آدم گاهی واقعا می مونه که چی بگه از دست این اقتصاد نویس های داخلی. مثلا به این نوشته نگاه کنید. آدم نمی دونه بخنده یا گریه کنه. حالا شاید بگین که این کی هست اصلا که نوشته اش ارزش لینک دادن داشته باشه. ( البته توجه به این نکته ضروریه که من به نوشته اش حمله می کنم نه به خودش). مسئله اینه که این طرز تفکر طرفدارای خودش رو در ایران داره. وقتی احمدی نژاد خیال می کنه که دلار فقط یک جور دارائی کاغذیه و بنابراین دارائی واقعی نیست، آدم رو به این فکر می ندازه که نکنه احمدی نژاد از چنین نوشته هایی تاثیر می پذیره. یا به این نوشته سایت الف توجه کنید که در اون شخصی به نام سیاح از خودش نوشته در کرده. یکی نیست به آقا بگه که به قول مولانا: این چه ژاژ است و چه کفر است و فشار پنبه ای اندر دهان خود گذار.
شاید بگین که اینها اقتصاد نخوندند. اما آدم های اقتصاد خونده چرند باف از این جور آدم ها بی ربط نویس خطرناکترند که: چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا. دلیلش هم اینه که این آقایون حرفهای درست اقتصادی رو با حرفهای غلط به هم می گورونند یه جوری که کسی که اقتصاد نخونده خیال می کنه که آقا حرف درست و حسابی زده. بالاخره آقا دکترای اقتصاد داره. مثالش این نوشته ست که البته دوباره از سایت الف هست (انصاف رو رعایت کنیم سایت الف گفته که نظرات ایشون نظرات سایت نیست.)
ممکنه که بگین آقا جواب داری جواب بده. جواب من اینه که آقا این جور آدمها توی مملکت زیادند. یکی دو تا نیستند. تمام انرژیت رو باید صرف کنی که به یکی جواب بدی. بقیه رو چکار کنی.
نه اینکه چرت و پرت گوی اقتصادی در خارج کمه. همین برادر پاول کروگمن خودمون که پارسال جایزه نوبل هم بهش رسید؛ همین آقا اخیرا چندین مقاله نوشته که واقعیات اقتصادی رو با نظرات ایدولوژیکش به هم گورونده. اگه اقتصاد خونده هم باشی گاهی نمی فهمی که بعضی از چیزهایی که این بابا داره می گه بیشتر سیاسیه تا اقتصادی.
انصاف رو رعایت کنیم بعضی از اقتصاد دونهای دست راستی امریکا هم اخیرا کم گند نزدند. مثلا پارسال و از ترس اینکه دولت در بازار دخالت کنه بعضی هاشون هر گونه ربطی بین بازارهای مالی و تولید رو رد کردند.
اما مشکل داخل اینه که چرت و پرت گو ها نسبتشون زیاده. در مکانیزم تصمیم گیری داخل هم نفوذ زیادی دارند. توی امریکا، چرت و پرت می گن اما خودشون هم می دونند که بعضی از این حرفها رو فقط برای دلخوشی مردم باید زد. وقت تصمیم گیری، نگاه می کنند به واقعیتهای دنیا. هیچکس تصمیمی بر علیه آزادی تجارت مثلا نمی گیره. با وجودی که این همه حرف بر علیه تجارت آزاد هست. یا هیچکس رو تو وال استریت خفه نمی کنند با این که این همه بر علیه وال استریت حرف می زنن. دولت امریکا حتی نمی تونه جلوی پاداشهای کلان وال استریت رو بگیره. چون اگه این کار رو بکنه مخالف بازار آزاد عمل کنه و البته قانون هم بهش اجازه این کارا رو نمی ده. توی امریکا روی تصمیمات اصولی شوخی موخی و جناح بازی و ایدولوژی بازی ندارن. به مردم یه چیزی می گن گاهی ککه دل مردم خوش شه. در عمل تصمیم گیری های مهم به دست آدمهای باکفایته نه سیاسیون پوپولیست. مثلا همین برنانکه که رییس فدرال رزرو هست برای این رییس هست که واقعا اقتصاد می فهمه و با اینکه جمهوری خواه هست دوباره بوسیله اوباما برای 5 سال دیگه به عنوان رییس فدرال رزرو انتخاب شده. ریگان هم که خودش جمهوری خواه بود ولکر دمکرات رو مجددا به عنوان رییس فدرال رزرو انتخاب کرد گر چه ولکر دمکرات بود و بی تعارف از ریگان خوشش هم نمی اومد و ریگان هم اینو می دونست.
تو داخل چرت و پرت بُرد داره و اینه که گفتن حرفهای غلط واقعا برای مملکت هزینه ایجاد می کنه. تحلیل های اقتصادی هم اکثرا شدند سیاسی و ایدولوژیک و برباد هوا.
شاید بگین که اینها اقتصاد نخوندند. اما آدم های اقتصاد خونده چرند باف از این جور آدم ها بی ربط نویس خطرناکترند که: چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا. دلیلش هم اینه که این آقایون حرفهای درست اقتصادی رو با حرفهای غلط به هم می گورونند یه جوری که کسی که اقتصاد نخونده خیال می کنه که آقا حرف درست و حسابی زده. بالاخره آقا دکترای اقتصاد داره. مثالش این نوشته ست که البته دوباره از سایت الف هست (انصاف رو رعایت کنیم سایت الف گفته که نظرات ایشون نظرات سایت نیست.)
ممکنه که بگین آقا جواب داری جواب بده. جواب من اینه که آقا این جور آدمها توی مملکت زیادند. یکی دو تا نیستند. تمام انرژیت رو باید صرف کنی که به یکی جواب بدی. بقیه رو چکار کنی.
نه اینکه چرت و پرت گوی اقتصادی در خارج کمه. همین برادر پاول کروگمن خودمون که پارسال جایزه نوبل هم بهش رسید؛ همین آقا اخیرا چندین مقاله نوشته که واقعیات اقتصادی رو با نظرات ایدولوژیکش به هم گورونده. اگه اقتصاد خونده هم باشی گاهی نمی فهمی که بعضی از چیزهایی که این بابا داره می گه بیشتر سیاسیه تا اقتصادی.
انصاف رو رعایت کنیم بعضی از اقتصاد دونهای دست راستی امریکا هم اخیرا کم گند نزدند. مثلا پارسال و از ترس اینکه دولت در بازار دخالت کنه بعضی هاشون هر گونه ربطی بین بازارهای مالی و تولید رو رد کردند.
اما مشکل داخل اینه که چرت و پرت گو ها نسبتشون زیاده. در مکانیزم تصمیم گیری داخل هم نفوذ زیادی دارند. توی امریکا، چرت و پرت می گن اما خودشون هم می دونند که بعضی از این حرفها رو فقط برای دلخوشی مردم باید زد. وقت تصمیم گیری، نگاه می کنند به واقعیتهای دنیا. هیچکس تصمیمی بر علیه آزادی تجارت مثلا نمی گیره. با وجودی که این همه حرف بر علیه تجارت آزاد هست. یا هیچکس رو تو وال استریت خفه نمی کنند با این که این همه بر علیه وال استریت حرف می زنن. دولت امریکا حتی نمی تونه جلوی پاداشهای کلان وال استریت رو بگیره. چون اگه این کار رو بکنه مخالف بازار آزاد عمل کنه و البته قانون هم بهش اجازه این کارا رو نمی ده. توی امریکا روی تصمیمات اصولی شوخی موخی و جناح بازی و ایدولوژی بازی ندارن. به مردم یه چیزی می گن گاهی ککه دل مردم خوش شه. در عمل تصمیم گیری های مهم به دست آدمهای باکفایته نه سیاسیون پوپولیست. مثلا همین برنانکه که رییس فدرال رزرو هست برای این رییس هست که واقعا اقتصاد می فهمه و با اینکه جمهوری خواه هست دوباره بوسیله اوباما برای 5 سال دیگه به عنوان رییس فدرال رزرو انتخاب شده. ریگان هم که خودش جمهوری خواه بود ولکر دمکرات رو مجددا به عنوان رییس فدرال رزرو انتخاب کرد گر چه ولکر دمکرات بود و بی تعارف از ریگان خوشش هم نمی اومد و ریگان هم اینو می دونست.
تو داخل چرت و پرت بُرد داره و اینه که گفتن حرفهای غلط واقعا برای مملکت هزینه ایجاد می کنه. تحلیل های اقتصادی هم اکثرا شدند سیاسی و ایدولوژیک و برباد هوا.
۳ نظر:
دوست عزیز الان مدتها است که دیگر اینجور رفتار ها را از روی بی اطلاعی و اشتباه نمی دونم و معمولا میگردم دنبال ارتباط بین این افراد و گروهایی که از این موضوع/تحلیل/ رفتار اشتباه اقتصادی سود میبرند و معمولا به نتایج جالبی میرسم .
ps: دکتر خیلی سخته یک تحلیل مستقیم از تغییرات دلار و ریال و یورو و قیمت مسکن تا عید بنویسید.
سلام
با حرفتون موافقم.
باشه حتما
شاید بد نباشه یه مقدار هم با دیدگاههای سیاسی و احتماعی خودتون را آشنا کنید تا فکر نکنید تنها کسایی که به اقتصاد اکادمیک و مدل فعلی دینامیسم قدرت جوامع لیبرال ایراد می گیرن امثال احمدی نژاد و دور و بریاشن. لجم گرفت که یکی از ناجور ترین مشکلات سیاسی آمریکا را دارید به عنوان نهایت پیشرفت مدح می کنین!
باور کنید نه فقط من یه لا قبا، بلکه بعضی از بهترین متفکرهای مدرن، لیبرال و غیر کمونیستی که امروز داریم از اینکه برنانکی می تونه و می کنه هرکاری که تشخیصش باشه راضی نیستن و به این وضعیت نمی گن در قدرت بودن افراد باکفایت.
ارسال یک نظر