اگر وبلاگ های اقتصادی را دنبال می کنید توجه کرده اید که این وبلاگ ها کمتر به روز می شوند. و قاعده ای که متوجه این وبلاگ هم هست این است که مطالب ناب هم کمتر شده اند. البته ممکن است وبلاگ های جدید فارسی باشند که من از آنها مطلع نیستم اما وبلاگ هایی که مثلا 5 سال پیش مدام مطلب داشتند و هر مطلبشان خواندنی بود الان کند شده اند. دلیلش را فقط می توانم حدس بزنم: مسئله اصلی اقتصاد ایران دیگر اقتصادی نیست، تحریم است و تحریم مسئله ای سیاسی است. مسائل سیاسی هم کمتر آبجکتیو و بیشتر سابجکتیوند و در سالهای اخیر ماهیتی اراتیک (نامنظم و دم دمی مزاج) پیدا کرده اند. همین سابجکتیویتی و اراتیک بودن متوجه مسئله تحریم هم هست و به همین دلیل تحلیل مسئله مشکل (گر چه از منظر اقتصادی، بسیار ضروری) است. اما از عهده من (و هر کس دیگری؟) خارج است. تصور کنید که همه اقتصاد ایران به مذاکراتی بستگی داشته باشند که نتایجی غیرقابل پیش بینی دارند. فکر می کنم که بازیگران اصلی هم قادر به پیش بینی آخر مذاکرات نیستند. تنها چیزی که به نظرم می رسد این است که در شرایطی که، اولا دو طرف هیچ اعتمادی به هم ندارند، و ثانیا ایران توافقی نیم بند می خواهد که فقط شر تحریم ها را کم کند و امریکا این را نمی خواهد، و اوباما توافقی می خواهد که پیروزی در سیاست خارجی به همراه آورد و ایران این یکی را اصلا نمی خواهد، در این شرایط، امید به رفع تحریم ها کم است. اما به این تحلیل های سیاسی خیلی امیدی نمی توان بست که با یک چرخش یک طرف و یا با ایجاد شرایط جانبی، همه این تحلیل ها هیچ می شود. حال تصور کنید که در این شرایط بخواهیم تحلیل اقتصادی بنویسیم. مثلا سیاست ارزی دولت را در نظر بگیرید: تاثیر سیاست ثبات یا تثبیت یا رها سازی نرخ ارز بر نرخ ارز (در مقابل تاثیر تحریم های بیشتر یا کمتر) مسئله درجه دوم است. می توانید ساعت ها بنشینید و درباره تاثیر تصمیمات اقتصادی بر ارز بنویسید. تاثیر تمام آن تصمیمات اقتصادی در مقابل یک چرخش کوچک در مسئله تحریم هیچ می شود. این است که انگیزه نوشتن مطالب اقتصادی کم می شود.
۳ نظر:
تصور من خیلی سادهتر بود... اکثر وبلاگهایی که دنبال میکنم معمولاً در دوران دانشجویی ساخته شدن و طراوت سالهای اول هم متاثر از همون دوره هست اما حالا که خیلیها وارد مراحل بعدی زندگی شدن که به نسبت خیلی رقابتیتر و انرژیبر تر از دوره دانشجویی هست و هم کم کم از محیط جوانی در حال خروج هستن باعث شده که وبلاگنویسی در انتهای لیست اولویتها قرار بگیره. ( مثلاً تحلیل شما در مورد وبلاگ دکتر جواد صالحی اصفهانی صدق نمیکنه.)
به دی اس:
برداشت من اینه که اتفاقا دوره دانشجویی دوره رقابتی تری هست اما پرانرژی تر هم هست. وبلاگ های انگلیسی هم اکثرا نوشته اساتید هست و نه دانشجویان. با نظر شما موافقم که البته بعد از مدتی وبلاگ نویسی از اولویت می افته. ممنون از نظرت.
سلام آقای دکتر قندی، چون بعد از سه ماه فرصت کردم سری به وبلاگ تون بزنم این مطلب رو که از استادم به یادگار در ذهنم مانده است رو خدمت شما تقدیم می کنم، ایشان می فرمودند: "در آمریکا این اقتصاد سرمایه داری است که مبنای رفتار و تصمیمات سیاسی دولت است، اما در ایران این سیاست است که جهت های اقتصادی رو مشخص می کند". میشود همان تعبیر جنابعالی. موفق باشید.
ارسال یک نظر