اختراعات، ابتکارات و کشفیات بشری، معمولا دو وجه دارند. یک وجه اختراعات به پیشرفت تکنولوژیکی مربوط می شود و وجه دیگر آنها به تاثیرات اجتماعی، فرهنگی، گاهی فلسفی و در نتیجه تاریخی. مثلا داستان اتومبیل را در نظر بگیرید. اختراع اتومبیل تکنولوژی حمل و نقل را توسعه ای سهمگین داد. اما تاثیرات اجتماعی و فرهنگی آن عظیم تر از تغییر تکنولوژیکی بود. از رهایی از بوی پهن اسب در شهرهایی مثل نیویورک گرفته، تا ایجاد حومه های ثروتمند نشین در کنار شهرهای بزرگ. از امکان دیدار خانواده در آخر هفته، تا امکان رفتن به مکانی برای گردشگری در روزی تعطیل... .
مثال دیگر اختراع قرص ضد بارداری است. اختراع این قرض تحولی تکنولوژیکی بود، اما، تحول فرهنگی و اجتماعی که در پی آورد از آن عظیم تر بود. به ادعای بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی، بعد از اختراع این قرص بود که (به دلیل اینکه زنان توانسته بودند بر حاملگی خود کنترل پیدا کنند،) فعالیت اقتصادی زنان در اجتماع گسترش بسیار یافت، حضور زنان در دانشگاهها بیشتر شد، و به دلیل کنترل حاملگی، بسیاری از زنان روابط جنسی خود را از نهاد زناشویی جدا کردند. (توجه کنید که من از دید آبجکتیو به قضیه نگاه می کنم. اگر عینک سابجکتیو را به چشم بگذاریم می توانیم بسیاری از این تحولات را منفی ببینیم.)
و مثال آخر مربوط به کارهای نیوتن است. گر چه اکتشافات و اختراعات و کارهای ریاضی او تحولی بسیار عظیم در علوم فیزیک و ریاضی ایجاد کرد، اما تحول فلسفی ایجاد شده در پی کارهایش از خود کارهای او کم اهمیت تر نیستند، چه که نیوتون توانسته بود توضیحی زمینی برای حرکات اجرام آسمانی بیابد و به بشریت ثابت کند که، برای توضیح رفتار اجرام و اجسام و پدیده های مادی، می توان جادو و جمبل و خرافات ( ی مانند اینکه زمین مرکز عالم است، تا اینکه آسمان هفت لایه دارد و ماه در لایه اول است الخ ) را کنار گذاشت و به عقل توسل جست.
که این مقدمه ما را به بحث درباره تاثیر کارهای مریم میرزاخانی می رساند. اینکه کارهای او از دو دید اهمیت دارند، یک وجه همان است که من آن را تغییر تکنولوژی (تکنیکی) می نامم. قسمتی از کارهای او ظاهرا بر روی دینامیک هندسه رویه ها یا سطح های ریمانی است که احتمالا درک آن، حتی برای متخصصان ریاضی که کاملا در فیلد او نیستند، مشکل است چنانکه استاد او هم گفته است که کارهای او درک عمیق در رشته هایی از ریاضی را می طلبد که معمولا کسی تخصص آنها را باهم نمی گیرد. عمق این وجه اهمیت کارش را احتمالا فقط عده ای از دانشمندان ریاضی و فیزیک محض می فهمند.
وجه دیگر اهمیت کار او، تاثیر اجتماعی و فرهنگی زنی است که می تواند از آن دست کارهایی را انجام دهد که فقط از دست زیباترین ذهن ها برمی آید. گر چه مریم میرزاخانی احتمالا مشهورترین (مهمترین یا باهوش ترین؟!) زن ریاضی دان قرن بیست و یکم است، اما اولین زن ریاضیدان با کارهای مهم ریاضی نیست. زنان ریاضی دان بزرگ دیگری هم در تاریخ بوده اند: از هیپاتیا در قرن چهارم و پنجم میلادی گرفته (این ریاضی دان به وسیله شورشیان مسیحی کشته شد.) تا امی نوتر که به دانشگاه راهش نمی دادند تا ریاضی بخواند و به او کار نمی دادند که زنان استاد نمی شوند (تا اینکه هیلبرت، نابغه معروف، او را به رغم اعتراض همکاران ریاضی وفیزیک دانش! به دانشگاه گوتینگن دعوت کرد که از همان دانشگاه هم بعدا به این دلیل که یهودی بود اخراج شد. یکی از کارهای او اثبات این قضیه است که نسبیت عمومی در تناقض با بقای انرژی نیست. هیلبرت شک داشت که نسبیت می تواند در تناقض با بقای انرژی باشد.). اما همیشه تاریخ، داستان زنان ریاضی دان، داستان شنا کردن بر خلاف مسیر آب بوده است. هم باید ریاضی یا فیزیک می خوانده اند و هم باید با تفکر جنس پرستانه مردان و زنانی مقابله می کرده اند که آنها را قادر به تفکر و تعقل ناب نمی دانسته اند. به همین دلیل است که دستاوردهای ریاضی مریم میرزاخانی، علاوه بر اهمیت فوق العاده ی تکنیکی آنها، اهمیتی بزرگتر (از نظر فرهنگی و اجتماعی) دارند. به همین دلیل، این که او کیست که چنین کرده اهمیت بیشتری دارد تا اینکه چه کرده است. دستاوردهای او احتمالا یکی از آخرین میخ ها بر تابوت جنس پرستی در علوم و ریاضی است.
پ.ن. یکی از دوستان در فیس بوک مسئله ای را مطرح کرده که به نظر من بسیار مهم می رسد و آن را اینجا باز نقل می کنم. "نمی خواهم شیرینی این موفقیت را به کاممان تلخ کنم، چون هیچ چیز نمیتواند
این شیرینی را از ما بگیرد. فقط می خواهم از مطرح بودن مریم میرزاخانی در
اخبار حسن استفاده بکنم در بالا بردن سطح
آگاهی عمومی در مورد مشکلات زنان ایرانی که با مردان غیر ایرانی ازدواج
کرده اند. برخلاف مردان ایرانی، زنان نمی توانند برای همسرانشان و حتی
فرزندانشان حق تابعیت ایران بگیرند. این یعنی هر بار مریم میخواهد دختر سه
ساله اش، آناهیتا، را با خودش به ایران ببرد، باید برای او ویزای توریستی
بگیرد. (لطفا دست به دست بدید برسد به دست آقای ظریف.) "
۵ نظر:
من یه سوال دارم: دادن تابعیت به همسر خانم میرزاخانی چه فایدهای داره وقتی طرف پاشو بزاره تو ایران باید بره سربازی اونم کی؟ محقق علوم کامپیوتر IBM و دانشگاه استفورد و دکترا از MIT
به ds
حرف درستی می زنید. ممکنه که اصلا همسر خانم میرزاخانی تابعیت هم نخواهد. صحبت از فرزند خانمهای ایرانی است که با خارجی ها ازدواج کرده اند. اگر فرزند یک مرد ایرانی به طور اتوماتیک ایرانی حساب می شه، فرزند هر زن ایرانی هم باید تابع ایران حساب بشه و حداقل برای رفت و آمد اینقدر دردسر نکشه.
ممکنه که یک مانع رفت و آمد کسانی مثل خانم میرزاخانی به ایران این باشه که فرزندانشون نیاز به ویزا دارن.
در کل حرفتون درسته ولی یه نکته
این که زمین مرکز عالم هست و آسمون 7 تا لایه داره دقیقا و کاملا با مشاهدات علمی اون زمان جور درمیامد(منظور اینکه بر خلاف فکر شما خرافات نیست بلکه بر اساس مشاهدات و محاسبات به این نتیجه رسیده بودن) حالا اینکه بعدا مشاهدات کاملتر و محاسبات دقیقتری ثابت کرد که این نظریه غلط هست دلیل نمیشه که ریشه ی نظریه ی قبلی رو خرافات بدونیم
همین قضیه درباره ی "اتر" هم صادق هست. هزاران سال دانشمندان مطمئن بودند که ماده یا فرا-ماده ای به نام اتر وجود داره تا زمان ....
آقای موحد:
موافقم با نظرتون. خیلی از تئوریهای علمی هست که بعدها ثابت خواهد شد که توضیح دهنده خیلی خوبی نبوده اند. اما اگر طرفداران یک نظریه مثل هفت آسمان بطلمیوسی تعصب نسبت به نظریه پیدا کنند انوقت کار کسانی مثل گالیله رو، برای پیشرفت علم، سخت می کنه.
تا بوده همین بوده
یکی نظریه می ده و خیلی ها که اصلا ازش سرندرنمی آرن میشن طرفدار متعصب
فک کنم توی حوزه ی فنی-علمی شما هم کمابیش همین طور باشه
تا سطح شعور کل مردم و جامعه انقدر بره بالا که نیازی به این تعصبات خشک نباشه
ارسال یک نظر