از دمکراسی، که معنای آن حکومت مردم است، برداشتهای مختلفی شده و برای آن تعاریف متعددی وضع گردیده است. یک تعریف ساده اندیشانه و خام دمکراسی، حکومت بر اساس رای اکثریت است. اما حکومت بر اساس رای اکثریت مردم قطعا به حکومتی منجر نخواهد شد که قابل تمجید اهل فکر باشد و حتی ممکن است به نوعی دیکتاتوری منجر شود. تاریخ پر است از حکومتهایی که مشروعیت خود را از رای مردم گرفتند و به دیکتاتوری فرد یا اکثریت تبدیل شدند. هیتلر فقط یکی از آنان است.
ایجاد یک دمکراسی خوب، یک مجموعه از شروط لازم را می طلبد. فهم عمومی از اهمیت و حاکمیت قانون، قدرت مردم در برکناری حاکمان خود و سپردن حکومت به افراد جدید، تابعیت حاکمان از قانون، آزادی بیان و اندیشه، ... و حفظ حقوق اقلیتها در برابر خواست اکثریت از لوازم دمکراسی خوب است. اساس یک دمکراسی خوب قانون اساسی است که حقوق افراد (مخصوصا فرد متعلق به یک اقلیت) را در برابر حاکمان، پلیس، و اکثریت اجتماع حفظ می کند.
فهم حفظ حقوق اقلیت ساده نیست. چه بسیار افرادی که خود را موافق این اصل ساده نشادن می دهند اما در عمل با آن مخالفند. در این ورطه حتی پای بسیاری از دمکراسی های غربی هم می لنگد. قانون منع مناره ها در سوئیس را در نظر بگیرید. اکثریتی دیکتاتور حق اقلیتی را به بهانه های احمقانه اما دلپذیر و عامیانه نقض کرده است. (جالب است که بدانید فقط چهار مناره در سوئیس وجود دارد و اصلا برنامه ای برای ساخت مناره ای دیگر در کار نبوده است.) قانون منع روبنده در فرانسه هم از این دست است. (نکته اینکه به نظر من بستن روبنده، به این دلیل که مشارکت زنان را در اجتماع محدود می کند، بسیار رسم بدی است.) اینکه من از بستن روبنده خوشم نمی آید نباید باعث آن شود که حق فردی (از یک اقلیت مذهبی یا قومی)را در انتخاب نوع لباسش محدود کنم. جنجال بر سر ساخت مسجدی در نیویورک هم از همین جنس است. عده ای تمام همت خود را معطوف این کرده اند که این مسجد ساخته نشود. این عده در پروپاگندای خود چنان موفق بوده اند که نظر اکثریت مردم امریکا را هم با خود کرده اند. البته شانس پیروزی این عده صفر است و (مگر اینکه بانیان این مسجد عقب نشینی کنند که امیدوارم نکنند) این مسجد ساخته خواهد شد.
که این ما را می رساند به حقوق اقلیتها در کشورهایی مانند پاکستان، ایران، و عربستان سعودی. نگاه اکثریت مردم در این کشورها به اقلیتها شبیه نگاه بعضی از غربی ها به مسلمانان است. و همین نگاه مردم است که مشکل اساسی است. وقتی پای حقوق اقلیتها در میان است، حتی پای روشنفکران و بخش الیت جامعه ما هم می لنگد. مثلا به اقلیت بهایی در ایران نگاه کنید. اینکه دین بهایی را قبول نداریم (و من به هیچ وجه بهاییت را با حقانیت مترادف نمی دانم که اگر می دانستم بهایی می شدم) دلیل بر آن نمی شود که حقوق افراد این اقلیت یا اقلیتهای دیگر را نادیده بگیریم. اگر نقض حقوق اقلیتها در جوامع دیگر زشت است، چرا این زشتی را بر خود می پسندیم.
همه ما حق داریم که روشی را بر روشهای دیگر زندگی ارجح بدانیم. و همه ما حق داریم که بتوانیم زندگی خود را بر اساس روش و آئین خود، در هر جامعه ای و با هر ترکیب جمعیتی، اداره کنیم و ادامه دهیم. به دیگران هم این حق را بدهیم حتی اگر روش و آئین آنان مورد تایید ما نیست.
ایجاد یک دمکراسی خوب، یک مجموعه از شروط لازم را می طلبد. فهم عمومی از اهمیت و حاکمیت قانون، قدرت مردم در برکناری حاکمان خود و سپردن حکومت به افراد جدید، تابعیت حاکمان از قانون، آزادی بیان و اندیشه، ... و حفظ حقوق اقلیتها در برابر خواست اکثریت از لوازم دمکراسی خوب است. اساس یک دمکراسی خوب قانون اساسی است که حقوق افراد (مخصوصا فرد متعلق به یک اقلیت) را در برابر حاکمان، پلیس، و اکثریت اجتماع حفظ می کند.
فهم حفظ حقوق اقلیت ساده نیست. چه بسیار افرادی که خود را موافق این اصل ساده نشادن می دهند اما در عمل با آن مخالفند. در این ورطه حتی پای بسیاری از دمکراسی های غربی هم می لنگد. قانون منع مناره ها در سوئیس را در نظر بگیرید. اکثریتی دیکتاتور حق اقلیتی را به بهانه های احمقانه اما دلپذیر و عامیانه نقض کرده است. (جالب است که بدانید فقط چهار مناره در سوئیس وجود دارد و اصلا برنامه ای برای ساخت مناره ای دیگر در کار نبوده است.) قانون منع روبنده در فرانسه هم از این دست است. (نکته اینکه به نظر من بستن روبنده، به این دلیل که مشارکت زنان را در اجتماع محدود می کند، بسیار رسم بدی است.) اینکه من از بستن روبنده خوشم نمی آید نباید باعث آن شود که حق فردی (از یک اقلیت مذهبی یا قومی)را در انتخاب نوع لباسش محدود کنم. جنجال بر سر ساخت مسجدی در نیویورک هم از همین جنس است. عده ای تمام همت خود را معطوف این کرده اند که این مسجد ساخته نشود. این عده در پروپاگندای خود چنان موفق بوده اند که نظر اکثریت مردم امریکا را هم با خود کرده اند. البته شانس پیروزی این عده صفر است و (مگر اینکه بانیان این مسجد عقب نشینی کنند که امیدوارم نکنند) این مسجد ساخته خواهد شد.
که این ما را می رساند به حقوق اقلیتها در کشورهایی مانند پاکستان، ایران، و عربستان سعودی. نگاه اکثریت مردم در این کشورها به اقلیتها شبیه نگاه بعضی از غربی ها به مسلمانان است. و همین نگاه مردم است که مشکل اساسی است. وقتی پای حقوق اقلیتها در میان است، حتی پای روشنفکران و بخش الیت جامعه ما هم می لنگد. مثلا به اقلیت بهایی در ایران نگاه کنید. اینکه دین بهایی را قبول نداریم (و من به هیچ وجه بهاییت را با حقانیت مترادف نمی دانم که اگر می دانستم بهایی می شدم) دلیل بر آن نمی شود که حقوق افراد این اقلیت یا اقلیتهای دیگر را نادیده بگیریم. اگر نقض حقوق اقلیتها در جوامع دیگر زشت است، چرا این زشتی را بر خود می پسندیم.
همه ما حق داریم که روشی را بر روشهای دیگر زندگی ارجح بدانیم. و همه ما حق داریم که بتوانیم زندگی خود را بر اساس روش و آئین خود، در هر جامعه ای و با هر ترکیب جمعیتی، اداره کنیم و ادامه دهیم. به دیگران هم این حق را بدهیم حتی اگر روش و آئین آنان مورد تایید ما نیست.
۳ نظر:
Very well said.
good point. Thanks
سلام
امروز این لینک را مطالعه کردم:
http://www.rastak.com/article?id=6305
جدا آدم از هرچه اقتصاد دان است نا امید میشود !
ارسال یک نظر