طفلی به نام شادی شعریست بسیار زیبا و معروف از شفیعی کدکنی که حتما شنیده و یا خوانده اید:
طفلی به نام شادی دیری است گمشده است
با چشم های روشن براق
با گیسوی بلند به بالای آرزو
هر کس از او نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما:
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر
مدتی پیش این شعر را با الهام از آن شعر نوشتم:
آن طفل گمشده اندر درون تست
بشکاف قلب خود، بنگر کمی عمیق
عشقی نشسته بین در انتظار کشف
چون یافت او ترا
سینه گشوده کن
با کشف خود نها ن
رخت از بدن بران
تن را بده به باد
پا را بنه در آب
غم گم شود ز ذهن
بختی شود پدید
طفلی که نام او
شادی، طرب ،سعید
پ.ن. جهت اطلاع: کفش کدکنی بسیار فراخ تر از پای ماست.
۴ نظر:
بسیار عالی، آقا حجّت شما طبع شاعری هم داشتید و ما بیخبر بودیم !
آشنا به نظر می رسی ناشناس!
ممنونم، ممنونم!
بابا ایول دکتر، کدکنی به گرد پای شما هم نمیرسه چه برسه که کفشش برا شما گشاد باشه
bizovoy64@yahoo.com
آشنا به نظر می یای ناشناس اطراف کاشونی:)
ارسال یک نظر