چیه؟ نمیشه فقط به قیمت ارز تکیه کرد.
ناشناس سلام:
با شما موافقم. مردم حق دارند که یک دفعه بپرسند که چی شد که درآمد ما یک دفعه اینهمه ارزشش رو از دست داد؟ و جوابی جز انکار نمی شنوند.
آقا علیرضا خان:
من به آمار رسمی به این دلیل اعتبار می دهم که جز آمار رسمی راهی برای درک تورم داخلی وجود ندارد. البته مردم با استخوان خودشان این تورم ها را حس می کنند اما وقتی حرف از عدد و رقم می شود متاسفانه این که هست همان است که هست و چیزی بهتر از این موجود نیست.
جناب دكتر حجت قندي
با عرض ارادت و تشكر از وبلاگ بسيار مفيدتان
در خبرها بود كه بر اساس آمار رسمي گمرك واردات رسمي براي نخستين بار در طول تاريخ از صادرات غير رسمي عقب افتاده است. بدين ترتيب در شهريور ماه نزديك به 5 ميليارد دلار صادرات غير نفتي داشته ايم كه اعجاب برانگيز است! نقش اين تحول جالب را در كنترل نرخ ارز در كوتاه مدت چگونه ارزيابي مي كنيد؟ با سپاس.
به شروین شهریاری:
تنها تحلیلی که من می تونم از این خبر داشته باشم این هست که اول: یا واقعا ما با یک بحران اعتماد مواجهیم و به خاطر اون مردم در وحشت و اضطراب به سر می برند و به همین دلیل به بازار ارز هجوم برده اند، دوم: تعداد زیادی از کسانی که سرمایه دارند در حال خارج کردن سرمایه خودشون از مملکت هستند، سوم: دسترسی دولت به منابع ارزی خودش خیلی محدود شده و به همین خاطر درآمد ارزی نفت فاکتور با اهمیت در کوتاه مدت نیست، چهارم: تجار به دلیل عدم اعتماد کمتر حاضر به تجارتند، مثلا می ترسند که اگر کالا وارد کنند دولت اونها رو مصادره کنه و به قیمت های ترجیحی خودش بفروشه و به همین دلیل واردات رو کم کردند، یا مثلا از خود نوسان دلار می ترسند و می خواهند که صبر کنند تا ریسک خرید از خارج کمتر بشه.
یا ترکیبی از همه اینها.
دلیل اینکه بسیاری از اقشار پایین جامعه تا سالها از آقای رفسنجانی بدشان می آمد و هرگز دوباره به او اعتماد نکردند همان تورم وحشتناک اوایل دهه 70 بود. حالا دولت آقای احمدی نژاد که از همین دست آویز بالا آمد روی سابقه ایشان را سفید کرده. خدا را شکر که لااقل یک ورژن جدید از لولو خورخوره سیاسی درست شد که رندان اهل حق در ترساندن ملت فلک زده و کشاندن آنها دنبال خودشان کم نیاورند.
ابراهیم:
با شما کاملا موافقم. مردم تورم و سقوط اینچنینی در درآمدشان را به راحتی نمی بخشند.
سلام.
به نظر من قیمت ارز و آستانه تحمل افزایش تورم هنوز مشخص نشده است. باید با تحلیل دقیق آستانه درد را شناسایی کرد. به عنوان مثال من اگر یک اتوموبیل دارم و قیمت آن را از ۲۰ میلیون ناگهان به ۱۰۰ میلیون بالا ببرم و بعد ببینم که تعداد زیادی مشتری برای آن صف کشید حس می کنم که حتما اتوموبیل من حتی بیش از این حرفها می ارزد و فردا قیمت را ۱۵۰ اعلام می کنم و باز صف را می بینم . مردمی هم که صف را می بینند حس می کنند از دایره رقابت اقتصادی دور مانده و ارزشهای دارایی را از دست می دهند. لذا یک رفتار روانی باعث می شود که آنها نیز وارد صف شوند. روز دهم مشخص می شود که یک اتوموبیل شبیه به من در خارج از ایران معادل ۴۰۰۰۰۰ لیتر آب معدنی یا ۱۰۰۰ تن برنج باسماتی بیشتر ارزش ندارد. در این حالت سریعا تقصیم بر ارزش کالاهای داخلی می کنم و می بینم که اتوموبیل بیش از ۳۰ میلیون نمی ارزد بلکه من از روند روانی موجود حس کردم که می ارزد. به نظرم اگر قرار باشد دلار مثلا روی ۴۰۰۰ تومان بنشیند. باید قیمت ملک در تهران که با آهن ۲.۵ برار قیمتی ساخته می شود در مناطق مرکزی تهران از متری ۵ میلیون به حدود ۱۲.۵ میلیون افزایش پیدا کند و ضمنا یک بطری آب معدنی باید قیمتی معادل ۱۵۰۰ تومان حداقل داشته باشد و برنج نیز روی قیمت حداقل کیلویی ۱۰ تا ۱۲۰۰۰ تومان بنشیند و شیر نیز هر لیتر ۳۰۰۰ تا ۳۵۰۰ تومان. در این شرایط دلار ۳۵۰۰ تومانی معنای خود را بدست میاورد. اگر آن شرایط مهیا نشود دلار یک کالای گران روانی است و اقتصاد شکننده در پیش رو داریم.
ارسال یک نظر