مطلب زیر را درست یک سال پیش نوشته ام و همچنان فکر می کنم که آینده اقتصاد ایران از این چهار حالت خارج نیست. از سال گذشته تاکنون، آنچه که اتفاق افتاده بیشتر چیزی بین سناریوی یک و دو بوده است.
آینده اقتصاد ایران در چهار سناریو:
آینده اقتصاد ایران بیش از هر چیز دیگری به دو عامل قیمت نفت و برآیند منازعات اخیر با غرب بستگی دارد. قیمت نفت در حالتی پایدار و بالاست و این قیمت بالا در شرایط عادی می توانست باعث رشدی نسبتا خوب در اقتصاد ایران شود. منظورم از شرایط عادی، شرایطی بدون تحریم های سرسخت اخیر (که متاسفانه هر روز شدیدتر هم می شوند) و بدون تهدید جنگ در آینده است. در شرایط پایداری قیمت نفت، آنچه بیش از همه آینده اقتصادی ایران را متاثر می کند چگونگی پیشروی منازعه ایران و غرب است. این چگونگی پیشرفت منازعات به همراه مشکلات اقتصادی ناشی از بحران یورو، دو مانع سر راه پیشرفت اقتصادی در دنیا هم محسوب می شوند. برای آینده اختلافات ایران و غرب هم چهار سناریو قابل پیش بینی است:
سناریوی اول تداوم وضعیت موجود در حالت استاتیک است. منظور از حالت استاتیک این است که وضعیت تحریم ها از این شدیدتر نشود، اما کاهش هم نیابد. در این صورت، می توان تصور کرد که بخش هایی از اقتصاد ایران متحمل خسارات سنگینی خواهند شد. منظور من بخش هایی از اقتصاد ایران است که به کالاهای سرمایه ای و واسطه ای وارداتی (مخصوصا با تکنولوژی بالا) به شدت وابسته است. این تحریمها، برای بخشهایی از اقتصاد ایران هم فرصت است. مخصوصا آن قسمتهایی از اقتصاد که به کالاهای وارداتی کمتر وابسته و در سالهای اخیر در اثر رقابت با کالای ارزان خارجی تحت فشار بوده اند. در مجموع اما، اقتصاد ایران رشدی منفی به همراه تورم بالا را شاهد خواهد بود. دولت تلاش خواهد کرد که به هر طریق تحریم ها را دور بزند، و اگر تحریمها شدیدتر نشوند، راههای برای دور زدن قسمتی از تحریما از طریق مثلا تجارت پایاپای پیدا خواهد شد.
سناریوی دوم تداوم وضعیت موجود در حالت دینامیک است. در این سناریو روند تشدید تحریمها ادامه خواهد یافت. اگر روند به آن صورت که دلخواه غرب است ادامه یابد، در نتیجه تحریمها، تجارت با خارج از کشور فقط به صورت قاچاق ممکن خواهد بود. سقوط تولید ناخالص داخلی ایران حتمی، و رکورد تورم را شاهد خواهیم بود. اینکه رکود و تورم اقتصادی تا چه حد عمیق باشد البته به واکنش دولت به تحریمها نیز بستگی دارد که تا کنون این واکنشها، از دید اقتصادی، فقط فشار را بر مردم افزایش داده است. (واکنشهایی مانند امنیتی کردن بازار ارز منظور است.) کسانی که در امریکا به بازها (هاوکس به قول انگلیسی ها) معروفند امیدوارند که تحریمها و دیگر اعمال تحریکی ایران را به واکنشی وادارد که منتهی به جنگ شود.
سناریوی سوم پیدا شدن راهی برای مذاکره بین ایران و غرب و حل و فصل موضوعات مورد اختلاف است. این سناریو، خوشبینانه ترین سناریو از دید اقتصادی و کم احتمال ترین از دید سیاسی در شرایط فعلی است. زیرا که اولا، دیوار بی اعتمادی بین ایران و غرب بلندتر از آن است که مذاکره ای معنی دار و با هدف حل و فصل منازعه را محتمل کند. ثانیا، تصور من این است که دو طرف از این مذاکرات چیزی جز پیروزی کامل نمی خواهند و همین حتی شروع مذاکره را با ابهام مواجه می کند. ثالثا، نیروهایی در داخل ایران و در داخل غرب هستند که هر گونه نتیجه گیری در مذاکرات را پیروزی رقیبی داخلی (که طرف مذاکره است) می دانند. مثلا جمهوری خواهان از مذاکره ای که توسط دولت اوباما انجام شود و به حل و فصل قضیه منتهی شود خوششان نخواهد آمد. در ایران ماجرا از همین قرار است. (مثلا در گذشته لاریجانی، احمدی نژاد، و حتی موسوی مذاکرات هسته ای را به نحوی معادل تسلیم معنی کرده اند.) اما در صورت وقوع مذاکره و تفاهم، اقتصاد ایران بلافاصله متاثر خواهد شد. اینکه رشد اقتصادی در ایران به چه میزان باشد، بستگی به چگونگی تفاهم دارد. ولی به هر حال، این بهترین سناریو برای ایران است.
سناریوی چهارم درگیری بین ایران و غرب است. با گذشت زمان، احتمال این سناریو بیشتر می شود. چند نکته در باره این سناریو: اولا، هستند کسانی که در غرب، تحریمها را زمینه ای برای تضعیف ایران و آغاز جنگ می دانند. ثانیا، همانطور که گفته شد، کسانی هم هستند که امیدوارند که بیشتر شدن تحریمها باعث واکنشی (مثل بستن تنگه هرمز) از ایران شود که باعث آغاز جنگ شود. ثالثا، نتایج این جنگ برای اقتصاد ایران فاجعه ای غیر قابل مقایسه با هر چیز دیگر در گذشته خواهد بود. این به این معنی نیست که اقتصاد دنیا آسیب نخواهد دید. اما میزان آسیب ها به صورت واضحی بسیار غیر متقارن و به زیان ایران است. رابعا، میزان آسیب به عوامل غیر قابل پیش بینی بستگی دارد...
۱ نظر:
به نظر من در این تحلیل تابع شرایط اقتصادی ایران تنها وابسته به یک متغیر و آن هم تحریم های اقتصادی هست.در حالی که میتوان علل بیشتری برای بسیاری از متغیر های اقتصادی نظیر تورم پیدا کرد.
مثلا" آثار عواملی نظیر رشد نقدینگی،هدفمندی و ... بر تورم (وبه طبع اون رشد اقتصادی)نادیده گرفته شده.
در نظر بگیرید متاسفانه علاوه بر عوامل اقتصادی جدل های بی مورد سیاسی دو قوه که عمدتا" هم تقصیر دولت هست به اضافه ی میل شدید دولت به اجرای فاز دوم هدفمندی و عدم اتخاذ رویکرد انقباضی در بودجه و دیرکرد های بی سابقه در ارائه ی بودجه در به وجود آوردن فضای بی اعتمادی و بی ثباتی در اقتصاد کشور بی تاثیر نیست.
البته من تحصیلات آکادمیک اقتصادی ندارم و بدیهی این نظرات چیزی جز یک نظر شخصی نیست.
ارسال یک نظر