متاسفانه تقویت نویسندگی از اولویت های سیستم آموزشی در ایران نیست. کسانی هم که به فارسی می نویسند اگر هنر نوشتن دارند به خاطر استعداد و تلاش فردی شان بوده است. من از جمله این افراد نیستم و خودم می دانم که نوشتن من خوب نیست. دلیل اینکه می نویسم این است که فکر می کنم ایده هایی وجود دارند (مخصوصا در زمینه اقتصاد) که کسی باید آنها را بنویسد. وبلاگنویسان (فارسی) هستند که هم خوب می نویسند و هم با نوشتنشان ارزشی ایجاد می کنند. اما متاسفانه تعدادشان خیلی زیاد نیست. کسانی هم هستند که بسیار خوب می نویسند ولی ارزشی ایجاد نمی کنند. (متاسفانه نمی توانم آدرس چنین وبلاگهایی را در اینجا برای ذکر مثال بگذارم.) اما مطمئنم که شما هم وبلاگی را خوانده اید که نویسنده ای واقعا توانا و با قدرت تصور بالا دارد و پیش خود متحیر می مانید که این فرد با این توانایی چرا انرژی خود را صرف نوشتن چنین مطالب بی ارزشی کرده است. هستند بسیاری از این نویسندگان که اگر انرژی خود را صرف نوشتن رمانی می کردند احتمالا رمانهای می نوشتند که تاریخ ادبیات ما را متحول می کرد. اگر کاوشی می کردند و درباره مثلا فرهنگ خرد کشور می نوشتند نوشته اشان روح را صیقل می داد. اگر شرحی بر تاریخ ایران می نوشتند، تاریخ هم خواندنی می شد...
مشکل فقط وبلاگ نویسان نیستند، روزنامه ها و مجلات ما هم پر است از مطالبی که ارزشی ایجاد نمی کنند. متاسفانه کمتر مطالب فارسی پیدا می شود که با خواندن آنها ارزش اجتماعی و فردی واقعی ایجاد کند. نه اینکه نیست، به اندازه کافی نیست. و در این میان آنچه ضرر میکند زبان فارسی است که غنای آن به گستردگی نوشته های ارزشمند بستگی دارد.
پ.ن. این مطلب دکتر طبیبیان را بخوانید. خلاصه مطالب کتابی است که خواندن آن وقت هدر دادن نیست.
مشکل فقط وبلاگ نویسان نیستند، روزنامه ها و مجلات ما هم پر است از مطالبی که ارزشی ایجاد نمی کنند. متاسفانه کمتر مطالب فارسی پیدا می شود که با خواندن آنها ارزش اجتماعی و فردی واقعی ایجاد کند. نه اینکه نیست، به اندازه کافی نیست. و در این میان آنچه ضرر میکند زبان فارسی است که غنای آن به گستردگی نوشته های ارزشمند بستگی دارد.
پ.ن. این مطلب دکتر طبیبیان را بخوانید. خلاصه مطالب کتابی است که خواندن آن وقت هدر دادن نیست.
۶ نظر:
ایجاد سرگرمی خودش ارزش کوچیکی نیست به نظر من. خیلی از این وبلاگهایی که اشاره کردید سرگرمیهای بسیار خوب و از این نظر ارزشمندی هستند. خیلی از نمونههای سنتیتر ادبیات از جمله بخش بزرگی از ادبیات داستانی هم صرفن سرگرمیهای دلنشینی هستند.
چه خوشمان بیاید و چه نیاید ما ایرانیان هیچگاه در زمینه ادبیات منثور موفق نبوده ایم... حالا این خودش هزار و یک دلیل دارد که شوریدگی و روح ناارام و شرقی بودنمان از آن جمله است... شما هرجور 5 شاعر بزرگ تاریخ جهان رو لیست کنید دو ایرانی در آن قرار میگیرند ولی بهترین آثار نثر ما حتی جایی میان 500 کتاب ماندگار تاریخ ندارند... در کل میخوام این رو بگم که هرچند بنظر خیلیها "مینیمال نویسی" و یا بقول شما "سرگرمی نویسی" فضای غالب وبلاگستان فارسی را تشکیل میدهد ولی این جزئی از یک کل بزرگ به نام تاریخ ادبیات ایران است و نوعی در خون و رگمان ریشه دوانیده است.
من خودم رو نویسنده نمیدونم و نخواهم دونست ولی اینو میدونم که بزرگترین علتش اینه که بعد از نوشتن دو صفحه اول ذهنم هزارجا پرواز میکنه و دیگه نمیتونم تمرکز رو حفظ کنم... و فکر میکنم بقیه دوستان هم همین مشکل رو داشته باشند.
ممنون از مطلبتون
شاد و سربلند باشید
به مهدی:
درسته که بعضی از وبلاگها برای سرگرمیند. شاید منظور من اینه که کالایی که من می خوام در اینترنت نیست. از نظر من که خیلی از اونها وقت تلف کردنه.
به مسعود:
درست می گین، این روند تاریخی بوده اما امیدوارم که این روند عوض بشه.
درهمين ارتباط، يه موضوعي که هميشه فکر من رو مشغول کرده، نوشتن تکست هست. واقعاً وقتي من بازاريابي کاتلر يا کلکولس يا هاليدي يا امثال اونها رو نگاه ميکنم، همش به اين فکر ميافتم که ما چند سال ديگه نگارش به اين سبک رو ياد خواهيم گرفت؟ پدرم از استادش نقل ميکرد که در آمريکا يک پروژه تحقيقاتي چند ميليون دلاري براي يادگيري نگارش تکستهاي دانشگاهي اجرا شده، و بعد ظاهرا موفق شدن که نتايج اون رو در دانشگاههاشون به اشتراک بگذارن يا يه همچين چيزي. به هر حال، هر وقت ميبينمشون، حسرت ميخورم.
ممنون ناشناس از نظرتون
ارسال یک نظر