همکلاسی سابق من علی دادپی یادداشتی نوشته است درباره دوبی که در اینجا می توانید آنرا بخوانید. در این یادداشت علی می گوید که "هیچ توسعه سریعی بدون فراهم آوردن عوامل تولید ارزان قیمت میسر نبوده است. گرچه پول نفت در دبی موجود بوده است اما ارزانترین و فراوانترین عامل تولید در دبی نه سرمایه و نه حتی سرمایه ایرانیان بلکه نیروی کار ارزان و برده وار کارگران خارجی آن است…"
اولا اگر این جمله ها درست باشد آنگاه افغانستان باید سریع الرشدترین کشور دنیا می شد که کارگر ارزان دارد. یا چراما در ایران نتوانسته ایم که از کارگر ارزان هندی و پاکستانی و افغانی استفاده کنیم و ایران را آباد کنیم؟ از این نکته بدیهی که بگذریم، این یادداشت مرا به یاد ویدئویی از نیکلاس کریستف که روزنامه نگار نیویورک تایمز است انداخت. قبل از آنکه ویدئو را ببینید یادآوری کنم که نیکلاس کریستف روزنامه نگاری چپ و انسانی بسیار شریف است که برای فقرا و مظلومان (مخصوصا جهان سومی) زیاد می نویسد. چنین انسانی، این ویدئو را تهیه کرده است که در آن به دفاع از تاسیس کارگاههایی در جهان سوم می پردازد که شرایط کار در آنها زیاد هم مناسب نیست. به عبارت دیگر و برای آنکه جهانی بهتر داشته باشیم، ما به جاهایی مانند دوبی که فرصت کار کردن (حتی در شرایط بد) برای دیگران ایجاد می کنند نیاز داریم و نه بر عکس. اگر دلتان به حال افغانی می سوزد اجازه دهید که او در ایران یا دوبی کار کند نه اینکه با تبلیغات و جنجال نانش را آجر کنید.
در آخر توصیه می کنم که یادداشتهای دیگر علی را بخوانید. با این یکی یادداشت او ولی، من مخالفم.
پ.ن. علی جوابی به نوشته من داده است به شرح زیر:
" من فکر می کنم منظورم را خوب بیان نکرده ام. درست است افغانستان پیشرفته نیست گرچه نیروی کار فراوان دارد. و ما هم پیشرفته نیستیم گرچه نیروی کار خارجی در کشور ما وجود دارد. ولی نیروی کار بیگانه در دبی اکثریت قاطعی دارند. دوم در ایران یک کارگر افغانی می تواند کارفرمای خودش را انتخاب کند، گرچه اگر مهاجر غیرقانونی باشد این انتخاب محدود است ولی به هر حال کسی آزادی او را در انتخاب کارفرمایش و یا جابجایی محدود نکرده است. سوم منهم قبول دارم که در مالزی، تایلند، اندونزی و بنگلادش شرایط کاری در خیلی کارگاهها ایده آل نیست ولی باز بودن این کارگاهها بهتر از نبودن آنهاست. همانطورهم که در یادداشت بعدی گفتم این کارگاهها یک قدم بجلو هستند. ولی در این کشورها باز کارگران حق انتخاب دارند و رقابت کارفرماها باعث بهبود آرام و مستمر شرایط کار می شود. در دبی این کارگرها حتی پاسپورت ندارند که بتوانند به کشورهای خود بازگردند. من با این مخالف نیستم که کسی که می خواهد و گزینه دیگری ندارد در آفتاب صحرا کار کند ولی با این مخالفم که از این آدم این حق گرفته بشود که درباره شرایط کارش مذاکره کند و قدرت جابجایی داشته باشد. شاید جمله من درباره توسعه سریع مختصر و مفید باشد و همه ابعاد قضیه را بیان نکند اما این حقیقت همچنان پابرجاست که در دبی و سایر کشورهای جنوب خلیج فارس کارگران خارجی در شرایطی به سر می برند که بدتر از چیزیست که به آنها وعده داده شده بوده و امکان خروج از آن را ندارند."
اولا اگر این جمله ها درست باشد آنگاه افغانستان باید سریع الرشدترین کشور دنیا می شد که کارگر ارزان دارد. یا چراما در ایران نتوانسته ایم که از کارگر ارزان هندی و پاکستانی و افغانی استفاده کنیم و ایران را آباد کنیم؟ از این نکته بدیهی که بگذریم، این یادداشت مرا به یاد ویدئویی از نیکلاس کریستف که روزنامه نگار نیویورک تایمز است انداخت. قبل از آنکه ویدئو را ببینید یادآوری کنم که نیکلاس کریستف روزنامه نگاری چپ و انسانی بسیار شریف است که برای فقرا و مظلومان (مخصوصا جهان سومی) زیاد می نویسد. چنین انسانی، این ویدئو را تهیه کرده است که در آن به دفاع از تاسیس کارگاههایی در جهان سوم می پردازد که شرایط کار در آنها زیاد هم مناسب نیست. به عبارت دیگر و برای آنکه جهانی بهتر داشته باشیم، ما به جاهایی مانند دوبی که فرصت کار کردن (حتی در شرایط بد) برای دیگران ایجاد می کنند نیاز داریم و نه بر عکس. اگر دلتان به حال افغانی می سوزد اجازه دهید که او در ایران یا دوبی کار کند نه اینکه با تبلیغات و جنجال نانش را آجر کنید.
در آخر توصیه می کنم که یادداشتهای دیگر علی را بخوانید. با این یکی یادداشت او ولی، من مخالفم.
پ.ن. علی جوابی به نوشته من داده است به شرح زیر:
" من فکر می کنم منظورم را خوب بیان نکرده ام. درست است افغانستان پیشرفته نیست گرچه نیروی کار فراوان دارد. و ما هم پیشرفته نیستیم گرچه نیروی کار خارجی در کشور ما وجود دارد. ولی نیروی کار بیگانه در دبی اکثریت قاطعی دارند. دوم در ایران یک کارگر افغانی می تواند کارفرمای خودش را انتخاب کند، گرچه اگر مهاجر غیرقانونی باشد این انتخاب محدود است ولی به هر حال کسی آزادی او را در انتخاب کارفرمایش و یا جابجایی محدود نکرده است. سوم منهم قبول دارم که در مالزی، تایلند، اندونزی و بنگلادش شرایط کاری در خیلی کارگاهها ایده آل نیست ولی باز بودن این کارگاهها بهتر از نبودن آنهاست. همانطورهم که در یادداشت بعدی گفتم این کارگاهها یک قدم بجلو هستند. ولی در این کشورها باز کارگران حق انتخاب دارند و رقابت کارفرماها باعث بهبود آرام و مستمر شرایط کار می شود. در دبی این کارگرها حتی پاسپورت ندارند که بتوانند به کشورهای خود بازگردند. من با این مخالف نیستم که کسی که می خواهد و گزینه دیگری ندارد در آفتاب صحرا کار کند ولی با این مخالفم که از این آدم این حق گرفته بشود که درباره شرایط کارش مذاکره کند و قدرت جابجایی داشته باشد. شاید جمله من درباره توسعه سریع مختصر و مفید باشد و همه ابعاد قضیه را بیان نکند اما این حقیقت همچنان پابرجاست که در دبی و سایر کشورهای جنوب خلیج فارس کارگران خارجی در شرایطی به سر می برند که بدتر از چیزیست که به آنها وعده داده شده بوده و امکان خروج از آن را ندارند."
۴ نظر:
حجت عزیز، من از این جمله علی که می گوید : "هیچ توسعه سریعی بدون فراهم آوردن عوامل تولید ارزان قیمت میسر نبوده است." اینجور می فهمم که عوامل تولید ارزان قیمت شرط لازم برای توسعه سریع است نه شرط کافی. ولی انگار شما عکس من برداشت کردی. درسته؟
آقای بوستانی:
به نظر من نه شرط لازم است و نه کافی. توسعه نیاز به فراهم کردن زمینه هایی مانند توسعه انسانی و روابط درست با دنیا و مبارزه با فساد و از این دست دارد. در صورت فراهم بودن همه اینها، سرعت توسعه به فاصله شما و اقتصادهای توسعه بستگی پیدا می کند. ارزانتر بون عوامل یا کارگر چندان هم مهم نیست. کارگر ارزان همیشه پیدا می شود. می توانید اجازه مهاجرت به آنها بدهید.
علی: من فکر می کنم منظورم را خوب بیان نکرده ام. درست است افغانستان پیشرفته نیست گرچه نیروی کار فراوان دارد. و ما هم پیشرفته نیستیم گرچه نیروی کار خارجی در کشور ما وجود دارد. ولی نیروی کار بیگانه در دبی اکثریت قاطعی دارند. دوم در ایران یک کارگر افغانی می تواند کارفرمای خودش را انتخاب کند، گرچه اگر مهاجر غیرقانونی باشد این انتخاب محدود است ولی به هر حال کسی آزادی او را در انتخاب کارفرمایش و یا جابجایی محدود نکرده است. سوم منهم قبول دارم که در مالزی، تایلند، اندونزی و بنگلادش شرایط کاری در خیلی کارگاهها ایده آل نیست ولی باز بودن این کارگاهها بهتر از نبودن آنهاست. همانطورهم که در یادداشت بعدی گفتم این کارگاهها یک قدم بجلو هستند. ولی در این کشورها باز کارگران حق انتخاب دارند و رقابت کارفرماها باعث بهبود آرام و مستمر شرایط کار می شود. در دبی این کارگرها حتی پاسپورت ندارند که بتوانند به کشورهای خود بازگردند. من با این مخالف نیستم که کسی که می خواهد و گزینه دیگری ندارد در آفتاب صحرا کار کند ولی با این مخالفم که از این آدم این حق گرفته بشود که درباره شرایط کارش مذاکره کند و قدرت جابجایی داشته باشد. شاید جمله من درباره توسعه سریع مختصر و مفید باشد و همه ابعاد قضیه را بیان نکند اما این حقیقت همچنان پابرجاست که در دبی و سایر کشورهای جنوب خلیج فارس کارگران خارجی در شرایطی به سر می برند که بدتر از چیزیست که به آنها وعده داده شده بوده و امکان خروج از آن را ندارند.
i liked your editorial today for Donya ye Eghtesad, good analysis
ارسال یک نظر