برای باز کردن بحث، فرض کنید که در عالم خیال، غول معروف چراغ جادوی
علاءالدین به سراغ من بیاید و بگوید که (از آنجا که اقتصاد خوانده ای) می
توانی قیمت ارز را آرزو کنی و من آن آرزویت را برآورده می کنم. می پرسم که
آیا پارامترهای دیگر اقتصاد ثابت خواهد ماند، غول جواب می دهد که بله. و من
( تصور کنید که جز سعادت خود و خانواده و هموطنان را نمی خواهم) آرزو می
کنم که قیمت دلار 1 ریال بشود. (البته اینجا بخیل بوده ام و گر نه آرزو می
کردم که هر ریال صد دلار شود.) برای یک لحظه تصور کنید که اگر دلار یک ریال
شود چه می شود. درآمد ملی ما ایرانیان به ناگهان می شود چیزی در اندازه
های صدها برابر تمام درآمد تمامی ملل دیگر. یا مثلا یک بچه مدرسه ای ایرانی
می تواند با پول توی جیبی هر روزه ماشین نو خارجی مدل بالا بخرد. البته
به همین هم قانع نمی شدم. به محض اینکه مطمئن شوم که قیمت ارز همینی که هست
می ماند بانک مرکزی را قانع می کنم که پول بیشتری چاپ کند و دولت با
استفاده از این پولها حقوق مردم را افزایش دهد و یا به نحوی پول توزیع کند و
بدین ترتیب ثروت ما ایرانیها مدام زیاد گردد. می گویید که ای آقا، یک ریال
که نمی شود، می گفتی هفت تومان. اما با دلار هفت تومانی و این حجم پول و
این حقوق هایی که در ایران می گیریم، درآمد ملی ما درحدود 4 تا 5 برابر
درآمد همه ملل دیگر می شود. یعنی اگر غول چراغ جادو بتواند دلار را هفت
تومان نگه دارد در حالی که درآمد ما همین است که هست، در آنصورت ثروت ما
ایرانیها چیزی می شود که بشریت مانند آن را در تاریخ خود ندیده است.
سوال ساده من این است که کجای آرزوی من ایراد دارد؟ به عبارت دیگر چرا حتی غول چراغ جادو نمی تواند دلار را هفت تومان نگه دارد در حالی که درآمدهای ما و ثروت ریالی ما این باشد که هست؟ چرا غول چراغ جادو نمی تواند دلار را هفت تومان نگه دارد در حالی که ماشین چاپ مرکزی در حال تولید پول بیشتر برای ما ایرانیهاست؟
جواب کوتاه و اقناعی من این است که مجموع درآمد ما ایرانیها در یک سال چیزی جز انعکاس ارزش تولید ما در آن سال نیست. اگر به مجموع تولیدات در ایران نگاه کنید، چندین برابر مجموع تولید همه کشورهای جهان را در آن نمی بینید. در نهایت، نرخ ارز به گونه ای در بازار تعیین قیمت خواهد شد که با توجه به مجموعه درآمدهای ما در یک سال، به نوعی، انعکاسی از کل تولید ایران در مقایسه با تولید جهانی باشد. (البته خواننده اقتصاد خوانده متوجه ساده کردن بیش از حد مسئله در این نوشته هست. ) اگر دلار را هفت تومان قرار دهید و قیمت ها و درآمدها همینی باشد که هست، در آنصورت ارزش چند پیت حلبی ایرانی برابر با ارزش یک بنز می شود.
سوال ساده دیگر من این است که اگر قیمت ارز نمی توانست هفت تومان بماند، آنوقت چرا عده ای در ایران هستند که در طول سه دهه گذشته و همواره مخالف افزایش قیمت ارز بوده اند؟ چرا وقتی قیمت دلار به 60 تومان و 140 تومان و 300 تومان و 900 تومان و 3000 تومان افزایش پیدا کرد، همین افراد در همه این دورانها با این تغییرات مخالفت می کرده اند؟ کجای کار ایراد دارد؟ چرا این افراد، که در بیشتر مواقع خود هم دولتی بوده اند، از دولت و بانک مرکزی در عمل می خواسته اند که نقش آن غول چراغ جادو را بازی کند؟
سوال آخر، کجای اقتصاد ایران با مثلا اقتصاد ژاپن متفاوت است که ارزش ریال در این سالها به این شدت کاهش یافته اما ارزش ین در این چند دهه مدام افزایش پیدا کرده است. (ارزش دلار در سه دهه پیش حدود 250 ین بوده است و الان حدود 80 ین است که به معنی افزایش شدید ارزش ین است.) اگر ارزش ین می توانسته در این سالها افزایش یابد چرا ارزش ریال نمی توانسته ثابت هم بماند؟ جواب ساده است: در ایران تورم همواره دو رقمی بوده است زیرا که بانک مرکزی و دولت مشغول چاپ پول و ایجاد ثروت کاغذی بوده اند. اگر تورم نبود نیازی به غول چراغ جادو برای نگه داشتن سطح قیمت دلار در حدود هفت تومان نبود. دفعه بعد که غول چراغ جادو را دیدید آرزو کنید که تورم را کنترل کند که اگر تورم در سه دهه گذشته کنترل شده بود از شوکهای بزرگ وارد شده به بازار ارز هم خبری نبود.
نکته آخر: قیمت اسمی ارز اهمیت چندانی ندارد. اصرار بر تثبیت قیمت اسمی ارز هم نه عملی است و نه عاقلانه. جای تاسف دارد که مهمترین هدف دولت در سال گذشته عملا چیزی جز مبارزه با افزایش قیمت ارز نبوده است. قیمت ارز سیگنال است. با کور کردن این سیگنال، و با اصرار بر ثابت نگه داشتن قیمت ارز نمی توان واقعیت پشت صحنه اقصاد را عوض کرد. به جای مبارزه با بحرانهایی که معلولند، دولت باید انرژی و همت خود را متوجه مسائل اقتصادی و سیاسی کند که علل اصلی اند. تورم و ارتباط اقتصادی بهتر با جهان، دو تا از آن مسائل اصلی اند.
سوال ساده من این است که کجای آرزوی من ایراد دارد؟ به عبارت دیگر چرا حتی غول چراغ جادو نمی تواند دلار را هفت تومان نگه دارد در حالی که درآمدهای ما و ثروت ریالی ما این باشد که هست؟ چرا غول چراغ جادو نمی تواند دلار را هفت تومان نگه دارد در حالی که ماشین چاپ مرکزی در حال تولید پول بیشتر برای ما ایرانیهاست؟
جواب کوتاه و اقناعی من این است که مجموع درآمد ما ایرانیها در یک سال چیزی جز انعکاس ارزش تولید ما در آن سال نیست. اگر به مجموع تولیدات در ایران نگاه کنید، چندین برابر مجموع تولید همه کشورهای جهان را در آن نمی بینید. در نهایت، نرخ ارز به گونه ای در بازار تعیین قیمت خواهد شد که با توجه به مجموعه درآمدهای ما در یک سال، به نوعی، انعکاسی از کل تولید ایران در مقایسه با تولید جهانی باشد. (البته خواننده اقتصاد خوانده متوجه ساده کردن بیش از حد مسئله در این نوشته هست. ) اگر دلار را هفت تومان قرار دهید و قیمت ها و درآمدها همینی باشد که هست، در آنصورت ارزش چند پیت حلبی ایرانی برابر با ارزش یک بنز می شود.
سوال ساده دیگر من این است که اگر قیمت ارز نمی توانست هفت تومان بماند، آنوقت چرا عده ای در ایران هستند که در طول سه دهه گذشته و همواره مخالف افزایش قیمت ارز بوده اند؟ چرا وقتی قیمت دلار به 60 تومان و 140 تومان و 300 تومان و 900 تومان و 3000 تومان افزایش پیدا کرد، همین افراد در همه این دورانها با این تغییرات مخالفت می کرده اند؟ کجای کار ایراد دارد؟ چرا این افراد، که در بیشتر مواقع خود هم دولتی بوده اند، از دولت و بانک مرکزی در عمل می خواسته اند که نقش آن غول چراغ جادو را بازی کند؟
سوال آخر، کجای اقتصاد ایران با مثلا اقتصاد ژاپن متفاوت است که ارزش ریال در این سالها به این شدت کاهش یافته اما ارزش ین در این چند دهه مدام افزایش پیدا کرده است. (ارزش دلار در سه دهه پیش حدود 250 ین بوده است و الان حدود 80 ین است که به معنی افزایش شدید ارزش ین است.) اگر ارزش ین می توانسته در این سالها افزایش یابد چرا ارزش ریال نمی توانسته ثابت هم بماند؟ جواب ساده است: در ایران تورم همواره دو رقمی بوده است زیرا که بانک مرکزی و دولت مشغول چاپ پول و ایجاد ثروت کاغذی بوده اند. اگر تورم نبود نیازی به غول چراغ جادو برای نگه داشتن سطح قیمت دلار در حدود هفت تومان نبود. دفعه بعد که غول چراغ جادو را دیدید آرزو کنید که تورم را کنترل کند که اگر تورم در سه دهه گذشته کنترل شده بود از شوکهای بزرگ وارد شده به بازار ارز هم خبری نبود.
نکته آخر: قیمت اسمی ارز اهمیت چندانی ندارد. اصرار بر تثبیت قیمت اسمی ارز هم نه عملی است و نه عاقلانه. جای تاسف دارد که مهمترین هدف دولت در سال گذشته عملا چیزی جز مبارزه با افزایش قیمت ارز نبوده است. قیمت ارز سیگنال است. با کور کردن این سیگنال، و با اصرار بر ثابت نگه داشتن قیمت ارز نمی توان واقعیت پشت صحنه اقصاد را عوض کرد. به جای مبارزه با بحرانهایی که معلولند، دولت باید انرژی و همت خود را متوجه مسائل اقتصادی و سیاسی کند که علل اصلی اند. تورم و ارتباط اقتصادی بهتر با جهان، دو تا از آن مسائل اصلی اند.
۷ نظر:
سلام جناب دكتر بازم سوال دارم اگه زحمتي نيست لطفا راهنمايي بفرماييد
اين طور كه من متوجه شدم اگه تورم پايين بياد و همچنين توليد بالا بره به نحوي كه صادارت ما بيش از وارداتمون باشه در واقع درآمد زايي كرديم و ارزش پولمون به جاي اينكه كم شه يا ثابت ميمونه يا پول ما تقويت ميشه؟
اما همين سال گذشته كشورهاي G20در نشتستها شون همديگر رو متهم به پايين نگه داشتن مصونوعي نرخ ارزشون مي كردن ازجمله چين
كه بحث جنگ ارزي (currency warsمطرح شد .تا اون جايي كه من متوجه شدم پايين نگه داشتن نرخ ارز خودش ميتونه محرك اقتصادي باشه
درست متوجه شدم يا نه ؟
ولي مثل اينكه اين قضيه در ايران صدق نميكنه ؟
ضمنا من نمي دونم چطور تو وبلاگتون در مورد يك موضوع غير از مطلبي كه نوشتيد بخوام سوال كنم كجا بايد بنويسم ؟براي همين همه رو در بخش نظرات سوال ميكنم بابت اين موضوع هم عذر مي خوام
اگه براتون ممكن هست در مورد fiscal cliffهم صحبت كنيد و رابطه اون با بازارهاي كالايي خصوصا طلا .من نميتونم درك كنم چرا بايد ارزش طلا افت كنه .اين افت در كالاهاي ديگه چون مصرفي هستند قابل درك هست ولي طلا كه در حالت ريسك گريزي بايد تقويت بشه هم داره افت ميكنه اگه ممكنه راهنمايي كنيد
باتشكر
مثل همیشه عالی
مجید خان:
درباره مطلب اولتون:
اگر تورم بالا داشته باشید، در اون صورت قیمت اسمی ارز بیش از هر چیز دیگر از تورم تاثیر می پذیره. نه برعکس و نه از پارامترهای دیگه.
اگر تورم پائین باشه اونوقت خیلی فاکتورهای دیگه هستند که قیمت ارز رو متاثر می کنند. از جمله اون فاکتورهایی که شما ذکر کردید. مثل حجم تجارت خارجی و ....
مجید خان:
در مورد فیسکال کلیف، چون من به تئوری معتقدم که هنوز بهش مطمئن نیستم در این باره مطلبی ننوشتم. شاید در چند روز آینده یه مطلب نوشتم اگه توافقی نکردن اینها.
در مورد طلا من قبلا مطلب نوشتم و بیش از اون چیزی نمی تونم بگم. پیش بینی قیمت طلا هم کار ساده اندیشانه ای هست از نظر اقتصادی به نظر من.
آقا سعید:
خیلی ممنون
خيلي منون دكتر جان
ارسال یک نظر