چیزی که بیشتر از آمار سازی مرا آزار می دهد این است که بسیاری از کسانی که آمار می سازند کمترین سواد آماری ندارند. از بدبختیهای آموزشی در ایران همین بس که فهم مفاهیم ساده ای مثل متوسط هم اینقدر سخت شده است. مثلا به این خبر از سایت الف نگاه کنید. عنوانش این است که: سن زنان کارتن خواب به ۱۷ سال رسید. و با این جمله شروع می شود که: معاون خدمات اجتماعی سازمان رفاه و مشارکتهای اجتماعی شهرداری تهران گفته:
«میانگین سن زنان کارتنخواب شهر به ۱۷ و ۱۸ سال کاهش یافته است.» ... و بعد در جمله ای می خوانیم: جهانگیری فرد با اشاره به اینکه میانگین سن زنان کارتنخواب شهر به ۱۷ و ۱۸
سال کاهش یافته است، هشدار ميدهد: «شاید به صورت موردی فردی با سن کمتر
از ۱۵ سال نیز در شهر تهران کارتنخواب شود اما به دلیل سن کم سریعا به
مراکز بهزیستی تحویل داده میشود آنچه در این میان اهمیت دارد این است که
زنان کارتنخواب شهر تهران جوان شدهاند.»
اولا که آن جمله عنوان خبر، " سن زنان کارتن خواب به ۱۷ سال رسید."، بی معنی است. مگر اینکه مثلا یک کلمه متوسط آنجا می گذاشتند. ثانیا: اینکه بگوییم «میانگین سن زنان کارتنخواب شهر به ۱۷ و ۱۸ سال کاهش یافته است.» به این معنی است که اگر یک زن ِ مثلا 50 ساله خیابان خواب است، همزمان بایستی مثلا 25 زن ِ پانزده ساله کارتن خواب باشند. یا 7 زن ِ ده ساله کارتن خواب شوند. آیا همچو چیزی هست؟ جمله بعد مشخص می کند که نه، پانزده ساله های کارتن خواب زود به بهزیستی تحویل داده می شوند. پس منظور این آقا و این آمار چیست؟
نتیجه اینکه این خبر اصلا خبر نبود.
۲ نظر:
عموما «سن زنان کارتن خواب به ۱۷ سال رسیده» به معناي حذف كلمه «حداقل» از ابتداي جمله است و به صورت ضمني همين معنا را ميدهد.
به ناشناس: فرض کنیم که یک نفر 17 ساله پیدا شود که در خیابان کارتن خوابی می کند. این چه اهمیتی دارد. آمار کارتن خوابها وقتی برای من معنی دار می شود که مثلا بگویند این مقدار کارتن خواب داریم که نسبت به سال گذشته اینقدر رشد داشته یا اینقدر درصد کم شده و مثلا سن متوسط به این دلیل کم یا زیاد شده است.
ارسال یک نظر