قیمت دلار در چند روز اخیر و پس از انتخاب روحانی به ریاست جمهوری کاهش قابل توجهی داشته است. با توجه به اینکه در فاندامنتالهای اقتصاد (مثلا تحریم یا سیاستهای کلان) تغییری ایجاد نشده، عده ای این کاهش را موقتی دیده اند. من قصد پیش بینی قیمت دلار را در اینجا ندارم، فقط نکته ای می خواهم که ذکر کنم این است که این تغییر ممکن است که خیلی هم موقتی نباشد. دلیلش این است که دلار ویژگی مشترکی مثلا با مسکن دارد، آن ویژگی این است که قیمت دلار (یا مسکن) بیش از هر چیزی متاثر از پیش بینی قیمت در آینده است. دلیل کاهش قیمت دلار در ایران این است که مردم، احتمالا به امید کاهش تحریمها در آینده، تصور می کنند که قیمت دلار بعد از روی کار آمدن دولت بعدی کاهش خواهد یافت، و همین روی قیمت حال حاضر دلار تاثیر می کند و آن را کاهش می دهد. توجه کنید که فقط در بعضی بازارهاست که قیمت های آینده قیمت های حال را تغییر می دهد. مثلا قیمت آینده هندوانه بر روی قیمت حال آن کم تاثیر است و دلیل اصلی این است که انبار کردن هندوانه ممکن نیست (کاری اقتصادی نیست).
۱۳۹۲ تیر ۳, دوشنبه
۱۳۹۲ خرداد ۱۹, یکشنبه
به من حق بدهید که احمق باشم.
یکی از بهترین جملاتی که در دفاع از آزادی بیان نقل شده جمله ای است از جان کری در مقابل دانشجویان آلمانی که در امریکا "...تو حق داری احمق باشی اگر بخواهی". به نظر من هم مردم حق دارند احمق باشند، افکار احمقانه اشان را بیان کنند، و مطابق افکار خود زندگی خود را پیش ببرند. البته اینجا حماقت مفهومی نسبی است، به این معنی که صاحب فکر خود را احمق نمی داند بلکه احتمالا افراد با تفکر متفاوت از خود را جاهل می پندارد. مهم این است که به هر فکر و عقیده ای، هر چقدر هم که احمقانه باشد، حق وجود بدهیم. در غیر این صورت آزادی بیان و آزادی مذهب معنی نخواهند داشت. احتمالا بعضی از شما همین نوشته را جاهلانه و احمقانه می دانید اما مهم این است که به من حق بیان این جملات جاهلانه را بدهید. به مصادیق که برسیم، دادن حق آزادی بیان به تفکرات احمقانه مشکل تر می شود. مخصوصا در جامعه ما که همه می خواهند دیگران را هدایت کنند.
بر این اساس اگر:
من رای می دهم. شاید فکر کنید که من احمق هستم، اما مرا محق بدانید که احمق باشم.
من رای نمی دهم، احتمالا یک سیاسی عقب مانده ام، اما به من حق بدهید که عقب مانده سیاسی بمانم.
شاید رای بدهم، شاید هم ندهم، من یک جاهل به امور سیاسی ام، به من حق بدهید که اگر بخواهم همین بمانم.
من روزی پنج بار نماز می خوانم یا شاید هم نمی خوانم.....
من به این که تو معتقدی معتقد نیستم...
من طرفدار جلیلی ام یا که خاتمی چی ام...
من فکر می کنم که تقلب شد، یا که نشد...هر که هستم به من حق بده که احمق باشم. من هم قول می دهم که به تو حق بدهم که عاقل بمانی:)
بر این اساس اگر:
من رای می دهم. شاید فکر کنید که من احمق هستم، اما مرا محق بدانید که احمق باشم.
من رای نمی دهم، احتمالا یک سیاسی عقب مانده ام، اما به من حق بدهید که عقب مانده سیاسی بمانم.
شاید رای بدهم، شاید هم ندهم، من یک جاهل به امور سیاسی ام، به من حق بدهید که اگر بخواهم همین بمانم.
من روزی پنج بار نماز می خوانم یا شاید هم نمی خوانم.....
من به این که تو معتقدی معتقد نیستم...
من طرفدار جلیلی ام یا که خاتمی چی ام...
من فکر می کنم که تقلب شد، یا که نشد...هر که هستم به من حق بده که احمق باشم. من هم قول می دهم که به تو حق بدهم که عاقل بمانی:)
اشتراک در:
پستها (Atom)